ورزش و بحران های امروز ما
به گزارش انصاف نیوز، محمد فاضلی جامعه شناس در وبلاگ خود نوشت: جام حهانی فرصتی بود تا مطبوعات به سراغ ما محققان اجتماعی بیایند و مناسبات جامعه و ورزش را بررسی کنند. متن حاضر گفت و گوی خانم مهسا زمضانی روزنامه نگار با من و همکار عزیزم آقای دکتر ذکایی استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره فوتبال که در روزنامه ایران تاریخ 5 خرداد 1393 انتشار یافت. این متن بدون تغییر بازنشر می شود.
دکتر فاضلی: ایمان بیاوریم ورزش و هر شکلی از هنر و فرهنگهای مردمپسند میتواند راهبردی برای بهبود بحرانهای اجتماعی باشد و چنانچه از این منابع در جهت بهبود بهره نگیریم، به صورت موتورهایی ویرانگر به تخریب جامعه دامن میزنند. فوتبال همان اندازه که قابلیت گسترش گفت و گو، دگرخواهی و همکاری دارد، به همان اندازه میتواند تبعیضها و تنشهای بین فردی، بین گروهی و بینالمللی را گسترش دهد
دکتر ذکایی: قابلیتهای فوتبال به عنوان صورتی از فرهنگ عمومی هنوز شناخته نشده و به کار گرفته نشده است. ما از فوتبالمان نتوانستهایم، خاطره و حافظه بسازیم متأسفانه بیشتر نگاهی مصرفی و نمایشی بر فوتبال حاکم است. زمان آن رسیده با تدبیر و برنامه بلندمدتتری از فوتبال، فلسفهای فرهنگی تعریف کنیم و آن را به سمت کارکردهای مثبتش رهنمون سازیم
فوتبال امروز صرفاً مجموعهای از حرکات ورزشی نیست که تنها به چارچوب سبز زمین محدود شود، بلکه به عنوان یکی از دستاوردهای مدرنیته، اقتصاد، فرهنگ و سیاست را چه در سطح داخلی و چه در مقیاس بینالمللی تحت تأثیر قرار داده و میلیاردها نفر را به تماشای این رقابتها مجاب نموده است؛ این نفوذ تنها به تماشای ساده یک بازی خلاصه نشده و احساسات را هم دربر میگیرد تا آنجا که افراد از رهگذر آن نوستالژیهایشان را شکل میدهند، پیروزیها را جشن میگیرند و در شکستها اشک میریزند، هر کس میکوشد تا سهمی در این آیین جهانی داشته باشد، فارغ از احساسات ناسیونالیستی که گاه فوتبال را به عرصهای برای قدرتنمایی ملتها بدل میکند، افراد حتی با همذات پنداری با تیمهای فینالیست، در پی آن هستند تا در فینال هم سهمی برای خود متصور شوند؛ گویی در پس این جام یک «ما»ی کلی در حال شکلگیری است که میکوشد فارغ از تضادهای مدرنیته احساسی مشترک را تجربه کند. آنچه اغلب ذهن را به خود مشغول میکند این است که چگونه رشتهای ورزشی تا این حد از نفوذ برخوردار میشود؟ از این رو بر آن شدیم تا چرایی این نفوذ را که امروز در کسوت یک نهاد کاریزماتیک در جهان یکهتازی میکند، با دکتر محمدسعید ذکایی، استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر نعمتالله فاضلی، دکترای انسانشناسی و فرهنگ و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از منظر جامعهشناسی و فرهنگ به بحث بگذاریم.
فوتبال دیگر تنها به مثابه یک رشته ورزشی نگریسته نمیشود و کارکردهایی در عصر مدرن یافته است، جهانشمولیت این رشته ورزشی آن را از میدان ورزش به میدان زندگی وارد کردهاست، این فضا چگونه برای فوتبال شکل گرفت؟ میخواهیم با تحلیلی جامعهشناختی از پدیده فوتبال تحولات ارزشی متأثر از این پدیده را بررسی کنیم؟
فاضلی: فوتبال مثل هر پدیده انسانی دیگری هنگام تعامل با بافت کلی جامعه معنا یافته و با اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع درهم میآمیزد. ورزش فوتبال به واسطه بافت تاریخی و واقعیت اجتماعی امروز فراتر از امری ورزشی و به مثابه امری کلی و تام عمل میکند.
