خرید تور تابستان ایران بوم گردی

حرفهای شنیدنی مطبوعات در فردای تشییع آیت الله

سرمقاله های امروز مطبوعات – اعم از اصلاح طلب و اصولگرا- به آیت الله هاشمی اختصاص یافته است. در این میان، رسانه های اصلاح طلب سعی کرده اند از ضایعه از دست دادن این سیاستمدار، پیامی برای اصلاح رفتارها بویژه سنت های خطرناک «حذف سیاسی»بگیرند. در مقابل روزنامه های منسوب به اصولگرایان تحت تاثیر حضور میلیونی مردم کوشیده اند در توصیف شخصیت و عملکرد رئیس فقید مجمع تشخیص، ویژگی های انقلابی او بویژه در ایام مبارزه با شاه و دوران جنگ تحمیلی را برجسته کنند

ایران آنلاین نوشت:

شرق در سرمقاله ای به قلم کیومرث اشتریان اظهار توصیه می کند که : درس ما از زندگی و مرگ آیت‌الله هاشمی، درکی متناسب با زندگی سیاست‌مدارانه باشد. رنج یک سیاست‌مدار گنج پرارزشی برای زندگی مدنی ماست.وی می افزاید: سیاست‌مداری، یک حرفه لازم و ضروری برای حیات مدنی است و باید محترم شمرده و تأمین امنیت شود. تا همه یاد بگیرند که چگونه اشتباه سیاست‌مدار را تحمل یا اصلاح کنند،

کرباسچی در اعتماد می نویسد :مردم با وجود همه توهین‌ها و فحاشی‌های داخلی و خارجی، او را دوست داشتند. آیت‌الله هاشمی برای رای آوردن و جلب‌توجه بر مردم تکیه نمی کرد  بلکه ایشان واقعا معتقد بود که معدل گرایش جمعی مردم اشتباه نمی‌کند.

محمد طبیبیان از برنامه ریزان اقتصاد دوره سازندگی می نویسد: لحظه‌اى که خبر نابهنگام و بدون مقدمه را شنیدم بى‌اختیار این جمله به زبانم جارى شد: «نظام الملک رفت». او کسى بود که با حسن نیت و درایت تمام نیرو‌هاى بعضا واگرا را در جهت حفظ منافع عمومى و با دقت در رعایت جانب جریانات مختلف هدایت گربود. به گفته طبیبیان،هنوز پایه‌هاى قوت اقتصاد همان هایى است که او بنا نهاد. ایشان دید باز و وسعت نظر داشت

شهروند در سرمقاله ای به قلم عبدالرسول وصال مدیر مسئولش، مجموعه ای از ویژگیهای شخصیت هاشمی را بر می شمارد و در این میان بر خصیصه نوآوری و سنتی شکنی تاکید می کند وصال می افزاید: هاشمی فارغ از کلیشه‌های سنتی به جهان نگاه می‌کرد و نوعی اعتماد‌به‌نفس درمواجهه به جهان خارج داشت

کیهان در یادداشت اول خود به قلم سعد الله زارعی می نویسد:«رحلت ناگهانی» آیت الله هاشمی رفسنجانی برای رهبر و ملت ایران سخت بود و می توان گفت در دو دهه گذشته مرگ هیچ شخصیتی به اندازه مرگ او برای کشور شوک آور نبود. کیهان در ادامه گفتار همیشگی خود مبنی بر اشتباه بودن سیاستهای اقتصادی دوران سازندگی و پیوند اصلاح طلبان که این روزنامه آنها را فتنه می خواند، با وی را تکرار می کند.

صبح نو از روزنامه های منسوب به شهرداری تهران نیز از همین منظر می نویسد: اصلاح طلبان کوشیدند با استفاده از ظرفیت امثال آقای هاشمی، از ایشان «منتظری» دومی علیه نظام بسازد اما رهبری انقلاب با هوشمندی و درایت کم‌نظیر این فرصت را از دشمن گرفت تا پرونده سیاسی آقای هاشمی در چارچوب نظام بسته شود و درگذشت او نماد وحدت ملی و اقتدار نظام شود

آفتاب یزد منصور مظفریدیروز، روزی تاریخی بود. روزی که فراموش نخواهد شد. این روز می‌تواند عبرت آمیز باشد. فراموش نکنیم این سیل جمعیت پس از 12 سال تخریب بی امان آیت الله آمده بودند.ای کاش پند بگیرند و تغییر رویکرد دهند.

آرمان متین مسلم در آرمان می نویسد:اکنون نیازی به توصیف هاشمی از زبان توده‌ها نیست، او رفت. اما به مخالفان تخریبگرش که می‌گفت همواره آنان را دعا می‌کند، دیگر مجالی برای جبران آنچه در حقش کردند، نخواهند یافت

رنج و گنج یک سیاست‌مدار
کیومرث اشتریان

سیاست‌مدار بودن رنج‌های بی‌شمار و هزینه‌های فراوان دارد: یک سیاست‌مدار در پیشگاه قضاوت دائمی نخبگان و عوام؛ در معرض نفرتِ محرومانِ از منصب و منزلت و نام و نان؛ در ورطه حسادت رقیبان و گرفتار زیستن در بدنامی ناکسانِ بی‌هنری که در پی جاه و مقام و نان و نام به سیاست‌مداری روی آورده‌اند، قرار دارد که بر حیات و ممات او سایه افکنده است. سیاست، عرصه انتخاب‌های اقتدارآمیز است و این مهم با نارضایتی‌های گوناگون توأم است. اعمالِ قدرت، لازمه زندگی سیاسی است و سیاست‌مدار ناگزیر از اعمال زور. سیاست، جنگ قدرت است و دشمن‌یابی، دشمن‌تراشی و دشمن‌ستیزی به حرفه روزمره یک سیاست‌مدار تبدیل می‌شود که از قضا مرزهای روشنی هم ندارند. قضاوت‌های دیگران در باب یک سیاست‌مدار آلوده به حب و بغض‌های بسیار است. شایعات و ابهام پیرامون زندگی او به‌راحتی و بدون هیچ‌گونه تحقیقی نزد مخالفانش باورپذیر می‌شوند و دشمنان وی دقیقا از همین ابهام‌ها سوءاستفاده می‌کنند. زندگی سیاست‌مدار البته همواره در معرض انتخاب‌های «درست» و «نادرست» است. سیاست‌مدار، گاه اشتباه و خطا و گاه دقیق و درست عمل می‌کند و این لازمه زندگی‌های پرهیاهوی سیاسی است. کیست که اشتباه نکند؟ اما اشتباه سیاست‌مدار همواره بزرگ‌نمایی می‌شود و جامعه و مخالفان، بی‌رحمانه با آن برخورد می‌کنند و این بزرگ‌ترین رنج یک سیاست‌مدار و بسیار رقت‌آور و ترحم‌بر‌انگیز است.

نزد دشمنانِ زیرک و عوامِ محروم از منافع دنیوی، هاشمی صاحب برج و باروها و ملک و املاک فراوان بود و باغ‌های پسته و راغ‌های خجسته، داغ‌های برجسته‌ای بر پیشانی او زده بود که او را مستحق هرگونه بهتان ناجوانمردانه می‌کرد. دلسوزان او و مخالفان فکری‌اش، البته بر ضرورت فاصله‌گیری او از برخی نزدیکان بی‌ملاحظه‌اش تأکید می‌کردند.
هاشمی، در یک کلام، سیاست‌مدار بود و لازمه زندگی سیاسی او همین انتخاب‌های روزمره معطوف به قدرت بود. اخلاق، جز در مواردی معدود و متکی بر فطرت و وحی الهی، دامنه‌ای قابل تفسیر و آلوده به نسبیت دارد. اخلاقی‌زیستن یک سیاست‌مدار نیز در همین ورطه پرمناقشه و هول‌برانگیز گرفتار است. ازهمین‌روست که برای سیاست‌مدار اخلاق‌گرا، عرصه بسیار تنگ و محدود است. باید با بدنامی سیاست‌مداربودن گذران عمر کند. از سویی، باید حدود دینی و ملی را برای خود تعریف و رعایت کند، و از دیگر سو به اعمال قدرت یا مبارزه بر سر آن بپردازد. سختی کار به حدی است که از دید بسیاری کسان، سیاست‌ورزی با اخلاق کنار نمی‌آید و عطای سیاست را به لقای آن می‌بخشند و دامن زهد از سر بازار قدرت بر می‌کشند و محبوبیت را به نفرت عوام و خواص ترجیح می‌دهند. بنا بر آنچه گذشت، لازم است که حرفه سیاست‌ورزی و سیاست‌مداری در کشور ما مورد بحث و ارزیابی فراوان قرار گیرد و از آن اعاده حیثیت شود و عوام و خواص در معرض یادگیری دائمی درباره «زندگی سیاست‌مدارانه» قرار گیرند. سیاست‌مداری، یک حرفه لازم و ضروری برای حیات مدنی است و باید محترم شمرده و تأمین امنیت شود. از جمله مهارت‌های زندگی، مهارت‌های زندگی سیاسی است تا همگان بتوانند سره را از ناسره در زندگی سیاسی تمیز دهند، تا یاد بگیرند که چگونه اشتباه سیاست‌مدار را تحمل یا اصلاح کنند، تا بتوانند ببخشند و فراموش نکنند، تا اعتماد کنند و ایمان کورکورانه نیاورند، تا کسان را از ناکسان تمیز دهند، تا رجاله‌های شهرت‌طلب را از رجال شرافتمند تشخیص دهند. امید که درس ما از زندگی و مرگ آیت‌الله هاشمی، درکی متناسب با زندگی سیاست‌مدارانه باشد. رنج یک سیاست‌مدار گنج پرارزشی برای زندگی مدنی ماست.
اعتماد

هیهات ان یاتی الزمان بمثله
غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران
این عبارت از قدما در فرهنگ ایرانی همچنان به یادگار مانده است که انسان همانطوری می‌میرد که زندگی می‌کند. زندگی آیت‌الله هاشمی برای مردم بود. ایشان دلسوز مردم بود و راهش را از شاهراه مطالبات و خواسته‌های مردم انتخاب می‌کرد و به همین خاطر بود که بارها خود را در معرض رای مردم قرار داد. ایشان همیشه می‌گفت که اگر وحدت نظر و اجماعی برای حضور و شرکتش در انتخابات باشد، به صحنه می‌آید. در انتخابات مجلس ششم نیز وقتی شرایط و حال و هوای عمومی را دید، نهایتا تصمیم گرفت که در سمتی بایستد که اراده و خواست اکثریت مردم باشد. آن زمان برخی دوستان اصلاح‌طلب حرف‌هایی در مورد ایشان زدند که البته بعدها از کرده خود پشیمان شدند. برای آقای هاشمی خرد جمعی حجت بود. برخی می‌گویند که آیت‌الله هاشمی در دوران زندگی‌اش تغییر و تحولات فکری و عملی داشت لیکن در افکار، عقاید و خط مشی ایشان هیچ تغییری وجود نداشت. این دیگران بودند که به دلایل مختلف یک روز به آقای هاشمی نزدیک و یک روز از ایشان دور می‌شدند. حضرت علی تعبیری را درباره اهل بیت به کار می‌برد که آقای هاشمی به عنوان یک شیعه این ویژگی را داشت. آقای هاشمی فرد معتدلی بود. حضرت امیر با تعبیر « النمرقه الوسطى » از آن نام می‌برد. ویژگی حرکت آقای هاشمی آرامش، جهت‌دار و هدف‌دار بودن است. چنین حرکتی است که به نتیجه می‌رسد و دیگرانی که تندتر یا کند‌تر حرکت می‌کنند، باید حرکت خود را با رویه معتدل و پیوسته، هماهنگ‌تر کنند. در این صورت است که می‌توان به وحدت رسید. دغدغه آیت‌الله هاشمی در تمام عمرش وحدت ملی بود. الگوی رفتاری ایشان در تمام این سال‌ها این بوده که توده مردم به هر سمتی که بروند و هر انتخابی که انجام دهند، باید مورد توجه مسوولان قرار بگیرد چرا که عقل جمعی کمتر اشتباه می‌کند. آیت‌الله هاشمی برای رای آوردن و جلب‌توجه این جملات را به زبان نمی‌آورد بلکه ایشان واقعا معتقد بود که معدل گرایش جمعی مردم اشتباه نمی‌کند. البته شرایط و بستر انتخاب از نظر تبلیغاتی و آزادی بیان در نگاه ایشان اهمیت ویژه‌ای داشت. بدرقه مردم از آیت‌الله هاشمی پس از امام خمینی بی‌نظیر بود و خاص زندگی آقای هاشمی بود. زندگی ایشان همراه مردم بود و مردم با وجود همه توهین‌ها و فحاشی‌های داخلی و خارجی، او را دوست داشتند. حتی کسانی که در خارج کشور مدعی آزادی هستند در همین ایام به روند گذشته خود ادامه دادند. این امر نشان می‌دهد که چه کینه‌ها که از شخصیت آزاده‌ای چون آقای هاشمی در دل‌ها نبوده است. با این‌حال توجه افکار عمومی با همه جو‌سازی‌های داخلی و خارجی به شخصیت ایشان انعکاس زندگی آقای هاشمی و مردم‌داری او است. آیت‌الله هاشمی در زندگی‌اش همراه مردم بود و مردم در مرگش همراه او. گویی مردم می‌دانستند که هیهات ان یاتی الزمان بمثله.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
دنیای اقتصاد
پایدارسازی دکترین هاشمی

دکتر محمد طبیبیان / اقتصاددان

لحظه‌اى که خبر نابهنگام و بدون مقدمه را شنیدم بى‌اختیار این جمله به زبانم جارى شد: «نظام الملک رفت». او کسى بود که با حسن نیت و درایت تمام نیرو‌هاى بعضا واگرا را در جهت حفظ منافع عمومى و با دقت در رعایت جانب جریانات مختلف هدایت گربود با شیوه میانه روى و یافتن راه حل عقلایى مشکلات و در نظر داشتن هدف غایى پیشرفت و اقتدار کشور. او شیفته اعتلاى مردم ایران و کشور ایران بود و در این مورد با شوق و ذوق سخن مى گفت و از موانع مختلفى که در این راه مى دید، عمیقا متاثر مى شد.

اولین خاطره حرفه‌اى که از ایشان دارم مربوط به سال ١٣٦٠ است که در زمان تدوین بودجه سالانه در شرایطى که جنگ تحمیلى در جریان بود و شرایط اقتصادى به شدت بحرانى و منابع دولت نا چیز با رئیس وقت سازمان و گروهى از مدیران در جلسه‌اى با ایشان در محل مجلس شوراى اسلامى شرکت کردیم تا با توجه به واقعیت ها، ایشان در جریان قرار گیرد و ایشان هم از نظر و دیدگاه خود و مجلس، سازمان را مطلع کند ودر مسیر تنظیم و تصویب بودجه همکارى و همراهى نمایندگانى که در آن زمان وضعیت خاصی ایجاد مى کردند، را جلب کند. به یاد دارم که ایشان گفت شرایط انقلاب شرایط احساسى و هیجانى خاصى است، اما باید متوجه باشیم که با هیجان و شعار نمى‌توان ادامه داد و کشور را اداره کرد. باید راه‌هاى منطقى و عقلایى حل مشکلاتمان را بیابیم و پیگیرى کنیم و در این زمینه بار سنگینى بر دوش کارشناسان است و باید توجه کنیم که این کار ساده و بدون درد سرى نخواهد بود. در آن روز من سى و پنج سال جوان‌تر بودم و مثل اکثر افراد حاضر جوان و بى‌تجربه. براى مثال وقتى که من به سازمان برنامه منحل شده که جناب آقاى دکتر محمد تقى بانکى با هدایت شهید رجایى مشغول باز سازى آن بود، رفتم در هفته‌هاى اول یک مطالعه انجام دادم و براى خود یک فهرست از مشکلات اقتصاد کلان جمع‌بندى کردم. به این منظور که در حیطه اقتصاد کلان چند مساله کانونى و کلیدى موجود است که باید حل شود و پس از حل آن، آن‌گاه من هم مى توانم به دنبال زندگى خودم بروم (براى مثال یکى از مسائل آن فهرست یکسان سازى نرخ ارز بود، که هنوز پس از سى و پنج سال با دست‌اندازهایى که ناشى از تمهید‌هاى منافع خاص است روبه‌رو است). این سخن ایشان که راه حل‌هاى کارشناسى یعنى مبتنى بر شیوه‌هاى عقلایى بسیار مسیر مشکلى را در پیش خواهد داشت براى من بسیار بیدار کننده بود. طى سال‌ها کارشناسانى که در دولت‌هاى مختلف براى یافتن راه حل مشکلات اقتصادى کشور تلاش کرده‌اند در تجربه خود این مطلب را تا مغز استخوان درک کرده‌اند. این درسى بود براى ضرورت پایدارى کارشناسى بر منطق علمى در ارتباط با مشکلات اقتصادى کشور و ضرورت عدول نکردن از آن در مقابل مشکلاتى که در این مسیر وجود دارد.

برنامه بازسازى کشور پس از جنگ، در زمانى که بخش‌هاى بزرگى از کشور، بیش از پنج استان، جنگ زده تلقى مى شد و اقتصاد به حداقل کار کرد خود تنزل کرده بود و منبع در آمد عمده دولت که از صادرات نفت بود به حداقل رسیده بود و قیمت نفت در حد ١٥ دلار یا کمتر قرار داشت و توان تولید و صادرات بسیار آسیب دیده بود و برخى قدرت‌ها آمادگى تهاجم نظامى علیه کشور را وارد مرحله عملیاتى کرده بودند، ایشان برنامه باز‌سازى وسیعى را به اجرا در آورد. به جرات مى توان گفت هنوز پایه‌هاى قوت اقتصاد همان هایى است که او بنا نهاد. ایشان دید باز و وسعت نظر داشت. اگر همت ایشان براى ورود تلفن همراه و اینترنت به کشور نبود با زمزمه‌هاى تردید و مخالفتى که در آن زمان شروع شد بعید بود دیگرى بتواند از این سد عبور کند.

در مورد خدمات ایشان طبعا سخن به درازا مى کشد و تاریخ قضاوت منصفانه خواهد کرد و این بزرگمرد را در زمره بزرگمردان دیگر تاریخ ایران زمین قرار خواهد داد. همان‌قدر سخن مختصر کنم که ایشان پرچمدار پیشرفت و اعتلاى کشور و اصلاحات همه جانبه بود. اکنون پرچمدار فرو افتاده است و به نظر مى رسد شانه‌هاى قدرتمند منفردى براى بر گرفتن این درفش وزین موجود نباشد. چاره این که باید دکترین ایشان در ذهن و جان بسیارى از افراد پایدار بماند. دکترینى که مبتنى بر مماشات، برخورد صبورانه، میانه‌روى و به حساب آوردن تنوع دیدگاه‌ها و منافع گروه‌هاى سیاسى و اجتماعى مختلف و پیگیرى راه حل عقلایى و این اعتقاد که صندوق راى، حَکَم و قاضى نهایى در حل تعارض‌هاى سیاسى و اجتماعى باید باشد و همه این شیوه‌ها و منش‌ها در جهت یک هدف غایى قرار گیرد یعنى بهروزى و تعالى مردم ایران و قرار گرفتن شایسته کشور در جایگاه جهانى و بین ملت‌ها و کشور ها. سخن کوتاه با این چند بیت شعر از پروین دولت آبادى:

آورد او به خلوت خاصان چراغ را

لب بستگان درد از او گفت‌وگو کنید

بالانشین مصطبه عشق و حال بود

حالی چنان که رفت، بر او آرزو کنید

آن جان ناز پرور و غم خسته را مگر

در رود رود شور و نوا جست‌وجو کنید

داوود رفت و طرفه مزامیر او بماند

با نای دل حکایت هجران او کنید
جام جم

شناسنامه انقلاب
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، مبارز و مجاهدی نستوه، مجتهدی نواندیش، مدیری عملگرا، سیاستمداری مصلحت گرا، مفسر قرآن، نویسنده و محقق، خطیب و سخنران، یارامام خمینی (ره) و یاور رهبری و در یک کلام «شناسنامه انقلاب» در 82 سالگی بر اثر عارضه قلبی به ملکوت اعلی پیوست. خدایش بیامرزد و با اولیای الهی محشور فرماید.
اگر به شیوه و سنت مالوف ایرانیان اقتدا کنیم که حرمت نگه می‌دارند و با در گذشت متوفی از خصلت ها و فضایل او سخن می‌گویند؛ در این مجال به برخی از مهم‌ترین فضایل ، خصلت‌ها و اوصاف آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره) اشاره می‌کنم:

1- مجاهد نستوه: هاشمی از آغاز نهضت اسلامی 15 خرداد 42 به رهبری امام خمینی‌(ره) در خط مقدم مبارزه با استبداد ستمشاهی و سلطه بیگانگان بود. سال‌ها زندان، شکنجه و حبس در دوران قبل از انقلاب، صفحات زرین مبارزات این روحانی مجاهد است.