این نوع از ورزش در پرتو واقعیتی به نام «رسانه» معنای جهانشمول به دست آورده است و اگر چنین نمیبود، ما امروز پیرامون جام جهانی سخن نمیگفتیم. رسانه بازی فوتبال را از زمین سبز چمن به زمین زندگی انتقال میدهد، مردمی که این ورزش را در جمع دوستان یا در خانواده تماشا میکنند اگر نگوییم بیش از تماشاچیان درون استادیوم بلکه به اندازه آنها لذت میبرند. بزرگترین استادیومهای جهان هم نمیتوانند جمعیتی بیش از 200 هزار نفر را در خود جای دهند، اما استادیوم تلویزیون میتواند میلیاردها تماشاچی را به زمین بازی بکشاند. در واقع باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که فوتبال حتی بیشتر از آن که امری ورزشی باشد، امری رسانهای است. رسانهای شدن فوتبال معنای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این بازی را گسترش داده و دگرگون میسازد. چراکه این بازی تنها مجموعهای از حرکات ورزشی نیست بلکه مجموعهای از صداها، رنگها و ایماژ و تصاویری است که رسانهها تولید میکنند.
علاوه بر مسأله رسانه در فرا ورزشی عمل کردن فوتبال، بحث تحولات ارزشی در جهان امروز و اهمیت یافتن «بدن» است. انسان همواره در کالبد خود زیسته و بقا با بدن تعریف میشود اما در هیچ لحظه از تاریخ به اندازه امروز بدن در مرکز توجه نبوده است. علاوه بر این بدن از طریق رسانهها به نمادی بیش از کالبد جسمانی تبدیل شده است. مجموعه وسیعی نکات درباره بدن وجود دارد که ورزش به ویژه فوتبال را با آن پیوند میزند. یکی از این نکات این است که انسان امروزی به دلیل شرایط زندگی شهری و صنعتی نیازمند تحرک و پویاییهای تصنعی است . منظور من از تصنعی این است که انسان در موقعیت پیشامدرن در نتیجه اقتضائات اقتصاد معیشتی و دامپروری لاجرم تحرک فیزیکی داشت اما امروزه برخلاف گذشته در نتیجه اقتضائات زندگی صنعتی،شهری و دیجیتالی تحرک ندارد از این رو بدن در معرض بحران بی تحرکی قرار گرفته است.
اهمیت یافتن ورزش بویژه ورزشهای جسمی مانند فوتبال تا حدودی متأثر از اهمیت یافتن «بدن» است. از طرف دیگر مقوله لذت در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگر اهمیت یافته است. اشکال مختلفی از تجربههای لذت بخش در حال گسترش هستند، فوتبال از جمله ورزشهایی است که به دلیل هیجانهای رقابتی، تکنیکهای مهارتی، ماجراجوییها و داستانهای گستردهای که خلق میکند، تبدیل به نوعی سرگرمی جمعی و فرهنگی شده است. در چنین فضایی بدن انسان با انجام ورزش فوتبال تحرک و با تماشای آن «لذت» و با گفت و گو درباره داستانهای فوتبالی نوعی تجربه جدید پسامدرن جمعی را تولید میکند.
با توجه به این که شاید ورزشهای جمعی دیگری هم باشند که از این ویژگیها برخوردار باشند، اما چرا هیچکدام چنین جایی را در فرهنگ عامه پیدا نکردند؟ فوتبال این نفوذ اجتماعی و برد سیاسی- اقتصادیاش را از کجا میگیرد؟
ذکایی: دکتر فاضلی به درستی اشاره کردند که جنس فوتبال به مثابه بزرگترین جلوه و مصداق فرهنگ عامه پسند، امروز به واسطه ارتباطش با تکنولوژی بویژه رسانه و فرهنگ رسانهای برد دیگری پیدا کرده است. دلیل اهمیتی که میتوان سوای جذابیتی که ذات این ورزش دارد، ذکر کرد شاخصی عمل کردن این ورزش برای تمایز فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیک است. طبیعی است که جوامع چه آنها که میزبان این رخداد جهانی هستند و چه آنهایی که به عنوان تماشاچی به این عرصه ورود میکنند، میخواهند سهمی در این عرصه جهانی داشته باشند. بنابراین اگر بخواهم به سؤال شما پاسخ روشنی بدهم باید به این نکته اشاره کنم که اساساً هیچ ورزش دیگری به جز فوتبال آن برد و ارتباط را با فرهنگ رسانهای ندارد و عملاً ویترینی شده تا براساس آن جایگاه، برد و توانایی فرهنگها را با هم مقایسه کند.