2- فقیه نواندیش: او مجتهدی نو اندیش بود و همواره به فقه پویا و نوآورانه باور داشت. هاشمی رفسنجانی به «شورای افتا» و تخصصی شدن کرسی اجتهاد اعتقاد داشت و بر این باور بود که علوم متنوع و متکثر از یک سو و نیازهای نو به نوی جوامع بشری و پاسخگویی فقه و دین بر این پرسش‌ها، مستلزم تخصصی شدن اجتهاد در حوزه ها و رشته های تخصصی و توانایی پاسخگویی به پرسش‌هاست. هاشمی بر خلاف برخی از روحانیون که به‌جای پاسخگویی به تخطئه پرسش‌های نسل جوان می‌پردازند، خود را مقید به پاسخگویی می دانست.

3- مدیری عملگرا: معمار دوران سازندگی پس از جنگ هشت ساله ظالمانه رژیم بعثی علیه ایران، بی‌تردید هاشمی رفسنجانی است.

در کتاب کارگزاران سازندگی ازفرازتا فرود که در اواخر دهه 70 هجری شمسی تالیف کردم و توسط نشرسیاست بارها تجدید چاپ شد و همان‌گونه که از نام کتاب پیداست ،سیاست ها و برنامه ها و جهتگیری های دولت سازندگی را مورد نقد قرار داده ام؛ اما در همان کتاب و در آن زمان نوشتم که اگر بخواهیم منصفانه سخن بگوییم و از کسانی‌که کشور را از زیر بار ویرانه‌های جنگ بیرون آوردند و ایران را به کارخانه سازندگی، کار و تلاش مبدل کردند و بسیاری از زیرساخت های بزرگ کشور را ایجاد کردند، باید از هاشمی رفسنجانی به عنوان نقش اول دوران سازندگی تقدیر کرد.

4- سیاستمداری مصلحت گرا: هاشمی بیش از سه دهه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود؛ نهادی که مجموعه ای از افکار و گرایش‌های سیاسی مختلف کشور را در خود جای داده بود و روسای قوای سه گانه با گرایش های سیاسی مختلف عضو آن بوده اند. هاشمی سیاستمداری زیرک، هوشمند، تشکیلاتی و واقعگرا بود. اما در میان این ویژگی ها مصلحت در اداره امور و تدبیر کشور، نقش برجسته ای از هاشمی ساخته بود.

سخن درباره مردی است که 82 سال از عمر خود را وقف اسلام و خدمت به مردم کرده بود و تا پای جان به نظام جمهوری اسلامی وفادار بود و به حق یار صدیق حضرت امام خمینی(ره) و یاور رهبری بود.

هاشمی انسانی مصلح و دغدغه اعتلا و پیشرفت ایران را داشت. او مرد کارهای بزرگ و ماندگار بود. در همه عرصه های انقلاب نقش بی بدیلی داشت؛ شورای انقلاب، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، امامت نمازجمعه ، ریاست جمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام گویای حضور تاثیرگذار و کارنامه موفق آن مرد بزرگ است که اگر از او به عنوان «شناسنامه انقلاب» یاد کنیم ،سخن به حق گفته ایم.

یکی از کارهایی که در این ایام می توانیم انجام دهیم، نذر و هدیه کتاب های ایشان به یکدیگر است. خواندن کتاب هایی مثل فرهنگ قرآن، انسان و خودسازی، اسرائیل و فلسطین، امیرکبیر، انقلاب یا بعثت جدید، معاد، گفتارهای تربیتی و… برای زنده نگه داشتن یاد آن مرحوم، فعالیت ارزشمندی است./ علی دارابی

شهروند
هاشمی و جامعه

عبدالرسول وصال مدیر مسئول

اگر از موضع روزنامه شهروند به‌عنوان یک روزنامه اجتماعی به شخصیت آقای‌ هاشمی نگاه کنیم، کدام ویژگی ایشان برجسته‌تر خواهد بود؟ به نظر می‌رسد که نگاه و رفتار آن مرحوم درحوزه امور اجتماعی یک سرفصل مهم از زندگی اوست. آنچه که درباره آقای هاشمی مغفول است یا کمتر به آن توجه می‌شود، این است که آقای ‌هاشمی به‌طور کامل در چارچوب نظام سنتی حوزه درس خوانده است و برخلاف برخی از روحانیون که ارتباطات دانشگاهی پیدا کردند و تا حدودی از نظام حوزوی فاصله گرفتند، آقای ‌هاشمی هیچ‌گاه چنین نکرد. این ویژگی را نه به‌عنوان نقطه قوت و نه به‌عنوان یک نقطه ضعف نمی‌شناسیم، بلکه صرفا بیان و توصیف واقعیت است. اهمیت این مسأله از آن‌جا ناشی می‌شود که یک گزاره عمومی وجود دارد که درس خواندن یا درس دادن در دانشگاه و مراوده با آن را شرط لازم برای آشنایی با زندگی جدید و الزامات آن می‌داند، ولی واقعیت زندگی و رفتار آقای هاشمی نشان داد که چه بسا بیش از آنان که درمحیط‌های دانشگاهی حضور داشتند، با الزامات جدید زندگی آشنا بودند. درحقیقت سفرهای خارجی ایشان پیش از انقلاب و نگاهش به نقش زنان و جوانان و نیز سبک زندگی جدید و هماهنگ‌کردن آنها با دین درمیان روحانیون حوزه منحصربه‌فرد بود.
شاید درحال حاضر، برای برخی از افراد چنین رفتاری چندان مهم به نظر نرسد و آن را عادی تلقی کنند، ولی باید کمی به گذشته رفت و تصویری که برخی از نیروها از سبک زندگی اسلامی ارایه می‌کردند را به یاد آورد. اگر امروز درمیان بخشی از مسلمانان، سبک زندگی براساس الگوی داعش ترویج می‌شود، به این دلیل است که ظرفیت چنین الگویی از زندگی دربرخی از سنت‌های مذاهب اسلامی وجود دارد. الگوهای کمابیش مشابهی نیز در ایران وجود داشت. یکی از مهم‌ترین آنها رفتار تارک دنیابودن و گوشه‌گیری بود که آقای‌ هاشمی از این نظر یک سنت‌شکن واقعی محسوب می‌شد. وی درتمامی خطبه‌های نمازجمعه خود به‌ویژه در دهه اول انقلاب و نیز دوران ریاست‌جمهوری‌اش براین خصیصه تأکید داشت. این تأکید به نحوی بود که برخی از منتقدان وی آن را با تجمل‌گرایی و دنیازدگی تعبیر و با آن مخالفت می‌کردند، درحالی که چنین برداشتی از آن اظهارات دقیق نبود، هرچند ممکن است برخی از مخاطبان نیز همان‌گونه استنباط کرده باشند، ولی مقصود آقای ‌هاشمی به نوعی آشتی‌دادن دنیا و آخرت و مادیت و معنویت بود که در نگاه سنتی میان این دوتعارض ایجاد می‌کردند.
ویژگی دیگر ایشان، موضوع حضور اجتماعی زنان و جوانان درعرصه‌های حیات اجتماعی بود. از این نظر نیز، می‌توان خانواده‌اش را معیار و ملاک قرار داد. آنچه که درجامعه ایران درمورد فرزندان و خانواده وی برجسته شد، انتساب خانوادگی بود، درحالی که می‌توان رفتار و ارزش‌ها و نگرش‌های فرزندان را مستقل از پدران تحلیل کرد و مسأله اصلی را که پذیرش استقلال و آزادی فرزندان برای کنشگری است را فراموش نکرد. متأسفانه این وجه نگاه و رفتار آقای‌ هاشمی نسبت به اصل کنشگربودن خانواده‌اش به محاق و فراموشی رفت. درخانواده‌های سنتی این حد ازحضور اجتماعی فرزندان به‌ویژه دختران معمول نبود، درحالی که آقای‌ هاشمی با اعتماد‌به‌نفس ازچنین فرآیندی دفاع کرد و یک تحول رفتاری را درمیان خانواده‌های سنتی آغاز کرد. هرچند زمینه‌های این تحول اندکی پیش از انقلاب و به‌طور مشخص پس از انقلاب آماده شده بود و در سخنان رهبرمعظم انقلاب نیز به وضوح دیده می‌شد، ولی درعمل آنچه که رخ داد، ابتدا درخانواده آقای ‌هاشمی بود که قطعا به دلیل موافقت و نگرش‌های پدرشان بوده است.
ویژگی دیگر آقای‌ هاشمی که وی را فراتر از نگاه سنتی به مسائل قرار داد، نگرش خارجی اوست. در واقع وی نگرشی جهانی و عمل‌گرایی را دربیان و ادبیات خود طرح می‌کرد که با نگاه سنتی که بستن مرزها و قطع مراودات بود، به کلی مغایرت داشت. از این نظر می‌توان گفت که فارغ از کلیشه‌های سنتی به جهان نگاه می‌کرد و نوعی اعتماد‌به‌نفس درمواجهه به جهان خارج داشت. درحالی که بخشی از نیروهایی که گریزان از این تعامل هستند، فقدان اعتماد‌به‌نفس خود را در لفافه بی‌نیازی از دیگران پوشش می‌دهند.

آرمان امروز
نفس‌ها ابر دل‌ها خسته و غمگین
متین مسلم*

«هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان/نفس‌ها ابر، دلها خسته و غمگین/درختان اسکلت‌های بلور آجین/ زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده مهر و ماه/زمستان است.» آیت‌ا… هاشمی رفسنجانی به مثابه یک شخصیت ماندگار درتاریخ مدرن ایران و از معدود چهره‌ها در میان سیاستمداران یکصد سال اخیر است که فاصله چندانی میان حیات و مرگ او وجود ندارد. نبود فاصله به این اعتبار که هاشمی رفسنجانی در حیات چیزی برای پنهان کردن و فاصله گرفتن از مردمی نداشت که اینک و در پی فوت نابهنگام و تکان دهنده‌اش افشا شود. او همانی بود که از ابتدا می‌نمود با این تفاوت زمانی که در فراز و نشیب‌های روزگار دارای آن چنان جسارت، شهامت و اعتماد به نفس مثال‌زدنی همراه با مایه‌های قوی از بردباری بود که اگر اشتباهی مرتکب می‌شد ویا کوتاهی می‌کرد آنها را می‌پذیرفت و یا اگر ضرورتی برای تجدیدنظر در دیدگاه و یا مواضع شناخته شده‌اش احساس می‌کرد دراعلام آن به افکار عمومی تردید به خود راه نمی‌داد.آیت‌ا…هاشمی وزنه تعادل در ساختار سیاست ایران بود. او به‌رغم به دنبال داشتن عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آن‌طور که معمولا از سیاستمداران عرفی و معمول الحال انتظار می‌رود، حقیقت محض و صداقت ذاتی را فدای‌ مصلحت گذرا نکرد. بله سخت است گفتنش، اما آیت‌ا…هاشمی زمانی ایران و مردمانش را از وجود خود محروم کرد که بیش از پیش به او نیاز داشتند. آکادمیسین «صادق زیبا کلام» در باره این چهره ماندگار تاریخ ایران به درستی می‌گوید «هاشمی چون امیر کبیر، مصدق، بازرگان در تاریخ خواهد ماند». اما درباره آیت‌ا…هاشمی رفسنجانی یک تفاوت اساسی وجود دارد که اندک مخالفان کینه توزش را آزار و سیل دهها میلیون دوستدارش را حیرت‌زده و خوشحال خواهد کرد.«جامعه ایرانی، آیت‌ا…هاشمی رفسنجانی را قبل رحلتش قضاوت کرد ومدال طلای خدمت به مادر وطن را به گردن او آویخت. تاریخ این کهن دیار و روح ایرانی حکم قطعی خود درباره آیت‌ا…هاشمی رفسنجانی را عروج او صادر کرده بود». به آیت‌ا…هاشمی اگر نقدی وارد بود باید آن را در ظرف زمان و محدودیت‌ها و امکانات در دستش دید و ارزیابی ‌کرد. اما، آنچه به این مرد بزرگ در تاریخ معاصر ایران نقش و چهره متفاوتی می‌دهد در ۴ نکته خلاصه می‌شود. ۱- صبر و تحملش بر این نقد‌ها. ۲- توضیح درباره آنها. ۳- اصلاح تا حد مقدور. ۴- سکوت در پاره‌ای موارد بنا به دلایلی که می‌گفت:«نیاز به گفتن من نیست، مردم خود خواهند فهمید که می‌فهمند یا به مرور و گذر ایام برای آنان روشن خواهد شد». نگارنده چندین بار افتخار ملاقات با ایشان را دارد. سال گذشته به همراه جمعی از دوستان باردیگر افتخار دیداری نصیب بنده شد. از ناملایمات و تخریب‌هایی که صورت می‌گیرد و انتظاری که جامعه برای پاسخگویی از ایشان دارد سوال کردم. گویی ذهنش آماده بود. بی‌درنگ و تامل پاسخ داد:«زندگی من عجین شده با این ناملایمات و تخریب هاست. چه می‌شود کرد. اما تجربه به من یاد داده به جای تلف‌کردن وقت پاسخگویی به این تخریب‌ها، به فکر مردم و کشور باشم. این حرف‌ها همیشه بوده و خواهد بود. به آقای روحانی هم همین توصیه را کرده‌ام. مردم بهترین قاضی و منصف‌ترین داور تاریخ هستند وخدایی که ناظر و داور نهایی است». داستان سرای مستند تاریخ چه قصه‌های عجیبی که نمی‌نویسد و چه تقارن‌هایی که رقم نمی زند. «روز پرواز هاشمی با روز مرگ امیر کبیر یکی شد!». اکنون نیازی به توصیف هاشمی از زبان توده‌ها نیست، او رفت. اما به مخالفان تخریبگرش که می‌گفت همواره آنان را دعا می‌کند، دیگر مجالی برای جبران آنچه در حقش کردند، نخواهند یافت. تخریب‌کنندگان البته در یک جا با آیت‌ا… هاشمی رفسنجانی اشتراک موضوع دارند تاریخ ایران و افکار عمومی ایرانیان مانند آیت‌ا…هاشمی، منتظر آینده نماند و امروز حکم قضاوت خود در‌باره آنها را صادر کرده است.اما تفاوت قضاوت از کجا تا به کجا!.. در تمامی فرازهای این نوشتار نتوانستم بنویسم«مرحوم آیت‌ا…اکبر هاشمی رفسنجانی». او برای همه ما زنده است. چون امیر کبیر، مصدق،گاندی،ماندلا…و این قصه ادامه دارد.

* روزنامه نگار

آفتاب یزد
آرزوی آیت‌الله محقق شد
منصور مظفری

همه آمدند. از پیر تا جوان. از مرد تا زن. از اصولگرا تا اصلاح طلب. از مدرن تا سنتی. از شیعه تا سنی. از مسلمان تا ارمنی. حتی جوانانی که آرایش آنچنانی داشتند.حتی نوجوانانی که نه انقلاب را دیده اند و نه مجاهدت‌های آیت الله را درک کرده اند.
حتی آن پیرزنی که گوژ پشت بود و به سختی قدم برمی‌داشت. درست مثل فیلم های فاخر.خیلی منظم و منضبط کنار یکدیگر قرار گرفته بودند تا نشان دهند آرزوی آیت الله را محقق کرده اند؛آرزوی وحدت و اتحاد.البته اتحاد و یکرنگی در عین تفاوت‌ها. آیت‌الله نیز همین را می خواست. می‌گفت همه بیاییم در عین اختلافاتی که داریم زیر یک بیرق قرار گرفته و پیگیر منافع ملی باشیم. معتقد بود چرا نمی‌توانیم حداقل در موضوعات ملی وحدت نظر داشته باشیم. چه بسا اگر وحدت مدنظر آیت‌الله محقق می‌شد امروز در شرایط بهتری بودیم و می‌توانستیم لختی از درگیری‌های سیاسی بکاهیم و مردم را دریابیم. هرچند او دیگر نیست تا باز هم دعوت به اعتدال کند و تاکید نماید که سعادت در وحدت است اما نبود وی روز گذشته عاملی شد برای نمایش وحدت. تصاویر مخابره شده و کسانی که از نزدیک مراسم را شاهد بودند حیران از این همه جمعیت بودند. اینها برای سرک کشیدن و تفنن نیامده بودند، همه آمده بودند تا یکصدا بگویند برخلاف آنچه رایج شده «مُرده‌پرست» نیستند. زیرا در هر شرایطی محبان خود را مکرم می‌دارند.چه در حیات و چه در غیبت.از همین رو تکریم دیروز آیت الله، ارزش فراوانی داشت.
دیروز، روزی تاریخی بود. روزی که فراموش نخواهد شد. این روز می‌تواند عبرت آمیز باشد. فراموش نکنیم این سیل جمعیت پس از 12 سال تخریب بی امان آیت الله آمده بودند.ای کاش پند بگیرند و تغییر رویکرد دهند.

وقایع اتفاقیه
تشییع هاشمی‌رفسنجانی تضمین انقلاب بود

خانجانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران: آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی، نقشی از خود برجای گذاشت که می‌توان آن را در آینده‌نگری و تعقل خلاصه کرد. ایشان نشان داد که سیاستمدار چگونه می‌تواند محبوب و محور اجماع جریان‌ها و جناح‌های مختلف باشد. بر‌این‌اساس، به همین میزان می‌توان امیدوار بود که تفکر او در جامعه رشد و نمو پیدا کند؛ از این رو، نگرانی برای دوران پس از او وجود نخواهد داشت. هاشمی‌رفسنجانی، خود تأکید کرده که پس از انتخابات سال 1392 می‌تواند با خیال راحت،‌ دار فانی را وداع گوید و جامعه در مسیری قرار گرفته که می‌تواند با وجود مضایق و سختی‌های پیش‌رو، راه درستی برگزیند. ارتحال ایشان برای مسئولان نظام هم الهام‌بخش خواهد بود. این روزها همه از خوبی‌ها، مزایای فکری و سجایای او گفته‌اند. یکی، او را هیأت امنای نظام و دیگری، او را پشتوانه نظام توصیف کرد؛ القابی که در چند سال اخیر، بسیاری در بیان آن استنکاف ورزیدند. صداوسیما در دهه اخیر، شرایط برای طرح اظهارنظرهای هاشمی‌رفسنجانی را فراهم نکرد اما این روزها اگرچه جای قدردانی است، بااین‌حال، همچنین رفتن او تلنگری برای صداوسیما و دیگران مسئولان نظام است چون مردمی بود و مورد توجه مردم قرار گرفت. اگر مبلغان بسیاری هم به کار گرفته می‌شدند، امکان‌پذیر نبود جمعیتی میلیونی برای مراسم تشییع جنازه فردی حضور پیدا کنند اما دیروز همه ایران حضور یافتند و ادعا می‌کنم پس از ارتحال امام خمینی(ره)، تهران هرگز چنین جمعیتی به خود ندیده است. این جمعیت، تضمینی برای مسیر انقلاب، حفظ و هدایت آن به‌سمت مردمسالاری بود. اگر بتوان خط‌مشی هاشمی‌رفسنجانی را که اعتدال و عقلانیت بود، سرلوحه کار قرار داد و کینه‌ها را کنار گذاشت، مشکلی در آینده ایجاد نخواهد شد. در این میان، سؤالی وجود دارد که روایت تاریخ که همواره هاشمی‌رفسنجانی یک طرف آن قرار داشت، پس از این چه خواهد شد؟ گرچه همچنان چهره‌هایی هستند که در انقلاب اسلامی سهیم بودند و می‌توانند مانع از انحراف شوند. این درحالی است که گفته‌ها، سخنان و اظهارات ایشان در قالب نوشته و سخنرانی به ثبت رسیده و خاطراتی از او به یادگار مانده که می‌تواند روشن‌کننده راه آیندگان باشد.