اساساً این رویدادهای کلان ورزشی هستند که امکان تفاخر ، تمایز و نشان دادن موقعیت کشورها در فرآیند رقابتی را نمایان میکنند و فوتبال طبیعتاً به جهت صنایعی که با آن پیوند خورده و نوع احساساتی که از طریق آن منتقل میشود، بسیار متفاوت و برجسته است. موسم جام جهانی نظم زندگی را دچار اختلال کرده و گاه به نظر میرسد فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماع برای تجربه این واقعه جهانی به حالت ساکن و ثابت درمیآید.
می خواهم بگویم تحلیلهای کارکردی از برد فوتبال واقعا کفایت نمی کند و باید این رویداد کلان را شرح داد. دکتر فاضلی به درستی به وجوه فرهنگی فوتبال اشاره کردند، از این رو ما هم میخواهیم سهمی از کیک بزرگ فوتبال داشته باشیم این مصرف در معنای مثبتش سرخوشی هم میدهد و گاه از آن به عنوان یک اکستازی تعبیر میشود.
فوتبال عملاً عرصهای را فراهم میکند تا مخاطبانش از نظم زندگی روزمره فاصله گرفته و بر این اساس خاطرات و نوستالژیهایشان را مرور کنند. و با ستارهها هویت یابند و ترسها و اضطرابهای زندگیشان را موقتاً به فراموشی بسپارند.
آنچه فوتبال را از سایر ورزشها متمایز میکند، هیجان پیرامونش است که از طریق رسانه میتوان به آن دست یافت. بنابراین فرصت سرخوشی، خاطره سازی و کولاژهای بصری که خصوصاً با تکنولوژیهای جدید امکانش بیشتر فراهم شده، نوعی تغییر در تجربه زمان و مکان را به سرعت در مخاطبان ایجاد میکند و از طریق آن امکان گفت و گوی یک نسل و یک فرهنگ را با هم فراهم میسازد تا از طریق آن با هم در شادی و غمها شریک شوند، من فکر میکنم این موارد میتواند تمایز فوتبال را از سایر ورزشها تا حدی نشان دهد.
فارغ از خاطرهسازیهای نوستالژیک و برقراری دیالوگهای بین فرهنگی که اشاره شد، نفوذ قلمرو فوتبال را در چه عرصههای دیگری میتوان دید؟
فاضلی: فوتبال یکی از جهانیترین آیینهای جهانی در دنیای امروز است. آیینهای جهانی زیادی امروزه در بین ملتها رواج دارد. سازمان ملل متحد از طریق زیر مجموعههایش آیینهای جهانی را به مثابه راهبردی فرهنگی برای گسترش صلح، همکاری و توسعه تعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … به کار میگیرد و نشستهای بین المللی سازمان ملل که هر از چند گاهی توسط رؤسای جمهور دولتهای جهان در نیویورک برگزار میشود و مجموعه نشستهای منطقهای و فراملی که سازمانهای بینالمللی به طور منظم در طی دهههای گذشته صورت دادهاند، خود بخشی از این آیینهای جهانی سیاسی یا فرهنگی هستند. برای مثال سازمان کنفرانس اسلامی و اجلاس سران خود آیینی جهانی سیاسی است که برای هدفهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایجاد شده است. ورزشها از دیگر راهبردهای فرهنگی جهانی برای همزیستی و گسترش ارزشهای حقوق بشری و جهانی هستند. ورزشها بستگی به میزان قابلیتها و توانمندیهایی که در خود دارند، قلمرو جهانی متفاوتی را شکل میدهند. بسیاری از ورزشها یا کمابیش همه ورزشها قلمروهای وسیع اما متفاوتی را ایجاد کردهاند. کشتی، کریکت، اسکی و بسیاری از ورزشهای دیگر قلمروهایی جهانی دارند اما هیچ کدام به گستردگی آیین جهانی فوتبال نیست.