همدلی
یک حضور ‌و چند پیام

ولی‌الله شجاع‌پوریان
پس از تشییع جنازه چند میلیونی در آیین خاکسپاری بنیان‌گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، تشییع چندمیلیونی پیکر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تکرار یک حضور تاریخی مردم در یک مراسم یادبود و آیین خاکسپاری در کشور است. اهمیت این اتفاق زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم هاشمی رفسنجانی دست‌کم در یک دهه اخیر مغضوب بخش زیادی از افراطیونی بوده است که با در اختیار داشتن رسانه ملی و تریبون‌های رسمی نه تنها تمایلی به انعکاس فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی او نداشت، بلکه به صورت منظم و بی‌وقفه در مسیر تخریب و تخدیش شخصیت آیت‌الله، با تندروها همراهی و همکاری می‌کردند.
حضور فراتر از انتظار مردم در مراسم تشییع هاشمی پیام‌های متعددی در دل داشت؛ چنین حضور کم‌نظیری نشان می‌دهد مردم فهیم و آگاه ما ورای همه روش‌های غیراخلاقی، توهین‌ها، تخریب‌ها، فضاسازی‌های رسانه‌ای، سره را از ناسره و صواب و حق را از نادرست تشخیص می‌دهند. البته این تشخیص پیش از این در زمان حیات و به ویژه در آخرین دوره انتخابات مجلس خبرگان بر همگان اثبات شده بود، اما تکرار اقبال‌ها باید برای تندروها عبرت‌آموز باشد.
از مهم‌ترین ویژگی‌های آیت‌الله هاشمی صبر، شکیبایی و بردباری او در قبال مخالفان بود که توانست در برابر هجوم تخریب‌ها و توهین‌ها صبوری کند و فضای سنگین و تلخ پیرامونی خود را مدیریت کند. هاشمی اصرار داشت با مشی اعتدال، اصول خود را دنبال کند و تلاش او برای اصلاح کژی‌ها و نزدیکی به نظر مردم بر محبوبیت او می‌افزود؛ چه بسا آرزوی مخالفان و معاندان آقای هاشمی این بود که با افزایش فشارها و تخریب‌ها، کاسه صبر او لبریز شده و او را مستاصل نماید، اما هاشمی با رفتاری توام با عقلانیت، اوج خویشتن‌داری و صبوری خود را به نمایش گذاشت و هیچ‌گاه از دایره انصاف، ادب و منافع ملی خارج نشد تا دریغ و افسوس را متوجه آمران و عاملان تخریب کند. ثبات قدم، دوام و صبر هاشمی نزد خداوند بزرگ که صابران را وعده و پاداش بی‌انتها داده است، به ثمر نشست.
حضور میلیونی مردم از طیف‌های مختلف تلنگری برای بخشی از تندروی‌ها بود که تصور می‌کردند می‌توان صدای مردم را نادیده و ناشنیده گرفت و با سرپوش گذاشتن بر مطالبات اجتماعی و سیاسی آنها را به فراموشی سپرد. اما حضور مردم و شعارهای متفاوت آنان در این مراسم نشان داد مطالبات و خواسته‌های مردم در این سال‌ها نه تنها تغییری نکرده بلکه هر زمانی فرصت بروز داشته باشد، سربرخواهد آورد و به جای تجویز تک‌صدایی، باید تدبیری راهگشا اندیشید.
از نقش، جایگاه و تاثیر هاشمی رفسنجانی در حدوث، ثبات و بقای انقلاب اسلامی هم در این چند روز و از زبان همه سخن بسیار رفته است. تردیدی نیست اکنون که غبار دشمنی‌ها و ناآگاهی‌ها پیرامون او کمتر شده است، در آینده از هاشمی بیشتر خواهیم شنید، اما حسرت را باید کسانی ببرند که در دشمنی با آقای هاشمی در دهه پایانی عمرش کم نگذاشتند و بیشتر از همه باید به حال رسانه ملی افسوس خورد که در خط زدن شناسنامه انقلاب با تندروها همراهی کامل کرد و نمی‌دانیم تغییر رویکرد دو سه روزه اخیر خود را چگونه توجیه می‌کند؟! مدیران و خبرنگاران رسانه ملی خود از نزدیک پیام مردم را شنیدند و امید داریم آنچه بر هاشمی گذشت بر دیگر یاران انقلاب نگذرد تا در هنگامه رحلت‌شان با عملکرد ناگزیر خود مردم وافکار عمومی را دچار دوگانگی حاصل از مرده پرستی موروثی خود نکنیم.
خراسان

آخرین پیام هاشمی
علی ولی زاده

وداع تاریخی ایران با آیت ا… هاشمی رفسنجانی پیام های متعددی داشت که در این مختصر نمی گنجد، تشییع جنازه آنچنان با شکوه و پرجمعیت بود که نمی توان برای آن به جز «وداع تاریخی ایران» در این مقطع نام دیگری انتخاب کرد.
همه بودند از رهبری معظم انقلاب، رئیس جمهور تا مردم عادی و نه فقط تهرانی ها بلکه از سراسر ایران و حتی برخی شخصیت های خارجی حضور داشتند و این نوع حضور مولفه های یک مراسم ویژه را در قاب مراسم ها به تصویر کشیده که دارای تفاسیر گوناگون است.
ارتحال آیت ا… به دلیل ناگهانی بودن برای مردم ایران شوک آور بود و همین شوک در مراسم وداع برای جهانیان ایجاد شد. آنان باور نداشتند این چنین شکوهی ملت خلق کند.
نکته بسیار مهمی که در مراسم تشییع به یادگار مانده قدردانی و قدرشناسی مردم از خدمت بود. مراسم دیروز نشان داد خدمت قابی است که در طول زمان پیر نمی شود و همچنان جوان در قاب دل ها باقی می ماند.
مراسم دیروز بیشتر از آن که بدرقه یک عالم مجاهد، مفسر قرآن و مدیر مدبر ومخلص باشد، عیاری بود برای وفاداری مردم به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، آن ها آمده بودند تا یار امام انقلاب، عضو شورای انقلاب، رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهوری در 2 دوره، فرمانده جنگ و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشییع کنند، شخصیتی که از استوانه های انقلاب از قبل از پیروزی بود و در حالی که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود به دعوت حق لبیک گفت. حضور مردم برای یک شخصیت این چنینی را در نگاه منصفانه باید به نظام متوجه دانست و باید گفت این نوع مراسم نظرسنجی واقعی برای نظام است و نه غیر آن. چرا که همه آن ها که دیروز برای بدرقه این یار دیرین انقلاب به خیابان آمده بودند ورای همه اختلاف نظر ها و سلیقه هایی که با هم داشتند در یک چیز متفق القول و هم نظرند و آن هم این که «هاشمی هیچگاه در حفظ و رعایت مصلحت نظام تردیدی به خود راه نداد هرچند با شیوه و سبک و سیاق خودش.»
قطعا مولفه اصلی این اجتماع تاریخی، عیار محبوبیت موثرین انقلاب را نشان می دهد اگرچه مولفه های دیگری هم در این نوع اجتماعات وجود دارد که نمی شود آن را منکر شد. به نظر می رسد اگر مولفه های دیگر از قبیل این که جریانی به این نوع مراسم نگاه کنیم و یا مولفه های مشابه دیگر، بدیهی است تفسیر درستی از این اجتماع نکردیم و از عظمت و شکوه آن کاسته ایم. اجتماع دیروز نه جریانی و نه استانی بلکه حضوری همگانی بود که تمامی تفکرات و سلیقه ها و همه اقشار حضور فعالی داشتند و این مسئله به خوبی در آن مشهود بود و نمی توان آن را در بخشی دون بخش دیگر خلاصه کرد.
نگاه بخشی نگری و جریانی، به پیام این حضور ضربه می زد و به آن هایی کمک می کند که می خواهند پیام های مردم را از هدف آن دور کنند و حمل بر هدف دیگر نمایند.
جان سخن این که اجتماع بزرگ دیروز 2 پیام روشن داشت: «پیرنشدن خدمت صادقانه در قالب قدرشناسی از یار دیرینه انقلاب» و دیگر پیام آن هم «عیاری شد برای میزان وفاداری مردم به انقلاب.»

صبح نو
دست برتر نظام

مراسم تشییع و تدفین مرحوم آیت‌الله هاشمی به‌عنوان یکی از جلوه‌های انقلاب اسلامی و وحدت ملی ثبت شد. حضور صدها هزار نفری مردم در این مراسم به واسطه اقامه نماز رهبری معظم انقلاب بر پیکر آقای هاشمی و نیز قدرشناسی از زحمات و خدمات آن بزرگمرد بود‌. گرچه خناسان این واقعه را فرصتی تازه برای فتنه‌گری‌های خود می‌خواستند و کوشیدند از نخستین لحظات انتشار خبر فوت آقای هاشمی تا مراسم تشییع و تدفین به نفع خود استفاده کنند اما جز سرخوردگی و ناکامی چیزی نصیب آنها نشد. شاید کسانی به سردادن چند شعار توسط عده‌ای انگشت‌شمار در یک حضور صدها هزار نفری دل‌ خوش کرده باشند؛ اما وقتی مردم هیچ همراهی با آنان نکرده و آنان را مورد اعتراض‌ قرار دادند؛ این به معنی یک افتضاح و شکست مسلم برای فتنه‌گران است. این جریان در هفت سال گذشته هم بسیار کوشید با استفاده از ظرفیت امثال آقای هاشمی، از ایشان «منتظری» دومی علیه نظام بسازد اما رهبری انقلاب با هوشمندی و درایت کم‌نظیر این فرصت را از دشمن گرفت تا پرونده سیاسی آقای هاشمی در چارچوب نظام بسته شود و درگذشت او نماد وحدت ملی و اقتدار نظام شود.
ابتکار