دومین ویژگی تمایز بخش فوتبال در این واقعیت نهفته است که فوتبال نه تنها به لحاظ جغرافیایی جهانیترین آیین فرهنگی ورزشی است، بلکه حتی به لحاظ عمق نفوذ این آیین نیز میتوان گفت نافذترین آیین ورزشی است.
نکته سوم این که اگر چه همه ورزشها از کارکردهای اقتصادی بالایی برخوردارند یعنی حجم زیادی ثروت در آنها مبادله میشود، اما فوتبال به مثابه میدان اقتصادی، مانند صنعت گردشگری، صنعت نفت و اتومبیل سازی و …. یکی از بزرگترین میدانهای اقتصادی جهان است. شاید هیچ ورزش دیگری به اندازه فوتبال چنین میدان اقتصادی بزرگی را نداشته باشد.
نقش فوتبال در تعلیم و تربیت، جامعه پذیری و مدنی شدن انسان مدرن از دیگر عوامل تمایز این نوع از ورزش است. امروزه نظریه پردازان اجتماعی، نقش بازی فوتبال را از نظر پاسخگویی به نیازهای تربیتی، عاطفی، اجتماعی و انسانی، انسان امروز بیان کردهاند. برای مثال ما از طریق بازی فوتبال به نوعی بدن انسان امروز را رام کرده و شکلهایی از انضباط را درونی میسازیم و به صورتهای مختلف بدنهای خود را آموزش میدهیم که چگونه سالم، بی خطر و بی آزار و مدنی باشند و با مقررات جامعه و فرهنگ امروز سازگار شوند. بازی فوتبال به نوعی تبدیل خشونت نهفته در ذهن و ضمیر انسان امروزی به نوعی رقابت فرهنگی، انسانی، جمعی، آرام و مدیریت شده است علاوه بر این بازی فوتبال بیان کننده شکلی از یاریگری و تعاون در جامعه پسامدرن امروزی است ما در گذشته شکلهایی از تعاون و یاریگری را داشته ایم. «بنه»ها، «واره»ها و اشکال دیگر یاریگری را انسان شناسان ایرانی هم چون دکتر مرتضی فرهادی و دکتر جواد صفی نژاد بخوبی نشان دادهاند. دنیای امروز دیگر نمیتواند براساس «واره» یا «بنه» شکلهایی از یاریگری را تجربه کند.
بنابراین از آنجا که برای زیستن نیازمند یاریگری و دلسوزی و در عین حال رقابت هستیم، فوتبال امکان تلاشی سازمان یافته و جمعی را برای تبدیل تضادها به شکلی از تعاون فراهم میکند. از این رو به اعتقاد من چیزی که فوتبال را معنا و ارزش انسانی میدهد شکلی از همزیستی جمعی یاریگری و حتی شکلی از دگر خواهی است. طرفداران باشگاههای ورزشی فوتبال که صمیمانه و پرشور به فوتبالیستها، باشگاههای ورزشی و مسابقات خود توجه میکنند. نوعی «دیگری عام» را در خود تمرین میکنند. به هر حال ما برای انسانی زیستن نیازمند این دیگریهای عام هستیم دیگریهای عامی که ما از طریق عشق ورزیدن به آنها تا حدودی از خودشیفتگی خودخواهی و درخود فرورفتگی برون آمده و همراه با دیگران یک صدا یک نماد جمعی را به عنوان «دیگری عام» دوست میداریم. این خاصیت فوتبال ارزش اخلاقی نهفته در این بازی و همان نکته ای است که فوتبال را به مثابه امری اخلاقی تبدیل میکند، فوتبال اگر امری اخلاقی نبود نمیتوانست جهانشمول شود. لاجرم فوتبال باید بنا بر ماهیت اخلاقی اش امری اخلاقی را نیز در خود پرورش دهد.