درخواست و تهدید ضمنی پتروشیمی‌ها به فداکاری
محمدصادق جنان‌صفت

نهاد دولت به مثابه بالاترین قدرت سیاسی در هر جامعه‌ای علاوه بر اینکه نقش و وظیفه سخت اداره جامعه را برعهده دارد، رفتار و گفتارش به سرعت از سوی شهروندان و گروه‌های اجتماعی بازتاب ذهنی و عملی دارد. اگر نهاد دولت به شهروندان اطلاعات نادرست بدهد یا اینکه اداره خود را به هر ترتیب بر آنها تحمیل کند، اعتماد شهروندان را از دست می‌دهد و آنها را به مقاومت وادار می‌کند. برعکس این نیز مصداق دارد. دولت راستگو دولت پاک‌دست شهروندان را تشویق می‌کند در مواجهه با دولت رفتاری راستگویانه داشته باشد.
دولت یازدهم در روزها و هفته‌های نخست کار خود این وعده را به ایرانیان داد که می‌خواهد در مناسبات با نهادهای مدنی – خانواده، بنگاه و احزاب – راستگو باشد و از تحمیل اراده و خواست خود حتی در سخت‌ترین شرایط اجتناب کند. واقعیت اما این است که این وعده دولت در شرایط سخت با راستی‌آزمایی مواجه شده و دیده می‌شود که برخلاف وعده‌ها عمل می‌شود. این روزها که دولت و بانک مرکزی بازار ارز را خلاف اراده خویش می‌بینند و توانایی اداره عادی آن را از دست داده‌اند شاهد رفتاری غیرمدرن با بنگاه‌های صاحب ارز هستیم.
رییس بانک مرکزی و سپس معاون اول رییس‌جمهور با نوعی تهدید ضمنی از شرکت‌های پتروشیمی که صادرات دارند می‌خواهند ارز خود را به جای فروش در بازار آزاد و با نرخ‌های موجود در بازار به بانک مرکزی بفروشند. به نظر می‌رسد این درخواست و تهدید ضمنی برای فداکاری شرکت‌های پتروشیمی برخلاف عرف و قانون است. دولت با چه حقی از بنگاه‌ها می‌خواهد کالای تحت تملک خویش را که حالا تبدیل به ارز شده است به آنها بفروشند؟
به نظر می‌رسد درخواست فداکاری از شرکت‌های پتروشیمی و اصرار به انجام این کار از طرف مدیران پتروشیمی‌ها برخلاف وعده دولت در روزهای نخست است. دولت محترم و مدیران بانک مرکزی اگر در 5/3 سال سپری شده به خواست اقتصاددانان توجه کرده و اجازه می‌دادند قیمت ارزهای معتبر همانند کالاهای دیگر متناسب با نرخ تورم افزایش یابد امروز ناچار به تهدید محترمانه شرکت‌های صاحب ارز نمی‌شدند.
معاون اول رییس‌جمهور در این عرصه حتی به بانک‌های خصوصی نهیب می‌زند چرا منابع سپرده گذاران را در اختیار طرح موسوم به رونق تولید که دولت آن را اجرا کرد و هزاران میلیارد تومان به بنگاه‌های «دارای مشکل» پرداخت شد، قرار نمی‌دهند. آیا درخواست فداکاری از بانک‌های خصوصی و در سختی قرار دادن آنها حتی در شرایط سخت رفتاری مدرن است؟
دولت می‌تواند قانون وضع کند که شرکت‌های صادرکننده کالا موظف هستند که ارزهای تحت تملک خود را به قیمت درخواستی به بانک مرکزی بدهند و اگر این قانون وضع شد و اجرا نشد اقدام به تهدید کند. دولت می‌تواند مفاد قانون‌های بالادستی که تکلیف به بانک‌ها – آن هم بانک‌های خصوصی – را ممنوع کرده است را لغو کند و آنگاه نهیب بزند. در روزگار سخت و دشوار است که جوهره و ذات نهادها در مسیر عمل به وعده‌ها آشکار می‌شود و معلوم می‌شود که آیا دولتی‌ها منافع دولت خود را به هر دلیل بر منافع نهادهای خصوصی ترجیح می‌دهند یا نه. شاید گفته شود برخی پتروشیمی‌ها «خصولتی‌اند» و یا به نهادهای خاص تعلق دارند و… این حرف نیز حتی اگر درست باشد نمی‌تواند درخواست و تهدید ضمنی پتروشیمی‌ها به فداکاری را توجیه کند.
مردم سالاری

هاشمی نمونه بارز یک سیاستمدار

حجت‌الاسلام محمدتقی فاضل میبدی*

دیروز که برای تشییع پیکر آیت‌الله‌هاشمی‌در خیابان‌ها بودم، همه چیز برایم جالب بود. اتفاقی که روز گذشته مردم ایران رقم زدند، بزرگترین تشییع جنازه ای بود که بعد از وفات حضرت امام به چشم خود دیدم. همانجا فهمیدم مردم ایران افراد خدمتگزار خود را شناخته‌اند. با وجود همه بی‌مهری‌ها و تهمت‌هایی که در این چند سال از طرف عده‌ای به سمت ایشان روا داشته شده، مردم ایران خوب فهمیدند این تهمت‌ها، بیجا است و آقای‌ هاشمی ‌لایق احترام است. جمعیتی که تمام خیابان انقلاب و خیابان‌های اطرافش را گرفته بود، برای اظهار محبت و ادای احترام به آقای‌هاشمی‌آمده بودند. دیروز این موضوع ثابت شد که اگر عده‌ای بخواهند برای فردی خدمتگزار نقشه کشیده و به او ظلم کنند، مردم ایران خود به داد آن مظلوم خواهند رسید.
خدماتی که آقای‌ هاشمی‌ قبل و بعداز انقلاب برای تشکیل نظام اسلامی‌ارائه کرد بی نظیر و یا شاید کم نظیر باشد. گرچه در تمام آن سال‌ها افرادی مثل آیت‌‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله بهشتی و امثالهم هم حضور داشتند، اما آقای‌هاشمی‌نمونه بارز یک سیاستمدار بود. خیلی‌ها برای انقلاب زحمت کشیده بودند ولی هوش سیاسی آقای‌هاشمی‌در میان تمام سیاستمداران ایرانی بی نظیر است. اگر خوب نگاه کنید متوجه می‌شوید کسی را نداریم که به این اندازه، از هوش سیاسی برخوردار باشد. برای همین است که مرحوم حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب، به اولین کسی که اعتماد کرد، شخص آقای‌هاشمی‌بود. از تشکیل شورای انقلاب گرفته تا قرائت حکم نخست‌وزیری آقای بازرگان، همه به دست آقای‌هاشمی‌صورت گرفت. اما از همه مهمتر مسئولیت جنگ بود که امام به ایشان واگذار کرد. جنگ در هر کشوری از پدیده‌های حساسی است که مسئولیت رسیدگی به آن را نمی‌شود به هرکسی واگذار کرد. اما از آنجایی که حضرت امام به هوش و درایت سیاسی آقای‌هاشمی‌اعتماد کامل داشت، تمام مسئولیت جنگ را به عهده ایشان گذاشت.
اما متاسفانه مردی به این بزرگی، با این هوش و درایت، سالهای اخیر مورد تهاجم، تهمت و حمله عده ای حاسد قرار گرفت که به عقیده نگارنده، همه آنها ریشه در آغاز انقلاب دارد. آن زمان که گروهک فرقان تصمیم به ترور آقای‌هاشمی‌گرفت، می‌دانست که ایشان از عمودها و خیمه‌های اصلی انقلاب و نظام است و اگر ایشان نباشد به انقلاب آسیب می‌رسد. برای همین است که وقتی امام فرمودند تا نهضت زنده است،‌هاشمی‌هم زنده است، در واقع از اهمیت بالای ایشان برای انقلاب پرده برداشتند. توصیفی که حضرت امام(ره) در قبال هیچ کس‌ دیگر نگفته بودند.
همه اینها نشان می‌داد که حضرت امام بسیاربه آقای‌هاشمی‌متکی بودند. ایشان در میان مردم محبوب شد چون چه قبل و چه بعد از انقلاب سوابق روشنی داشتند و برای این انقلاب سالها زندان رفته و زحمت کشیده بود. کسی که قبل از سال 40 با امام همراه شد، تا زمان فوت او، از ایشان جدا نشد. معتقدم بیشترین فردی که در عرصه سیاست و نظام انقلاب اسلامی‌ حضور داشته و تا الان زنده مانده بود، آقای‌هاشمی‌بود. هیچ شخصی را با این سابقه طولانی نداریم که در انقلاب حضور داشته و با امام بوده و عرصه سیاست را ترک نکرده باشد. اما آنچه او را بیش از گذشته محبوب کرد، صبر آیت‌الله‌هاشمی‌در قبال تمام بی مهری‌هایی بود که در سالهای اخیر در حق ایشان روا داشته شد. اما ایشان روحیه ای با استقامت داشت و هیچ وقت خودش را نباخت. هرچه در عرصه سیاسی و بازی سیاسی بر سرش ضربه وارد شد، ایشان خم به ابرو نیاورد و محکم ایستاد، عرصه را خالی نکرد و تا آخرین لحظه به عنوان یک سیاسی با ذکاوت، به خدمتگزاری به انقلاب مشغول بود. جمع این خصایص در کمتر کسی وجود دارد. اینکه هم ایشان و هم همه کسانی که این انقلاب را پرورش دادند قابل نقد هستند شکی نیست. به هرحال هیچ کدام از آنها معصوم نبودند، خود آقای‌هاشمی‌هم معتقد بود اشتباهاتی داشته است.
از این رو بر این باورم آنهایی که در حق ایشان جفا کردند  باید در برابر ملت ایران عذرخواهی کنند و در راس همه آنها صداوسیما باید این کار را انجام دهد. چون در برابر آیت‌الله‌هاشمی‌بسیار جفا کرد. در کشور ما مرده پرستی باب شده است؛ تا زمانی که‌هاشمی‌زنده بود نه خبری، نه عکسی و نه هیچ حرفی از او در رسانه ملی  پخش نمی‌شد. حتی گاهی به تهمت‌هایی که علیه ایشان منتشر می‌شد، دامن می‌زد. اما حالا و به دنبال پیام رهبری، تلویزیون مدام از او تجلیل می‌کند آن هم زمانی که ایشان دیگر از دنیا رفته است. همین فشارهای روحی بود که ایشان را از پا در آورد. به مطبوعات کاری ندارم ولی صداوسیمای ملی که در حق مرد دوم انقلاب بی‌وفایی کرد باید از مردم عذرخواهی کند. آخرین تهمتی که نسبت به ایشان در تلویزیون پخش شد همان مناظره‌ای بود که آقای کواکبیان با مدیرمسئول کیهان داشت.
مدیرمسئول کیهان تهمت ناروایی به ایشان زد که بسیار زشت و زننده بود و گفت باعث و بانی تحریمها، او و رئیس دولت اصلاحات ‌هستند. به نظرم رسانه ملی باید تحلیلی در این باره ارائه می‌کرد تا مشخص شود چنین نبوده است. در هر صورت ایشان دیگر در میان ما نیستند ولی امیدواریم جفاهایی که در حق مردان انقلابی می‌شود، از این به بعد رخ ندهد. نمی‌شود چونان منافقان؛ جفا کنیم و تهمت بزنیم و بعد از مرگ فرد، از او تجلیل کنیم! خلاء آقای‌هاشمی‌برای همیشه حس خواهد شد و جبران پذیر هم نخواهد بود. ولی باورم بر این است؛ مردمی‌که در خیابانها بودند و در چند انتخابات گذشته خود را به خوبی نشان دادند، این نظام و انقلاب را به راهی می‌برند که خوش فرجام باشد و معتقدم بدخواهان نظام و آقای ‌هاشمی‌ در میان این ملت، دیگر جایی نخواهند داشت.
*عضو مجمع محققین
و مدرسین حوزه علمیه قم
جوان
هاشمی و انقلاب اسلامی
سید عبدالله متولیان
پیام مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای‌ به مناسبت ارتحال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در کنار شور انقلابی مردم در قدردانی از یاران انقلاب اسلامی و تشییع پیکر یکی از مؤثرترین و باسابقه‌ترین یاران نظام و رهبری، نکات و حقایقی را فراروی آینده سیاسی کشور هویدا ساخت که همان‌قدر که توجه به آنها نظام و کشور را در تحقق انسجام اسلامی و ملی و رسیدن به اهداف متعالی انقلاب اسلامی کمک خواهد کرد، بی‌تردید بی‌توجهی به آنها می‌تواند برای آینده سیاسی کشور خسارت‌بار باشد.