نقش فوتبال را به عنوان عرصهای عمومی در پر کردن شکافهای طبقاتی چه در سطح داخلی و چه در مقیاس بین المللی تا چه اندازه موثر میدانید؟
ذکایی: طبیعتاً موسم فوتبال عرصهای را فراهم کرده تا از تعارضات و شکافهایی که وجود دارد، فاصله بگیریم. این شکافها دایره کوچک خانواده را هم دربر میگیرد و با ایجاد زبانی مشترک دری را برای گفت و گو باز میکند. در سطوح محلی هم به همین صورت است برای مثال در جام جهانی گذشته که با قهرمانی اسپانیا پس از سالها ناکامی به پایان رسید باسکها و کاتالانها که به دنبال دیکتاتوری فرانکو، سویه مثبتی را نسبت به پرچم و سرود ملی نشان نمی دادند، پس از تشکیل تیمی واحد به هم نزدیکتر شدند و همه تنشهای قومی، نگاه و تصویری که به سرود و پرچم ملی داشتند، کاملاً تغییر کرد.
از این رو فوتبال به عرصه ای تبدیل شده که امکان همبستگی و همگرایی را حتی در سطحی جهانی فراهم میکند و زبانی است برای ارتباط و تعامل که مرزهای سیاسی را در مینوردد. اما در عین حال این تنها یک روی سکه است و روی دیگر آن این است که جز این سرخوشی که اتفاقاً همیشه هم دوام ندارد، نابرابریهایی است که در پس این صحنه عمومی قرار میگیرد. اشاره شد که صنعت فوتبال امروزه جزو 10 صنعت برتر دنیا است. طبیعتاً این امر جز با اقتصاد و تکنولوژی پویا که امکان تمرین و مطالعه علم ورزشی پیشرفته را مهیا میکند، میسر نمی شود.
از این رو فاصله شمال و جنوب، دارا و ندار به شکلی خود را نشان میدهد. برخی بر این باورند که فوتبال تمام نگرانیهای مردم در سطوح ملی را تحتالشعاع قرار میدهند، به زبان ما جامعه شناسان، شهروندی را به شکلی سرکوب میکند و به باز تولید این نابرابری دامن می زند. میخواهم بگویم اینها هم سویههای دیگر فوتبال است. چنانچه به سویههای سیاسی فوتبال نظر کنیم، امکانی را برای تبعیضها و کلیشههایی که در جامعه به صورت مزمن وجود دارد، فراهم میکند.
جناب دکتر فاضلی شما فوتبال را امری اخلاقی تعریف کردید در حالی که دکتر ذکایی به سویههای منفی که می تواند به دنبال آن ایجاد شود، اشاره کرد، قضاوت شما در رابطه با نابرابریهایی که در پس این آیین و عرصه جمعی وجود دارد، چیست؟
فاضلی: روی دیگر سکه فوتبال مانند هر امر انسانی دیگری همان نیمه خالی لیوان است. همانطور که دکتر ذکایی اشاره کرد فوتبال در کنار این که امکانی برای گفت و گوی جمعی و همزیستی اجتماعی فراهم کرده، در عین حال اشکال دیرینه نابرابریها، تبعیضهای جنسیتی، نابرابریهای بین المللی، تعارضات شمال و جنوب و… را تشدید هم کرده است. با توجه به فضای جامعه خودمان ذکر چند نکته ضروری است.
نکته اول این که فوتبال به مثابه امر رسانهای موجب به حاشیه رانده شدن بسیاری از دستور کارهای حیاتی زندگی جمعی از جمله اشکال مختلف حقوق شهروندی شده است. هر ملتی متناسب با ظرفیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاش باید پیرامون مسائل حیاتی در حوزه عمومی گفتوگو کند، برای مثال ما با بحران محیط زیست مواجهه هستیم، براساس آمار و اطلاعات رسمی، ایران طی هشت سال گذشته 60 مرتبه از جایگاه قبلی پایینتر آمدهاست. به اعتقاد من در شرایطی که کمبود منابع آبی، گسترش آلودگی هوا و بیابانها از بین رفتن تالابها، دریاچهها و به طور کلی وخیم شدن وضعیت محیط زیست ما را به شیوه بسیار خطرناکی تهدید میکند باید از فوتبال برای دفاع از محیط زیست بهره بگیریم، نه این که فوتبال سرپوش بر بحرانهای زندگی ما باشد. امروز سیاستگذاریهای اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی دولت یا در رسانهها بازتاب داده نمیشود یا در صورت بازتاب، شنیده نمیشود. بخشی از این ناشنیده ماندن به غلبه فعالیتهایی مانند فوتبال و شیوه عرضه آن بر میگردد.