۱- در حالی که اصحاب انقلاب (از هر طیف و حزب و جناحی) در حال برگزاری مراسم تشییع پیکر یار دیرین انقلاب بودند، از زیر‌شاخه‌های برخی از جناح‌های سیاسی خاص، با هدایت و کمک شبکه رسانه‌ای بیگانه (BBC ، CNN  و…) و برخی شبکه‌های داخلی آنان، به جای همراهی با مردم، رهبری و خانواده هاشمی، در معیت ضد انقلاب داخلی و خارجی در خیمه‌گاه و سقیفه خود جمع شده و برای بهره‌برداری‌های سیاسی از این حادثه به‌وجود آمده مشغول برنامه‌ریزی بودند.

۲ -موضع‌گیری‌های شبکه‌های فتنه‌جو، فتنه‌گران و طرفداران کودتای امریکایی و فتنه‌گران سبز اموی و… و فرصت‌طلبی آنان در برابر خیل عظیم مردم قدرشناس و انقلابی نشان داد که ارتحال آیت‌الله هاشمی از یک‌سو سبب تجمیع و وحدت احزاب سیاسی حول محور ولایت و انسجام اسلامی آنان و از سوی دیگر سبب شکل‌گیری قطب‌بندی واقعی با نام «انقلابی، ضد‌انقلابی» شده است.

۳ – شکل‌گیری قطب‌بندی جدید «انقلابی، ضد‌انقلابی» به عنوان یک فرصت، ضمن پالایش طیف‌های ناهمگون و متکثر جناح‌های سیاسی، بر شکل‌گیری آرایش سیاسی جدید آنان نیز تأثیر خواهد گذاشت و در آینده شاهد تغییرات شکلی و محتوایی در قطب‌بندی‌های داخلی به ویژه در اردوگاه اصلاحات خواهیم بود.

4- با توجه به اینکه بی‌تردید در تمامی سال‌های پس از جنگ یکی از هدف‌گذاری‌های دشمنان نظام اسلامی تبدیل هاشمی به رهبری اپوزیسیون بود، در کنار هوشمندی شخص هاشمی، نحوه عملکرد و رفتار حضرت امام خامنه‌ای در مدیریت صحیح و عالمانه صحنه‌های سیاسی کشور در خنثی‌سازی هدف دشمن ستودنی و بسیار درس‌آموز بوده و هم‌اینک نیز بر آحاد مردم به ویژه بر خواص و احزاب سیاسی کشور است که با پرهیز از تفرقه و چندقطبی‌سازی کشور، در جهت ایجاد آرامش و حفظ اتحاد و تقویت باورهای دینی و ملی و افزایش ایمان و انگیزه‌های مردم، زمینه شکوفایی و پیشرفت کشور را فراهم کنند.

5- شخصیت‌های تراز اول نظام به ویژه شخصیتی مانند هاشمی در عین حالی که در زندگی سیاسی دارای فراز و نشیب زیاد و تفکرات خاصی بوده و بخشی از سلائق جامعه را مدیریت کرده باشند، متعلق به کلیت جامعه و مردم بوده و باید به عنوان عامل وحدت‌بخش و تقویت پایه‌های بنیادین نظام فراروی احزاب سیاسی بوده و هر‌گونه مصادره سیاسی ایشان برخلاف آمال و آرزوهای وحدت بخش آن یار سفر کرده خواهد بود کمااینکه هرگونه تحلیل غلط از نقش وی جفای آشکار در حق آن بزرگوار خواهد بود.

6- در شرایط کنونی که کشور بیش از هر زمان دیگر به وحدت و تقویت انسجام اسلامی و اتحاد ملی نیاز دارد، دعای خیر برای هاشمی و تحقق آرزوهای بزرگش برای اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مستلزم نادیده گرفتن نشیب‌ها و تمرکز بر فرازهای زندگی وی و پرهیز از بهره‌برداری‌های جناحی و حزبی است.

7- و بالاخره اینکه با توجه به برگزاری قریب‌الوقوع انتخابات ریاست جمهوری، از امروز دشمنان قسم خورده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با کمک شبکه رسانه‌ای داخلی و خارجی و مدیریت سرویس‌های جاسوسی، با فرصت‌طلبی در‌صدد بهره‌برداری از این واقعه در جهت برهم زدن نظم و اتحاد ملی بر‌خواهند آمد و خنثی کردن توطئه‌های دشمنان و معاندان نظام در گرو هوشیاری جناح‌های سیاسی در جمع شدن حول محور ولایت فقیه و پرهیز از سخنان و رفتارهای تفرقه‌افکنی خواهد بود.
کیهان
تشییع هاشمی، استعاره سخاوت