به اعتقاد من باید تلاش کنیم از فوتبال نه به مثابه یک ورزش، بلکه به مثابه یک راهبرد و سیاست برای حل مشکلات کمک بگیریم. وقتی مردم به کمک فوتبال بسیج میشوند پس ما میتوانیم از این بسیج عمومی برای بهبود وضع عمومی جامعه استفاده کنیم . به اعتقاد بسیاری از جامعهشناسان سرمایه و اعتماد اجتماعی در جامعه ما رو به کاهش است و نهادهای مدنی آن از جمله نهاد خانواده با مشکلات بسیاری روبه رو است در چنین شرایطی استفاده از منابع فرهنگی مردم پسند همچون فوتبال ضروری به نظر میرسد.
ایمان بیاوریم موسیقی ، ورزش، سینما، فیلم مردمپسند و هر شکل دیگری از هنر و فرهنگهای مردمپسند میتواند راهبردی برای بهبود باشد و چنانچه از این منابع در جهت بهبود بهره نگیریم، به صورت موتورهایی ویرانگر به تخریب جامعه دامن میزنند.
فوتبال همان اندازه که قابلیت گسترش گفت و گو، دگرخواهی و همکاری دارد، به همان اندازه میتواند تبعیضها و تنشهای بین فردی، بین گروهی و بینالمللی را گسترش دهد. به اعتقاد من رسانهها، روزنامهها سایتهای اینترنتی اگر بخواهند مسئولانه به جامعه کمک کنند، باید از فوتبال به عنوان راهبردی فرهنگی بهره ببرند.
آیا می توان از فوتبال راهبردی فرهنگی را توقع کرد؟ و چقدر ما در این زمینه موفق عمل کردهایم؟
ذکایی: بله، اما متأسفانه از قابلیتهای فوتبال در کشور استفاده نشده که در این بین بخشی از آن به سیاست و بخشی به مختصات فرهنگ ورزش در جامعه ایرانی برمیگردد. کمپین استفاده از فوتبال برای ترک اعتیاد از جمله این اقدامات فرهنگی است. بازیکنان به عنوان انسانهایی مرجع، رشد اخلاقی در مخاطبان را تضمین می کند. رسالت فوتبال تنها بهره گیری از ذخیره سرمایه اجتماعی موجود نیست، بلکه اضافه و باز تولید این ذخیره است.
ما رویه مشترکی را در مدیریت فوتبال دنبال نکردهایم. من سالهای بعد از انقلاب را که مرور میکنم در رابطه با فوتبال سه آهنگ و مرحله را شاهد بودهایم. در دهه 60 ورزش از جنس ارزشی باب بود و در دورههایی بر ورزش قهرمانی صرف تأکید میشد و الان که سعی شده تا از ورزش قهرمانی تعدیلی صورت گیرد. من فکر میکنم که مدیریت فوتبال یا حداقل بخشی از آن باید از بدنه رسمی دولتی منفک شود و ظرفیتی برای بدنه مدنی جامعه قائل شویم. چون چنین امری هم از میزان آزمون خطا و هم از هزینهها خواهد کاست. ما امروز از فوتبال در موضع یک سیاست انضباطی یاد میکنیم و هر جا که لازم شد رسانه ملی را در جهت حمایت از آن تهییج میکنیم و هر جا که سویههای آن را موافق نپنداریم، مثل خشونتهای ورزشی و …. از آن فاصله میگیریم.
اگر عامتر به فوتبال به عنوان بستری برای تولید و بازتولید سرمایه اجتماعی بنگریم آنگاه میتوانیم به آثار و کارکردهای مثبتش هم نزدیک شویم و صرفاً به سر خوش ساختن مردم اکتفا نکنیم و آن را در جهت تقویت روندهای مثبت جامعه به کار بگیریم. قابلیتهای فوتبال به عنوان صورتی از فرهنگ عمومی هنوز شناخته نشده و به کار گرفته نشده است. ما از فوتبال مان نتوانستهایم، خاطره و حافظه بسازیم متأسفانه بیشتر نگاهی مصرفی و نمایشی بر فوتبال حاکم است. فکر میکنم زمان آن رسیده با تدبیر و برنامه بلندمدتتری از فوتبال فلسفهای فرهنگی تعریف کنیم و آن را به سمت کارکردهای مثبتش رهنمون سازیم.
انتهای پیام