سعدالله زارعی

«رحلت ناگهانی» آیت الله هاشمی رفسنجانی برای رهبر و ملت ایران سخت بود و می توان گفت در دو دهه گذشته مرگ هیچ شخصیتی به اندازه مرگ او برای کشور شوک آور نبود. پیام بسیار بلند و پرنکته رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقایسه آن با پیام های دیگر هم عظمت این تفاوت را به خوبی نشان می دهد. مرحوم هاشمی روز سه شنبه با حضور بزرگ مردم تهران و بر دوش آنان راهی سفر آخرت شد و در کارنامه 82 ساله او آنقدر نقاط برجسته وجود داشت که بتوان گفت ان شاءالله «راضیهًْ مرضیه» خدا را ملاقات خواهد کرد.
هاشمی البته از جمله شخصیت هایی بود که تقریبا همواره موافقان بزرگ و مخالفان بزرگی داشت و در هر دو سر طیف هم اهل حقیقت و اهل باطل وجود داشتند و می توان گفت از این رو بود که هیچکس از کنار «رحلت ناگهانی» او عبور نکرد و همه مکثی کرده و گواهی دادند که یک شخصیت موثر سیاسی جهان از میان رفته است.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی یک شخصیت محوری نهضت حضرت امام بود و در این راه تا آنجا استقامت کرد که می توان بدون مبالغه او را «مجاهدی نستوه» دانست. شکنجه های تقریبا منحصر بفردی که جامعه ما کم یا بیش از آن خبر دارد کافی است تا بگوییم او در مسیر حمایت از امام راحل عظیم الشان به تمام معنا فداکاری کرد. در این میان رژیم پهلوی، آمریکا و انگلیس و هر فرد و جریان مرتبط با آنها به دلیل مخالفت با نهضت اسلامی حضرت امام با هاشمی نیز به عنوان یکی از سرداران آن مخالف بوده و در همه فشارها علیه او همداستان بودند. در این دوره هاشمی البته موافقان بزرگی هم داشت، بخش وسیعی از نخبگان مذهبی و توده های متدینی که آوازه فداکاری هاشمی را شنیده بودند، طیف وسیع موافقان او را در این دوره تشکیل می دادند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طیفی که در گذشته مخالف آقای هاشمی بودند، منحرفین، منافقین و ملی گرایانی که مخالف استقرار نظام جمهوری اسلامی و بویژه مخالف الگوی ولایت فقیه بودند، اضافه شدند و حقد و کینه آنان از امام و روحانیت و اصل هویت بخش ولایت فقیه بطور طبیعی به سمت هاشمی رفسنجانی به عنوان یک معتمد اصلی حضرت امام رفت کما اینکه در این دوره توده های متدین و نخبگان اسلام گرا هم از آنجا که او را یک «ستون انقلاب اسلامی» دانسته و تمام آمال و آرمان خود را در سایه انقلاب قابل تحقق می دانستند، به هاشمی رفسنجانی دل بسته بودند و به طور جدی از او حمایت می کردند؛ رای بالای مردم به هاشمی رفسنجانی در سه دوره مجلس شورای اسلامی در زمان حیات حضرت امام از این موضوع حکایت می کند. بنابراین در مرحله ده ساله «تثبیت» انقلاب اسلامی نیز هاشمی مخالفان بزرگ و موافقان بزرگی داشت.
بعد از ارتحال حضرت امام که کمی پس از آن آیت الله هاشمی رفسنجانی سکان دولت را در دست گرفت همان طیف بندی سابق وجود داشت یعنی او به عنوان رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی به میزانی که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب اسلامی و مردم دین مدار بود از سوی دشمنان اسلام و انقلاب و منحرفین زیر فشار تبلیغاتی و سیاسی قرار داشت. مردم در دوره ریاست جمهوری از شخصیتی که با خطبه های بسیار دلنشینی که او در دوره ریاست مجلس درباره «عدالت اجتماعی» بیان کرده بود و علاوه بر آن در منظر مردم، او فردی «بسیار توانمند» ارزیابی می شد، توقع داشتند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنان حل و فصل شود. هاشمی رفسنجانی در این بین و با اراده حل مشکلات مردم و با نیت خیر راهی را برگزید که در عمل آن اراده و نیت را محقق نکرد. «توسعه اقتصادی» کلید واژه ای بود که با آن سیاست های دوره سازندگی توضیح داده می شد و در کانون این نگرش «رشد اقتصادی کشور» قرار داشت، بر بنیانی استوار بود که آرام آرام امید توده های مردم به دولت را کاهش می داد و از این رو بود که 3-2 سال پس از اجرای سیاست های موسوم به توسعه اقتصادی، آراء آقای هاشمی رفسنجانی (در دور دوم ریاست جمهوری) کاهش معناداری پیدا کرد. در واقع مردم ایران در دوره دوم ضمن آنکه کماکان اعتماد خود را به شخص آقای هاشمی ابراز کردند اما به او یادآور شدند که سیاست های اقتصادی و کارگزاران این عرصه او را نمی پسندند و خواستار اصلاح و تغییر می باشند. سیاست توسعه اقتصادی با آن برنامه که تنظیم شده بود آرام آرام به شبکه اقتصاد جهانی نزدیک شد و توقع داشت به دلیل همسویی در نگرش تئوریک اقتصاد، از سوی آنان مورد پشتیبانی قرار گیرد اما غرب بر خلاف آنچه درباره «ماهاتیر محمد» – نخست وزیر سال های دهه 60 و 70 شمسی مالزی – عمل کرد، از پشتیبانی مالی از دولت آیت الله هاشمی به دلیل نسبت آن با انقلاب و نظامی که غرب نمی خواست آن را به رسمیت بشناسد و شاهد بالیدن آن باشد، خودداری کرد و از این رو سیاست هایی که برای بهبود وضع اقتصاد کشور طراحی شده بود، از منظر توده هایی که امام ضمن آنکه آنان را صاحبان اصلی انقلاب می دانست، «پابرهنگان» خطاب می کرد، موفق ارزیابی نمی شد. مردم به خصوص حاصل دستاورد این سیاست های اقتصادی را با آنچه پیش از این هاشمی مستقیما ذیل واژگان آشنای «عدالت اجتماعی» وعده داده بود، ناهمخوان می دیدند. از این رو بود که در این مقطع در کنار طیف دشمنان هاشمی که همان دشمنان انقلاب اسلامی بودند یک طیف «منتقد سیاست های هاشمی» اضافه شد که از قضا در درون خانواده انقلاب اسلامی قرار داشت. منتقدان به هیچ وجه دشمن هاشمی نبودند کما اینکه در دوره ای که او رئیس جمهور بود برای موفقیت دولت در اهداف خود، مشفقانه به او کمک کرده بودند و پیوندهای قدیمی خود را هم با او حفظ کرده بودند. هاشمی نیز هیچگاه از این طیف منتقد تلقی دشمن نداشت و خود را از آنان جدا نمی دانست. بعدها منتقدان هاشمی در صحنه داخل به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که با نگاه به اصول و اهداف انقلاب اسلامی، پاره ای از سیاست ها و افکار او را در مسیر درست نمی دانستند و خواهان اصلاح بودند و گروهی که در فضای محدود قوه مجریه دنبال موقعیت هایی بودند و درست یا نادرست هاشمی رفسنجانی از آنها دریغ کرده بود. گروه دوم در پاره ای از موارد مرز انتقاد و دشمنی را از میان برداشتند و با عبارات سخیفی که شما از آن خبر دارید، از او یاد می کردند. در دوره اصلاحات وقتی هاشمی که از شدت اهانت ها به تنگ آمده بود از یک مقام ارشد دولت خواسته بود که جلوی این اهانت افراد و مجامع اصلاح طلب را بگیرد او در پاسخ گفته بود «بازی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد»! این طیف البته بعدها تلاش کردند تا «سالوس مآبانه» هاشمی را در طیف خود تعریف کنند اما در عمل و در نهایت، آیت الله هاشمی هیچگاه آنان را راضی نکرد. در این دوره مخالفان جبهه انقلاب و نظام کماکان با او که مثل گذشته او را یک ستون نظام می دانستند، مخالف بودند و طیف وسیع نیروهای انقلاب او را در جمع خویش ارزیابی و در حد یک شخصیت محوری نظام به او احترام می گذاشتند و نیروهای منتقد او در خانواده انقلاب ضمن اصراری که بر اصلاح بعضی روش ها و نگاه ها داشتند، مطمئن بودند که هاشمی از خانواده انقلاب جدا نمی شود.
تشییع پرشکوه و کم نظیر مردم تهران و برگزاری پرتعداد مجالس سوگواری در شهرستانها به خوبی نشان داد که مردم قدر شخصیت های دلسوز خود را می دانند و پاسخگوی مهری که دیده اند هستند. ارتحال ناگهانی آیت الله هاشمی دو طیف موافقان و منتقدان هاشمی رفسنجانی را بشدت متاثر کرد کما اینکه در خطوط رسانه های غربی و عربی وابسته به غرب می توان نفرت آنان از هاشمی رفسنجانی را دید. در تشییع جنازه آیت الله هاشمی در تهران همه نخبگان منتقد و بخش عمده توده هایی که در عملکرد اقتصادی او اشکال می دیدند آمده بودند، طیف های بسیجی، هیاتی و مردم محروم غلبه داشتند و این نشان می دهد که هم رشته پیوند آیت الله با این بخش از مردم و هم محبت گرم این مردم تا آخرین روز حیات آقای هاشمی رفسنجانی برقرار بوده است. در راهپیمایی بزرگ پشت جنازه این شخصیت که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «نمونه کم نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم شاهی و از رنجدیدگان در این راه پرخوف و خطر» بود، هم عظمت مردی که بر دوش های محبت مردم تشییع می شد، برجسته بود و هم عظمت مردمی که با اشاره رهبری و جمعبندی دقیق رهبری از 59 سال دوستی ایشان با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به صحنه آمدند، آشکار بود. خداوند آیت الله عزیز ما را در جوار رحمت واسعه خویش جای دهد و این مردم قدرشناس را برای انقلاب نگه دارد.
اطلاعات

تاریخ به احترام تو کلاه از سر برخواهد داشت…
نام هاشمی‌رفسنجانی در تاریخ به نیکی خواهد درخشید. هاشمی‌رفسنجانی کسی نیست که گذشت زمان او را به باد فراموشی و خاموشی بسپارد. بزرگمردی است که هرچه زمان بگذرد اهمیت و نقشش پیداتر و کمبودش آشکارتر خواهد شد.
نیکبختانه این را مردم قدرشناس ایران دانسته‌اند. هاشمی‌رفسنجانی با اینکه سالها در عرصه مسئولیت اجرایی کشور نقش چشمگیری نداشت و رسانه‌های رسمی نیز تلاش می‌کردند هرچه ممکن است او را کمرنگ و کمرنگ‌تر نشان دهند، اما تشییع فوق‌العاده باشکوه او، که بدون تردید بزرگترین تشییع تاریخ معاصر ایران بعد از حضرت امام و یادگار عزیز امام است، نشان داد که آن رادمرد تا چه حد در دلهای مردم ایران نشسته است. قصیده بلندی که مردم ایران دیروز در تهران به نمایش گذاشتند نشانه عمق حضور این بزرگمرد تاریخ‌ساز در مخمل قلب ایرانیان است.
جدای از همه خصال و ویژگی‌های گرانسنگ هاشمی اگر بخواهیم یک ویژگی را از درون او برکشیم و نشان دهیم باید از صبوری هاشمی یاد کنیم. مردی که هشت سال بار فرماندهی جنگ را به دوش داشت، ریاست قوه مقننه را برعهده داشت، به عنوان یار و امین امام در هر جا که مشکل و مسأله‌ای رخ می‌داد حضور می‌یافت، خود را آماده همه نوع فداکاری کرده بود، در دوران ریاست جمهوری، به عنوان سردار سازندگی، کشور را از زیر ویرانه‌های جنگ بیرون آورد و در اوج دشمنکامی خارجیان و فتنه‌انگیزی صهیونیست‌ها توانست روابط دوستانه‌ای با بسیاری از کشورها، از جمله کشورهای منطقه پی افکند، مردی که یک‌تنه با توطئه‌های خارجی مواجه بود، امام و مدیران کشور را با استدلال و منطق متقاعد به پذیرفتن قطعنامه کرد، مردی که در دوران پس از آتش‌بس، شرایط دشوار نه جنگ و نه صلح را اداره کرد، مردی که خارجیان را متقاعد به سرمایه‌گذاری در ایران، کشوری انقلابی که علیه آنها شعار می‌داد، کرد… مردی که نزدیکترین یار و مددکار و همراه رهبری بود، پس از پایان همه رنج‌ها و مرارت‌های جنگ و بازسازی و اعتباربخشی به ایران، خود هدف حمله بیرحمانه تندروهای هر دو جناح قرار گرفت، آماج کین‌ورزی و طعن و تهمت و افترا شد و به جای ستایش، سرزنش شد و به جای تقدیر و تکریم، تهدید و توهین شد و تیرهای زهرآگین از هر دو سو به سویش روانه شد. بی‌اخلاقان قدرت‌خواه، کودکان دیروز را، که در دوران مبارزه هاشمی، هنوز در بطن مادرانشان نبودند، مأمور شعار و وهن و کینه‌جویی علیه هاشمی در مجامع و محافل و مطبوعات کردند و تیغ اتهام و دروغ را از نیام بی‌اخلاقی و جفا برکشیدند و یار دیرینه امام و زخم‌خورده ترور منافقین و زجرکشیده مبارزه و شکنجه‌دیده ساواک را، بی‌شرمانه غارتگر و فتنه‌گر و ضدانقلاب خطاب کردند…
برق چشمان هاشمی نشان می‌داد که سردار بزرگ و انقلابی پیر، چه رنج‌هایی در دل دارد و چگونه به طرزی حیرت‌آور، بر صندوقچه دل پا می‌فشارد که نهیب زبانه شعله‌هایی که نهان دارد، برنیاید و بر میراث امام و وحدت مسئولان، خطر و خدشه‌ای نیفتد حتی اگر این آتش او را از درون بسوزاند و خاکستر کند.
ما به هاشمی بد کردیم. چه تهمت‌ها که به او نزدیم، چه شعارها که علیه او نساختیم، چه توهین‌ها که نثار او نکردیم، چه افسانه‌ها که از ثروت او نساختیم، چه انگ‌ها و چه دروغ‌ها و چه نامردمی‌ها که به او روا نداشتیم، اما او، مانند همه مردهای بزرگ، لب برنیاورد و صبوری کرد و صبوری و صبوری. تحمل و تحمل و تحمل، تا به اندازه پرِ کاهی به وحدت ملی خدشه وارد نشود، تا در راهی که برگزیده بود،‌ شائبه خودخواهی نباشد،‌ تا مصلحت ملی را فدای حق‌طلبی شخصی نکند، تا جامعه را فدای خود نکند، بلکه خود را فدای جامعه کند… و کرد.
هاشمی نماد عقلانیت نظام بود،‌کوه و صبر و دریای حلم و ازخودگذشتگی و اعتدال.
تاریخ به احترام هاشمی، کلاه از سر برخواهد داشت.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. در شهری که 3 میلیون نفر برای تشییع پیکر یک فتنه گر می آیند حسین شریعتمداری چکار دارد ، بساط خود را جمع کند ببرد دماوند !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا