جوانفکر باز هم به دفاع از احمدینژاد پرداخت
به گزارش انصاف نیوز به نقل از سفیر، معصومه ستوده در ماهنامه نسیم بیداری نوشت:هنوز هم با همان شور و احساس سالهای گذشته از احمدینژاد دفاع میکند و به منتقدان رئیس سابق خود حمله میکند. وقتی از او میپرسم که با چه شواهدی از بهبود اوضاع اقتصادی مردم سخن میگویید پاسخ میدهد: «وضعیت اقتصادی ایران در دوره احمدینژاد آن قدر خوب بود که هر خانواده به تعداد اعضایش صاحب خودرو شدهبود.» من که با حیرت این سخنان جناب علیاکبر جوانفکر را میشنیدم خطاب به وی گفتم عجیب است، زیرا من در این دوره بسیاری را میشناسم که برای تداوم حیات حتی مجبور به فروش خودروی خود نیز شدهبودند. به هرحال در ویرایش نهایی این مصاحبه، جوانفکر همه این بحث شیرین را که میتوانست بسیار روشنگرانه باشد، حذف کرد. مشاور رسانهای احمدینژاد در بخش دیگری از مصاحبه مفصل خود باز تأکید میکند که وضعیت کشور در دوره احمدینژاد به مراتب بهتر از گذشته شدهاست، اما عده ای با اقدامات خائنانه، زمینه-ای را فراهم کردند که ارزش پول ملی به یک چهارم تقلیل پیدا کند… مدیرعامل اسبق ایرنا همچنان باور دارد که گفتمان احمدینژاد، گفتمان غالب در میان مردم است، گفتمانی که از نظر وی گفتمان ناب انقلاباسلامی است و اگر کسی با این گفتمان زاویه دارد باید خود پاسخگو باشد.
***
چند هفتهای است که آقای احمدینژاد زمام امور کشور را به جانشین خود سپردهاست. در ابتدا میخواستم بپرسم آیا همچنان اصرار دارید گفتمان آقای احمدینژاد گفتمان انقلاب بوده است؟
بله، دقیقا .معتقدم گفتمان آقای احمدینژاد چیزی جز گفتمان انقلاب اسلامینیست. آقای احمدینژاد در جایگاه ریاست جمهوری اسلامیایران، منشأ خدمات بسیاری شده و به تعبیر مقام معظم رهبری توانسته است ارزشهای انقلاب اسلامی را در کشور، احیاء و در مجامع بین المللی با شجاعت از آن ها دفاع کند. احمدینژاد ضمن حفظ ساده زیستی، توانست ارتباط بسیار خوبی با مردم برقرار کند و کشور را در ابعاد مختلف به سطح بالایی از پیشرفت برساند. به همین دلیل من بر این باورم که ایشان بر پایه گفتمان انقلاب اسلامی بود که توانست به چنین موفقیتهایی دست پیدا کند.
*طرفداران آقای احمدینژاد از همان تیر 84 تأکید داشتند در انتخابات ریاستجمهوری نهم، گفتمان انقلاب پیروز شده است و تمام جریانهای سیاسی گذشته را نقد میکردند. این گروه خود را طرفدار اسلام ناب و انقلاب ناب معرفی میکرد، ولی بعد از هشت سال حضور در قدرت با یک پرانتز بسته و عدم اقبال مواجه شدند. چرا این اتفاق افتاد؟
من این ارزیابی شما را قبول ندارم و گفتمان آقای احمدینژاد را یک پرانتز بسته نمیدانم، زیرا گفتمان انقلاب اسلامی، همیشه جاری و مورد اقبال جامعه است. ارزیابی عدم اقبال عمومی از گفتمان آقای احمدینژاد، زمانی قابل طرح است که به فرد معرفی شده از سوی ایشان، فرصت ورود به عرصه رقابت در انتخابات ریاست جمهوری داده میشد، اما متأسفانه دیدیم که این امکان از آقای مشایی سلب شد و این کار برخلاف رویه دورههای قبل بود. در شرایطی که کاندیدای آقای احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم حضور نداشته است، چگونه میتوان ادعا کرد که گفتمان ایشان با عدم اقبال مواجه شده است. ما براین باوریم که آقای مشایی در افکار عمومی دارای یک عقبهای است و دیدگاههای او برای مردم جذابیت دارد و میتواند آراء عمومی را به سوی خود جلب کند.
*اما قبول دارید که در انتخابات اخیر، دورترین گفتمان نسبت به احمدینژاد رأی آورد؟
بررسی این مسأله که چطور شد آقای روحانی رأی آورد خود بحثی مفصل است. اما شما نمیتوانید برای اثبات ادعای بیاساس شکست دولت آقای احمدینژاد به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم استناد کنید و بگویید که دولت با عدم اقبال مواجه شده است. نتیجه اقبال عمومی از گفتمان آقای احمدینژاد را شما میتوانید در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 مشاهده کنید. آقای احمدینژاد اولا موفق شد 83 درصد مردم را به پای صندوق های رأی بیاورد و یک حماسه بزرگ سیاسی را در کشور رقم بزند و ثانیا رأی هفده میلیونی خود را در سال 1384 به حدود 25 میلیون در سال 88 افزایش دهد. البته من معتقدم این امر فقط در انحصار آقای احمدینژاد نیست و هرکسی میتواند با تأسی عملی به گفتمان انقلاب اسلامی، اعتماد و حمایت مردم را به سوی خود جلب کند و به موفقیتهای بزرگ نیز دست یابد.
*هرچند بسیاری از طرفداران آقای احمدینژاد اصرار دارند پیروزی در انتخابات را پیروزی گفتمان خود معرفی کنند، اما آیا فکر نمیکنید که نتیجه انتخابات سال 1384 محصول یک اتفاق بود؟ شما در آن انتخابات با چند اگر مواجه هستید، اگر آقای کروبی 400 تا 500 هزار رأی بیشتر میآورد…
400 هزار رأی ؟
*بله، آقای احمدینژاد در دور اول، 5 میلیون و هفتصد هزار و آقای کروبی بیش از 5 میلیون و صد هزار رأی آوردند. البته این اگرها زیاد است. به طور نمونه، اگر میرحسین موسوی نامزد آن انتخابات میشد نه هاشمی و نه معین و نه کروبی حضور نمییافتند و به احتمال قوی، وی برنده رقابت میشد. میتوان به موارد دیگری همچون اجماع اصلاح طلبان و یا رأی بیشتر آقای قالیباف و… اشاره کرد. این اختلاف آرا به حدی نزدیک به هم است که میتوان گفت آقای احمدینژاد به عنوان یک خرده-گفتمان توانست از سایر رقبا رأی بیشتری را با اختلاف بسیار کم به دست بیاورد. اگر این اتفاق نمیافتاد الان دیگر بحثی از آقای احمدینژاد و دولت ایشان مطرح نبود. در دور دوم نیز هرکسی با آقای هاشمی وارد رقابت میشد از آقای معین گرفته تا آقای قالیباف، پیروز انتخابات میشد، زیرا مردم میخواستند نماد قدرت را بشکنند. شما قبول دارید که انتخاب آقای احمدینژاد محصول یک تصادف بود؟
من این مسأله را قبول ندارم و این ارزیابی را توهین به شعور سیاسی و انتخاباتی مردم میدانم. به هرحال مردم بودند که انتخاب کردند و مردم هم بر اساس آگاهی رأی میدهند. ضمن اینکه در دور اول به دلیل تکثر نامزدها، آراء نفرات برتر بسیار به هم نزدیک بود، مثلا آقای هاشمیرفسنجانی در دور اول تنها 450 هزار رأی بیشتر از آقای احمدینژاد آورد. من قضاوت شما درخصوص تصادفی بودن انتخاب آقای احمدینژاد را کاملا رد میکنم و معتقدم که ایشان در یک رقابت سنگین و بسیار فشرده موفق شد به دور دوم راه پیدا کند.
*این توهین نیست، چهار خرده گفتمان بود که یکی، مقداری بیشتر از دیگری رأی آورد.
اما مردم سرانجام از بین این کاندیداها، آقای احمدینژاد را برای ریاست جمهوری برگزیدند. به نظر من این شیوه قضاوت، شما را به حقیقت ماجرا نزدیک نمیکند. به هرحال در آن زمان، عموم کاندیداها چهرههای شناخته شدهای بودند و احزاب و گروههای سیاسی نیز از آن ها حمایت میکردند، اما آقای احمدینژاد بدون حمایت هیچ حزب و گروهی توانست به دور دوم انتخابات راه پیدا کند. بنابراین چگونه ممکن است پیروزی ایشان در چنین رقابتی را حاصل یک اتفاق وانمود سازید؟
*اما صداوسیما و بخشهای پنهان قدرت در کنار تیم آقای مصباح، حمایت گسترده ای از ایشان انجام داد.
نه، اصلا این جور نبود.
* آیا به یاد ندارید صداوسیما در تمام دوره حضور محمود احمدینژاد در شهرداری، هر اقدام وی را به صورت ویژه پوشش داده و تلاش داشت احمدینژاد را به عنوان نماد مدیریت برتر در نظام جمهوری اسلامی معرفی کند؟
نه، این طور که شما میگویید نیست. صداوسیما در یک روند طبیعی، تحولات مهم و گسترده مدیریت شهری در دوره آقای احمدینژاد را پوشش میداد، همچنان که در این سالها، کارهای انجام شده در دوره آقای قالیباف را نشان داده است. بالاخره هرجا که کار و تلاش باشد، به طور طبیعی خبر آن برای مردم جذابیت دارد و صداوسیما هم اقدام به پوشش آن میکند. شما قبول کنید که این رویکردهای ارزشی و انقلابی، همواره معتبر است و هرکس این ارزش ها را سر دست بگیرد، از حمایت مردم برخوردار میشود.
*این رویکردها چیست؟
در رأس این رویکردها، عدالت خواهی و مبتنی کردن تصمیمات کلان مدیریتی بر اصل عدالت است. این گفتمان به ارزشهای اسلامی و انقلابی توجه کرد و از سویی در سطح گسترده با مردم ارتباط برقرار کرد و برای حل مشکلات آن ها اهتمام ورزید و موجب پیشرفت جهشی کشور در ابعاد مختلف شد. تصمیمات ایشان در این مدت کاملا مبتنی بر کار کارشناسی بود.
*پس چرا اکثریت نخبگان کشور با این شیوه مدیریت مخالفت میکردند و در جبهه مقابل آقای احمدینژاد قرار گرفتند؟
نه این ادعای شما را که میگویید اکثریت نخبگان کشور با شیوه مدیریتی ایشان مخالف بودند، قبول ندارم. اما رد نمیکنم که طیفی از به اصطلاح نخبگان وجود داشتند که با نظرات آقای احمدینژاد مخالف بودند. آن ها مواضع مشخص سیاسی داشتند و با یک رویکرد سیاسی به بحث درباره تصمیمات دولت میپرداختند. با این وجود، رئیس جمهور در اقدامی بی سابقه و طی چند جلسه به آن ها فرصت داد تا نظرات خود را برای وی و اعضای دولت تشریح کنند.
*اما نتیجه نداد؟
مهم آن است که رئیس جمهور نظرات آن ها را شنید و با آن ها درباره مسائل مختلف گفت وگو کرد. شما نباید انتظار داشته باشید که دولت به هرچه آن ها گفتند، عمل کند. اگر حرف قابل اعتنایی زده شده که مورد توجه دولت قرار نگرفته باشد، شما میتوانید آن را بیان کنید.
*قبول دارید که پیش بینی آن ها در مورد وضعیت اقتصادی درحال حاضر به وقوع پیوسته است؟
نه، من این مسأله را قبول ندارم. وضعیت اقتصادی که امروز در کشور به وجود آمده ، باید دقیقا مورد موشکافی قرار بگیرد. کدام عامل اقتصادی موجب شده که ارزش پول ملی به یک چهارم تنزل پیدا کند؟ کدام فرمول اقتصادی وجود داشته که اگر دولت به آن عمل میکرد چنین وضعیتی در اقتصاد کشور به وجود نمیآمد؟ ممکن است برخی افراد افزایش نقدینگی را مطرح کنند، درحالی که افزایش نقدینگی در اثر اجرای قانون هدفمندی یارانهها اصلا به وقوع نپیوسته است.
*میزان نقدینگی که در دولت آقای احمدینژاد ایجاد شده، بیش از نقدینگی کل تاریخ ایران است.
نه درست نیست عزیز من. آمار رسمی نشان میدهد افزایش نقدینگی در اثر هدفمندی یارانهها اصلا به وجود نیامده است. در واقع دولت در نتیجه تغییر قیمتها، پولی را از مردم اخذ کرده و آن را در یک چرخه منطقی و عادلانه به جیب مردم بازگردانده است. بنابراین پول اضافهای تولید نشده است که باعث افزایش نقدینگی شده باشد.
*اما نقدینگی اضافه شده است.
نه، اضافه نشده است. نقدینگی وقتی رخ میدهد که شما دلار را سه هزار یا چهار هزار تومان بفروشید و معادل ریالی آن را به اقتصاد کشور تزریق کنید. اما زمانی که درآمد حاصل از فروش بنزین یا افزایش نرخ گاز و آب و امثال آن، بار دیگر وارد جیب مردم میشود، نقدینگی افزایش پیدا نمیکند. اقتصاد کشور تحت تأثیر برخی رفتارهای خائنانه است که آسیب میبیند. دولت آقای احمدینژاد، به مدت هفت سال کشور را در عرصههای مختلف به خوبی اداره کرد، بنابراین چطور ممکن است نتواند این یک سال و نیم آخر را اداره کند؟
*من از اظهارات شما تعجب میکنم، این مشکلات در طی یک سال اخیر به وجود نیامد.
تا یک سال و نیم آخر، ثبات اقتصادی در کشور وجود داشت و قیمت دلار نیز 900 تومان بود. افراد و جریان-های مشخصی به صورت هدفمند وارد عرصه مقابله با دولت شدند و کشور را با بحران مواجه کردند، به گونه ای که کنترل اقتصاد از دست دولت خارج شد. در روز برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال گذشته، آقای علی لاریجانی رئیس مجلس اعلام کرد که دولت قصد دارد هر لیتر بنزین را با قیمت دو هزار تومان عرضه کند. سؤال این است که ایشان به چه دلیل و با چه هدفی، این ادعای خلاف واقع را مطرح کرد؟ به-هرحال ایشان رئیس مجلس است و اظهارات او دارای آثار وضعی است. فعالان اقتصادی روی این حرف حساب میکنند و حق هم دارند حساب کنند، زیرا میگویند رئیس مجلس است و از تصمیمات دولت باخبر است، بنابراین محاسبه میکنند که دولت میخواهد بنزین 400 تومانی را به قیمت 2000 تومان بفروشد و این یعنی سه تا پنج برابرشدن قیمتها. من معتقدم که این اظهارات یک شوک سنگین روانی به اقتصاد کشور وارد آورد و آن را از کنترل دولت خارج کرد.
*البته این مسأله در دستور کار وزارت اقتصاد و امور دارایی بود.
نه، به هیچ وجه چنین چیزی در دستور کار نبود. آن زمان دلار 1400 تومان بود و این صحبت اثر روانی خود را در جامعه باقی گذاشت و موجب شد که بحران به وجود بیاید.
*یعنی اقتصاد ما آنقدر ضعیف است که با یک جمله آقای لاریجانی دچار بحران شود؟
این مسأله به قوت و ضعف اقتصاد ربطی ندارد. یک خبر بسیار مهم و تعیین کننده است که از زبان رئیس مجلس منتشر میشود و اثر وضعی و طبیعی آن این است که نهادهای اقتصادی را برای افزایش قیمتها به تکاپو میاندازد. کاری که دولت با مدیریت خوبش در اجرای مرحله اول قانون هدفمندی یارانهها انجام داد، این بود که مانع از افزایش بی رویه و خارج از کنترل قیمتها شد، اما این اظهارات خلاف واقع، شوک سنگینی برای اقتصاد کشور بود.
*این توجیه کردن ناکارآمدی نیست، همچنان که دولت اعلام کرد بالارفتن قیمت ارز، کار جمشید بسم الله بوده است؟
من ارزیابی خودم از روند تحولات را بیان میکنم. به نظر من برخی افراد، با هر نیتی که ممکن است داشته باشند، نظام اقتصادی کشور را از درون دچار آشفتگی کردند و با این کار، برای اجرای تحریمهای دشمن نیز بسترسازی شد. به نظر من وضعیت امروز اقتصادی ما دو سر دارد که یکی در داخل است و دیگری در خارج. کسانی که در داخل، اقتصاد ما را با بحران مواجه کردند، باید محاکمه شوند. من عید سال گذشته به یکی از شهرستان ها مسافرت کرده بودم. فرد امینی به بنده اطلاع داد که نماینده آن شهر در مجلس به برخی نزدیکان و دوستانش توصیه کرده بود تا میتوانند دلار و سکه بخرند. جالب اینجاست که همین نماینده بعدا از فعالان تهیه طرحی برای مجازات مسئولان سوء استفاده کننده از اطلاعات اقتصادی بود. این افراد با رفتارهای خود به اقتصاد کشور آسیب میزنند و سپس با برخی اقدامات، رد گم میکنند. یا اینکه باید از آقای قالیباف شهردار تهران پرسید که انگیزه شهرداری تهران از ورود به بازار سکه چه بوده است؟ چرا شهرداری تهران در ازای بدهی خود به پیمانکاران، به آن ها کیسههای سکه، آن هم به قیمت روز میداده است؟ آقای قالیباف در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از ضرورت تقویت پول ملی سخن میگفت! درحالی که در شهرداری تهران، سکه طلا را جایگزین ریال کرده بود. بالاخره وقتی شهرداری تهران با برخورداری از پشتوانه سنگین مالی وارد بازار سکه میشود، معلوم است که قیمت سکه طلا از کنترل دولت خارج میشود. به راستی چه مرجعی باید به این گونه مسائل رسیدگی کند؟ به یاد دارید که وزیر اطلاعات اعلام کرد بعضی از افراد که جزو مجموعه نظام بودند در شوک بازار سکه و ارز، مبالغ میلیاردی سکه خریده بودند. سؤال این است که این ها چه عواملی بودند و با چه انگیزه ای دست به چنین اقدامی زدند؟
*آقای قالیباف هم میتواند این طور توجیه کند که دولت پول من را نمیداد و من مجبور به این کار شدم.
ما حق نداریم با شلوغ کردن فضا و طرح مسائل بی اساس، افراد را از آثار سوء اقدامات شان تبرئه کنیم.
*در برابر شما عده ای وجود دارند که دولت را متهم میکردند که میخواهد از مابه التفاوت قیمت ارز یارانهها را پرداخت کند، همچنان که در روزهایی که قرار بود یارانه پرداخت شود، قیمت ارز بالا میرفت و بعد کاهش پیدا میکرد.
به نظر من طرح این اتهامات، نوعی شلوغ بازی است. مگر امکان دارد که دولت از منبعی که معلوم نیست، بتواند یارانه پرداخت کند. به هرحال دستگاههای نظارتی بر این مسأله نظارت میکنند. پرداخت یارانه، حساب و کتاب مشخصی دارد و دولت نمیتواند خارج از چارچوبهای قانونی عمل کند.
* به نظر ما در برخی از موارد در حق آقای احمدینژاد انصاف رعایت نشدهاست. برای همین خدمت شما رسیدیم تا از مواضع آقای احمدینژاد دفاع کنید. آقای احمدینژاد در سال 84 چند شعار کلی در زمینه اقتصادی داشتند؛ همچنان که توزیع عدالت، اشتغال، بنگاههای زود بازده و سهام عدالت و… را مطرح کرد. به نظر شما فارغ از یک سال و نیم اخیر که اذعان دارید دولت بر اقتصاد کنترلی نداشت، آیا طرحهای ایشان برای کشوری همچون ایران مناسب بود؟ زیرا بسیاری بر این باورند که این طرحها در اشل کوچک برای شهرستان و حتی استان مناسب است و آقای احمدینژاد خیلی ساده سازی کرده بود. به نظر شما تصوراتی که ایشان از مشکلات اقتصادی داشت درست بود؟
مثلا چی…
*از وام ازدواج یا بنگاههای زود بازده به گونهای که قرار بود سالانه دو میلیون شغل ایجاد شود، اما مطلق شغلی که در سال ایجاد شده است 14 هزار است که آمار بسیار ناامیدکنندهای است. یا اینکه سهام عدالت که درحال حاضر دست مردم است، چه سودی برایشان به دنبال داشت؟ به نظر من آقای احمدینژاد میخواست کارهای بزرگی انجام دهد، اما درد اصلی را نمیشناخت؟
آمار شما درخصوص میزان شغلهای ایجاد شده در دولت آقای احمدینژاد صحیح نیست. بنگاه های زود بازده، یک طرح موفق بود که اگر با کارشکنی مواجه نمیشد و اعتبارات درنظرگرفته شده از سوی دولت به دست متقاضیانش میرسید، هم در زمینه ایجاد شغل و هم در زمینه تولید در موقعیت بهتری قرار میگرفتیم. با این وجود طرحهای زود بازده به نتایج خوبی رسید و بنده به اتفاق نمایندگان رسانههای ارتباط جمعی طی سالهای 86 و 87 از صدها طرح موفق زودبازده در بخش های صنعتی، کشاورزی و خدماتی که در نقاط مختلف کشور و با استفاده از اعتبارات بانکی به اجرا درآمده بود، بازدید کردیم و ما از نزدیک تأثیر شگرف این طرح در ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی را مشاهده کردیم، اما برخی از همین نخبگان اقتصادی، با ادعای انحراف در به کارگیری وامهای اعطایی به متقاضیان، به جوسازی علیه این طرح پرداختند. در خصوص سهام عدالت نیز، دولت معتقد به پرداخت سود به سهامداران بود، اما مجلس مانع از آن شد و معتقد بود که قیمت اصل سهام اعطا شده به مردم باید از محل سود آن تأمین شود. بنابراین شما نباید دولت را به خاطر اجرای قانون مؤاخذه کنید و بگویید که سهام عدالت برای مردم سودی نداشته است. از شما میپرسم درد اصلی که مدعی هستید آقای احمدینژاد آن را نشناخت چیست؟
آقای احمدینژاد به خوبی میدانست که باید چه کاری انجام بدهد و تلاش همه جانبه ای را برای پیشبرد سیاستها و برنامههای خود به انجام رساند. قطعا هر کسی که در رأس دولت قرار میگیرد، تلاشش معطوف به آن است که کشور در ابعاد مختلف پیشرفت کند و در این مسیر سایر بخش های کشور از جمله دستگاه قضایی و قوه مقننه باید دولت را مورد حمایت و پشتیبانی قرار دهند تا بتواند اهداف خود را محقق سازد، اما در این مدت نه تنها همراهی از سوی دستگاهها صورت نگرفت، بلکه کارشکنی انجام شد. آقای احمدینژاد به-جای همراهی سایر بخش های حاکمیت، با کارشکنیهای گسترده ای روبرو شد و به نظر من باید ایشان را ستایش کرد که با وجود این همه کارشکنی، مسیر خود را گم نکرد و کارهای اساسی را دنبال کرد و به سرانجام رساند.
* اگر دولت خاتمی اینچنین می گفت، قابل قبول بود، چون نصف دوران دولت آقای خاتمی یعنی مجلس پنجم و هفتم، اصولگرا بود و از سویی بین دولت و قوه قضائیه تنشهایی وجود داشت، اما با تمام این مشکلات آماری که توسط نهادهای بی طرف ارائه میشود نشان میدهد که وضعیت اقتصادی در دولت آقای خاتمی به مراتب بهتر بود؛ کما این که خاتمی دولت را با تورم ده درصدی تحویل داد، اما درحال حاضر تورم به قول آقای روحانی چهل درصد و به قول آقای احمدینژاد 27 درصد است.
اولا مجلس ششم که کاملا در خدمت دولت آقای خاتمی بود، ثانیا مجالس پنجم و هفتم هرگز در مقابل دولت خاتمی، مرتکب رفتاری مشابه آنچه که مجالس هشتم و نهم در برابر دولت احمدینژاد انجام دادند، نشدند. من وضع امروز اقتصاد کشور را محصول برخی رفتارهای خائنانه میدانم و معتقدم که عوامل اصلی به وجود آورنده این وضعیت باید شناسایی و مجازات شوند.
*اگر به عنوان یک منتقد بی طرف میخواستید این مسأله را ارزیابی کنید و با چنین وضعیتی در دولت خاتمی روبرو بودید آیا بازهم دولت را بی تقصیر میدانستید؟
به هرحال من بر اساس یک منطق، واقعیتهای امروز کشورم را مورد بحث قرار میدهم.
*شما قبول دارید که از اقتصاددانان نهادگرا تا اقتصاددانان طرفدار بازار آزاد نسبت به وضعیت فعلی کشور هشدار داده بودند؛ از مسعود نیلی و موسی غنی نژاد تا فرشاد مؤمنی و … همه بر این مسأله تأکید داشتند. حتی در بین فعالان سیاسی نیز این هشدارها عمومیت داشت؛ از بهزاد نبوی گرفته تا برخی نیروهای راست مدرن، همه نسبت به وضعیت نابسامان اقتصادی هشدار میدادند. جالب اینجاست که اگر این دوستان پیامبرگونه هم صحبت کرده باشند، در این وضعیت تمام پیش-بینیهایشان محقق شده است…
آیا این دوستان همه پیش بینی کرده بودند که ارزش پول ملی به یک چهارم میرسد؟ این دوستان یک چنین حرفی را زده بودند؟ اگر در یک سال و نیم اخیر این اتفاقات رخ نمیداد و اجازه میدادند تا دولت بر اقتصاد کشور حاکمیت داشته باشد، آیا بازهم شاهد چنین وضعی بودیم؟ چگونه است که همین دولت میتواند در شش هفت سال اول کار خود، قیمت دلار را به ازاء 900 تومان تثبیت کند و اقتصاد کشور را به خوبی مدیریت کند، اما با وجود برخورداری از تجربههای بیشتر نسبت به سال های اولیه، نتوانست در این یک سال و-نیم آخر، اقتصاد کشور را به درستی مدیریت کند؟ من فکر میکنم باید واقع بینانه به صحنه نگاه کنیم تا در پس رنگ و لعابها و ابهام آفرینیها و ادعاها، متوجه حقایق شویم.
*اما همان زمان اقتصادانان تصریح داشتند که آمار ارائه شده واقعی نیست.
برخی افراد به اصطلاح اقتصاددان بودند که با انگیزههای سیاسی، حرف های بی اساس میزدند و پیوسته آمارهای رسمی را زیر سؤال میبردند. من فکر میکنم که با این گونه استنادها، نمیتوان دولت آقای احمدینژاد را عامل پیدایش وضع امروز اقتصاد کشور معرفی کرد.
*خب خیلیها وضعیت یک سال و نیم اخیر را نتیجه منطقی رفتارهای دولت میدانند…
من ارزیابی خودم را بر اساس واقعیتها تشریح کردم و وجود چنین قضاوتی را هم رد نمیکنم.
*آقای احمدی نژاد در سخنان خود قطعنامه را کاغذپاره می دانستند و حتی تصریح داشتند که کار انرژی هسته ای ما تمام است، درحالی که هنوز تمام نشده است و حالا تمام ضعف های اقتصادی را به تحریم ها منتسب می کنند.
آقای احمدی نژاد باید چه چیزی می گفت؟ باید می گفت که این تحریمها اثر دارد و اقتصاد کشور را خراب می کرد! رئیس جمهور باید به مردم امیدواری بدهد و دشمن را ناامید کند.
*با این تحلیل، پس سخنان اخیرشان امیدوارکردن دشمن بود؟
نه، اجازه بدهید. ربطی ندارد. رئیس جمهور باید از موضع نظام دفاع کند. رئیس جمهور به موازات بیان این سخنان که تحریم ها اثری ندارد باید تدابیر لازم را بیندیشد. به نظر من این سخنان بسیار عامیانه است. من تعجب می کنم که چرا روزنامه نگاران، سخنانی عامیانه مطرح می کنند…
*پس مطابق با اظهارات شما، سخنان آقای احمدی نژاد نیز عامیانه است.
نه، این سخنان فرق می کند.
*پس چرا ایشان وقتی زیر بار انتقاد برادران اصولگرا قرار می گیرد می گوید مسائل هسته ای به من ربطی ندارد؟
نگفت ربطی ندارد، بلکه گفت که من دیگر دخالتی در این سیاست ها ندارم. رئیس جمهور گفته است که من در سیاست های هسته ای دخالتی ندارم. این به این معنا نیست که قبلا هم نداشته، بلکه در این مقطع دخالتی ندارد.
* بگذریم… شما تصریح داشتید که گفتمان آقای احمدینژاد مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی و احیای ارزشهای انقلاب است. چرا در طول هشت سال گذشته پاسداران اصلی ارزشهای دین در تاریخ هزارسال گذشته که همان مراجع تقلید هستند، رابطه خوبی با دولت آقای احمدینژاد نداشتند؟
باید از خودشان سؤال کنید. من نمیتوانم درباره انگیزه و نیت آن ها به شما توضیح بدهم. آقای احمدینژاد در سال اول دولتش به دیدار مراجع معظم رفت و به آن ها تکریم کرد و هر بار گزارشی از وضع کشور به آن ها ارائه داد، اما در ادامه اتفاقاتی رخ داد که دلایلش را شما به عنوان خبرنگار باید بررسی کنید تا مشخص شود که چرا این رابطه قطع شده است. من نمیدانم که شما در این مورد میخواهید به چه چیزی برسید.
*نه، من میخواهم بدانم آیا از نظر نوع نگاه، اختلافی وجود داشته است؟ چون اکثر مراجع تا حدود زیادی به اسلام سنتی اعتقاد دارند، آیا این تفاوت در نگرش موجب شده که اختلافی به وجود بیاید؟
من گمان میکنم که برخی اطلاعات غلط ممکن است درایجاد این نگرش مؤثر بوده باشد.
* و شما به عنوان مشاور رسانهای دولت، گامی در جهت اصلاح این فضا برنداشتید؟
من با مراجع دیدار کردم، اما بحث بر سر این است که بعد از اینکه شما از آن جلسه بیرون میآیید چه اتفاقی میافتد. به نظر من باید دلایل این مسأله موشکافی شود و هیچ وقت این تداعی نباید به وجود بیاید که دولت در برابر مراجع جبهه گرفته است، زیرا چنین مسأله ای مطلقا صحت ندارد. دولت همواره تلاش کرده است تا جایگاه این نهادها حفظ شود، اما مراجع نیز باید این مسأله را مدنظر قرار بدهند که اداره کشور قاعده خاص خودش را دارد و دولتها موظفند در چارچوب نظام ولایت فقیه تصمیم بگیرند.
*ادبیات آخر زمانی آقای احمدینژاد چقدر در ایجاد این نگاه مؤثر بود؟ تا پیش از آقای احمدینژاد، هیچ یک از مقامات کشوری تا این حد روی ادبیات امام زمانی تأکید نداشتند.
همه ما قبول داریم که امام زمان (ع) زنده هستند و در زندگی ما صاحب تأثیراند. واسطه فیوضات الهی بر ملت ایران هستند. به نظر شما کسی که واسطه فیض بوده و زنده است نباید در ادبیات ما پررنگ شود؟ حال اگر کسی این ادبیات را پررنگ کرد باید مؤاخذه شود؟
*بسیاری براین باورند که تأکید بیش از حد روی ظهور، موجب ناامیدی عامه مردم و مؤمنان کمحوصله میشود.
خیر، قبول ندارم. امام زمان سرتاسر امید است و ما به واسطه حضور ایشان از فیض الهی بهره مند میشویم. این استدلال که تأکید بر ادبیات امام زمانی موجب ناامیدی میشود درست نیست.
*نه، منظورم این است که تأکید نامناسب و نابجا بر اینگونه ادبیات آثار منفی خواهد داشت. به طور نمونه من به یاد دارم شبی که آقای احمدینژاد خبر هدفمندی یارانهها را اعلام کردند گفتند این پول امام زمانی بابرکت است، فکر نمیکنید تمام کم و کاستیها و ضعفها به پای امام زمان نوشته شود و به نوعی با اعتقادات مردم بازی شد؟
به نظر من باید جلوی سوء برداشتها از حرف صحیح گرفته شود. شما نباید به اشتباه بیفتید وگرنه ایشان که حرف درستی زده اند.
*شما در سخنان خود تصریح کردید گفتمان آقای احمدینژاد حرف دل مردم بود، پس چرا بعد از هشت سال مردم از ایشان فاصله گرفتند؟
کجا فاصله گرفتند؟
*شما تصریح داشتید که گفتمان آقای احمدینژاد دارای مقبولیت است، پس چرا همه کاندیداها به-جز آقای جلیلی به نوعی مدیریت آقای احمدینژاد و ادبیات ایشان را مورد نقد قرار دادند و در این مسأله از یکدیگر سبقت میگرفتند و بدین ترتیب میخواستند رأی بیشتری جمع کنند. این تصور وجود داشت که هرکس انتقاد بیشتری از آقای احمدینژاد انجام دهد پیروز انتخابات است.
اتفاقاتی که در یک سال و نیم اخیر رخ داد و البته هدفمند بود، ارزش داراییهای مردم را به یک چهارم تقلیل داد. تلاش همه جانبه ای صورت گرفت تا دولت را در به وجودآمدن وضع موجود مقصر وانمود سازند. بدیهی است وقتی فضای عمومی جامعه را علیه دولت مسموم کرده اند، انتقاد از دولت به یک ارزش تبدیل میشود و نامزدهای انتخابات هم فکر میکردند که در چنین فضایی با انتقاد از دولت میتوانند آراء عمومی را به سوی خود جلب کنند.
*اما در برابر برخی بر این باورند که اقدامات آقای احمدینژاد موجب شد که طبقه متوسط از بین برود.
اصلا این ارزیابی درست نیست. دولت آقای احمدینژاد همواره مدافع طبقه متوسط و پایین بوده است، همچنان که سهام عدالت و بسیاری از این اقدامات را در این راستا انجام داد و سود سهام عدالت را به مردم پرداخت کرد.
*بابت چه چیزی سود پرداخت کرد؟
دولت سود سهام عدالت را در نوبت اول پرداخت کرد.
*برای چه این سود دیگر پرداخت نشد؟
چون مجلس منع کرد. من تعجب میکنم شما که خبرنگار هستید، چرا از این مسأله اطلاع ندارید؟
*چرا مجلس منع کرد؟
دلیل و انگیزه مجلس را شما باید از خودشان جویا شوید. شاید به خاطر این که دیدند این کار بزرگ ممکن است به افزایش محبوبیت مردمی آقای احمدینژاد بینجامد.
*مهمترین اشکال مجلس این بود که معلوم نیست سبد این سهام چیست؟
این چه حرفی است؟ این سهام مشخص است. این سهام در بورس عرضه شده و سهم هرکسی در این سبد مشخص است. در سبد سهامی دولت اخلال ایجاد کردند و نگذاشتند دولت کار خود را انجام بدهد. ما نمی-خواهیم سهم دولت را در مشکلات اخیر نادیده بگیریم، اما قبول کنید که باید هرکس به اندازه سهم خود پاسخگو باشد.
*قبول دارید که اصلاح طلبان در ایجاد این مشکلات سهمی نداشتند؟
من وارد این مسأله نمی شوم.
*مشکلات بیشتر از ناحیه دوستان ایشان ایجاد شد.
چه دوستی؟
*همراهان سابق آقای احمدینژاد در انتخابات سال 84.
در سال 84 آقای احمدینژاد به صورت مستقل کاندیدا شدند. آقای لاریجانی کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان بود و رأی ایشان در انتخابات هم مشخص است که کمی بیش از آرای باطله بود. اصولگرایان هیچ سهمی در انتخاب آقای احمدینژاد نداشتند، اما وقتی ایشان به مرحله دوم راه پیدا کرد، با زیرکی سیاسی خود را همراه و حامی ایشان وانمود کردند. این افراد از روز اول ساز دیگری را کوک میکردند و نامزدشان کس دیگری بود، حتی دوست نداشتند که آقای احمدینژاد کاندیدا شود و معتقد بودند که ایشان باید برای بازار گرمی وارد انتخابات شود .
*من از سخنان شما تعجب میکنم، چون آقای باهنر در سال 1383 هنگام رایزنی برای تأیید احمدینژاد برای شهرداری تهران در صحبتهایی که با آقای یونسی وزیر اطلاعات وقت داشتند به صراحت اعلام کردند که ایشان، رئیس جمهور ماست.
اما خود ایشان اعلام کردند که در هیچ دوره ای به آقای احمدینژاد رأی ندادند. شما این تناقض را چگونه حل میکنید؟ اظهارات آقای باهنر با عملشان متناقض است. از یکسو احمدینژاد را رئیس جمهور خود میدانند و از سوی دیگر به او رأی نمیدهند. این اصولگرایان باید به این تناقض پاسخ دهند.
* آقای جوانفکر، چرا پس از پایان دوره آقای احمدینژاد با وجود اینکه تصریح دارید گفتمان ایشان نهادینه شده بود، اما بخشی از مردم در خیابانها شادی میکردند؟ چرا کسی ناراحت نبود؟
هواداران نامزد پیروز همیشه جشن پیروزی میگیرند و البته برخی عناصر جریان فتنه هم در گوشه و کنار رفتارهایی داشتند که هیچ نسبتی با اراده و خواست مردم نداشت. ضمن آن که توصیه میکنم روی رأی شکننده آقای روحانی مانور ندهید.
*رأی شکننده آقای روحانی بیش از سه برابر رأی احمدینژاد در دور اول انتخابات سال 1384 و دو میلیون رأی بیش از رأی وی در دور دوم انتخابات 1384 است، در ثانی رأی شکننده ایشان حتی با تجمیع آرای باطله از رأی جریان اصولگرا در این انتخابات بیشتر است. فارغ از این مباحث به نظر شما گفتمان آقای احمدینژاد ادامه مییابد؟
گفتمان ایشان گفتمان انقلاب اسلامی است.
*منظورم حلقه ایشان است.
به کاربردن عبارت حلقه و جریان آقای رئیس جمهور نادرست است. ایشان نماینده هیچ گروهی نبودند. این افراد از درون انقلاب اسلامی بیرون آمدند و ارزش ها را پاسداری کردند.
*اگر وجه اشتراک آن ها حمایت از ارزشهای اسلامی است، چرا بقیه بزرگان انقلاب با این حلقه مشکل دارند؟
آن ها باید به این سؤال پاسخ بدهند. همچنین برخی از بزرگان انقلاب از دولت آقای احمدینژاد تمجید کردهاند.
*این پاسخ شما به این معناست که کسی در خلاف جهت در بزرگراه حرکت کند و وقتی از وی پرسیده شود که چرا خلاف حرکت میکنید، بگوید من درست میروم، بروید از بقیه سؤال کنید که چرا اشتباه حرکت میکنند؟
اگر کسانی وجود دارند که به زعم شما در زمره بزرگان انقلاب هستند و با گفتمان دولت آقای احمدینژاد مخالفت میکنند، چرا درباره انگیزهها و نیت آن ها از من سؤال میکنید؟ من نمیدانم که نیت و انگیزه آن ها چیست که بخواهم در مورد آن توضیح بدهم. بهتر است از خودشان بپرسید. به هرحال همین فردی که شما مدعی هستید در خلاف جهت در بزرگراه حرکت کرده است توانست 83 درصد مردم را پای صندوقهای رأی بکشاند. فقط اقدامات دولت میتوانست مشارکتی به این عظمت را ایجاد کند.
*من نمیخواهم وارد بحث انتخابات 1388 شوم… اصولا از نظر علم آمار نیز وقتی یکی از دادهها تفاوت فاحشی با سایر دادهها داشته باشد، برای تحلیل علمیآن را کنار میگذارند. به نظر میرسد نوع رفتار انتخاباتی ایرانیان در ده دوره انتخابات ریاستجمهوری از الگویی نزدیک به هم برخوردار است و اما درانتخابات ریاستجمهوری دهم شاهد تفاوت کاملا معنیدار هستیم.
من بحث مشارکت مردم را مطرح کردم، شما باید این موضوع را مورد ارزیابی قرار دهید که چه اتفاقی افتاده که مردم در پای صندوقهای رأی حضور 83 درصدی داشتند. این حضور نتیجه اقدامات دولت بود.
*میتوان این ارزیابی را داشت که مردم میخواستند تغییر ایجاد کنند.
گستردگی مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 را میتوان یک نوع قدرشناسی مردم از تلاشها و خدمات دولت و دولتمردانش در نظرگرفت .
*از اقتصاد و سیاست به فرهنگ هم گذر کنیم. بسیاری از فعالان عرصه فرهنگ و سینما و مطبوعات خاطرات خوشی از دولت آقای احمدینژاد ندارند، هم در دوره صفارهرندی و هم در دوره اخیر. اصولا خواستههای دولت آقای احمدینژاد در حوزه مطبوعات چه بود و درحال حاضر چند درصد از این خواستهها محقق شده است؟
حاکمیت نظامهای دیکتاتوری در ایران تا سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، باعث عقب ماندگی ملت ایران در برخی حوزهها از جمله مطبوعات شد. تمرین دموکراسی در سالهای پس از انقلاب یک ضرورت بوده است. مطبوعات یک نهاد مهم مدنی برای رشد و اعتلای ملت ایران محسوب میشود. بنابراین آقای احمدینژاد بر این باور بود که باید به مطبوعات فرصت داده شود تا به نشر آزادانه دیدگاه های مختلف بپردازند و بر این اساس با وجود آن که بدترین رفتارها در حوزه مطبوعات علیه دولت نهم و دهم و رئیس جمهور احمدینژاد صورت گرفت، ایشان هرگز به بخش حقوقی ریاست جمهوری اجازه طرح شکایت از مطبوعات را ندادند و با این کار برای رشد و اعتلای مطبوعات فرصت سازی کردند. علاوه بر این، حمایتهای مادی از مطبوعات در دولت ایشان ادامه یافت و در هر سال هدیه رئیس جمهور به هزاران تن از همکاران رسانه ای در سراسر کشور پرداخت شد. همچنین شما تعداد روزنامه های بسته شده در دوران آقای احمدی نژاد را با دولت خاتمی مقایسه کنید که به مراتب کمتر بود.
*بحث هدیه که نشان از توجه به آزادی مطبوعات نیست. در دولت آقای خاتمی هم مطبوعات توسط قوه قضائیه بسته شدند.
در دولت آقای احمدینژاد، هیچ رسانه ای از سوی دولت تعطیل نشد. هیأت نظارت بر مطبوعات هم یک نهاد دولتی نیست، بلکه اعضای آن نمایندگان نهادهای مردمی و رسمی هستند که اکثر آن ها تابع دولت نیستند.
* مثل اینکه دوره جناب آقای رامین را بخشی از دوره مدیریت آقای احمدینژاد نمیدانید. درباره دوره آقای خاتمی نیز باید تأکید کرد که مهمترین دلیل آمار بالای توقیف مطبوعات این بود که حجم زیادی از روزنامهها منتشر میشد. در دوره احمدینژاد چنین اجازه ای داده نشد. شما میتوانید این مسأله را بررسی کنید که در این هشت سال چند روزنامه توانستند مجوز انتشار پیدا کنند. به صراحت میتوان گفت روزنامههای سیاسی که به افراد غیراصولگرا داده شده است به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد. وقتی همفکران خودتان مجوز روزنامه بگیرند معلوم است که توقیف نمیشود.
چرا از لفظ همفکران استفاده میکنید؟ جریان اصولگرا که دولت نیست. در دولت آقای احمدینژاد صدها مجوز نشر صادر شده است که متقاضیان آن ها افراد مختلف بوده اند.
*اما در دولت خاتمی هم آقای جلاییپور مجوز میگرفت و هم آقای دهنمکی.
مجوز نشر مطبوعات، یک سهم سیاسی نیست که انتظار دارید به جریانهای سیاسی داده شود. مجوز نشر باید به متقاضیان واقعی آن اعطا شود. در دولت آقای احمدینژاد به انبوهی از متقاضیان مجوز نشر داده شده است که بسیاری از آن ها در جریان های سیاسی تعریف نمیشوند. علاوه بر این توجه داشته باشید که در فتنه سال 88 برخی از روزنامهها، آتش بیار معرکه بودند و در فتنه انگیزی نقش داشتند. رسانه وقتی اهداف ملی را رها میکند و در خدمت اهداف سیاسی یک جریان خاص قرار میگیرد به یک عامل مضر و آسیب زننده تبدیل میشود، چنین رسانههایی به پایگاه دشمن تبدیل میشوند و من نمیتوانم در موضع دفاع از این گونه رسانههایی قرار گیرم. مشکل اصلی مطبوعات ما، تعداد آن ها نیست، بلکه کیفیت آن هاست. سیاست زده شدن مطبوعات و وابستگی آن ها به طیفهای سیاسی و قدرت گرا، مانع از رشد کیفی آن ها شده است.
*مردم ما قبل از آقای احمدینژاد روزنامه خوان تر بودند یا بعد از آن؟
در این زمینه کار تحقیقی نکرده ام. باید نظر سنجی شود .
*در این مدت روزنامه ایران تیراژش افزایش یافت؟
من در سال 90 که آمدم تیراژ روزنامه را حفظ کردم و نهایت ده هزار تا افزایش یافت.
*دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد به پایان رسید. فکر میکنید نسلهای آینده در مورد فردی که از سال 84 تا 92 رئیس جمهور بوده است چه قضاوتی خواهندکرد؟
ما از یک رئیس جمهور چه توقعی داریم؟ حداقل توقع ما پیشرفت کشور و دفاع از حقوق مردم است. رئیس-جمهور اگر به این هدف دست یابد، فرد موفقی است. به نظر من کارنامه آقای احمدینژاد در این زمینه یک کارنامه درخشان است. ایران امروز، کشوری است که در فضا حضور دارد، هسته ای شده است؛ به دانش سلولهای بنیادین دست یافته است. صادرات کالاهای غیرنفتی ایران با واردات ما برابری میکند و این دستاوردهای بسیار بزرگ برای کشور ماندگار خواهدبود…
*همه این امور برای زندگی بهتر شهروندان است. فکر میکنید زندگی مردم ایران در این هشت سال راحت تر شده بود؟
نمیتوان حکم کلی داد. در برخی از موارد از جمله هدفمندسازی یارانهها که یک طرح بزرگ اقتصادی محسوب میشود، دولت مردم را به حال خود رها نکرد تا در زیر چرخ تحولات نابود شوند. سیاستهای حمایتی دولت، توان مقاومتی مردم را افزایش داد و در کل میتوان گفت که مردم وضعیت خوبی داشتند. در روستاها، اقدامات خوبی از جمله بهسازی روستاها و مسکن مقاوم روستایی به انجام رسید که خدمت ارزشمندی به مردم بود. اگر اتفاقات یک سال و نیم اخیر حادث نمیشد و خیانتهای آشکار و پنهان به وقوع نمیپیوست، یقینا وضع امروز مردم بهتر بود. آقای احمدینژاد در راستای دفاع از حقوق مردم میخواست از زندان اوین دیدن کند، اما مانع از این تصمیم قانونی او شدند.
*البته تا قبل از زندانی شدن شما به فکر صیانت از حقوق زندانیان نیفتاده بودند…
در همان زمان این سخنان مطرح شد و میگفتند چرا تا قبل از زندانی شدن جوانفکر نمیخواست از زندان دیدن کند، اما واقعیت این است که ایشان برای دیدن من نمیخواست از اوین دیدن کند. اولا دیدن جوانفکر یک موضوع با اهمیتی نبود که لازم باشد به خاطر آن بین سران قوای مجریه و قضائیه چنین تنشی به وجود بیاید، ثانیا اگر شما به نامه رئیس قوه قضائیه خطاب به رئیس جمهور توجه کرده باشید، مشاهده میکنید که ایشان صراحتا از بازدید صدها تن از وزرا، استانداران و فرمانداران از زندان های مختلف در سراسر کشور سخن به میان آورده اند. بسیارخوب، این افراد آیا به دستور شخص دیگری جز رئیس جمهور از زندان ها بازدید کرده-اند؟ معلوم است که رئیس جمهور همواره دغدغه وضع زندان ها و زندانیان را داشته اند و امروز به دلیل گزارشهایی که در خصوص وضعیت زندان اوین دریافت کرده اند، خودشان تصمیم به بازدید از اوین گرفته اند. آیا به خاطر آن باید مورد سرزنش قرار بگیرند یا ستایش؟ من فکر میکنم که عده ای به صورت هدفمند و با طرح مسائل انحرافی و غلط، تلاش کردند تا چنین وانمود کنند که آقای احمدینژاد بر اساس انگیزهها و تعلقات شخصی میخواهد از زندان اوین دیدن کند.
*اگر به سال 84 برگردید، مانع کدام یک از تصمیمات آقای احمدینژاد میشدید؟
از ایشان درخواست میکردم که در انتخاب برخی از وزرا تجدید نظر کنند.
* برخی ازمسائل در آمریکا قابل ستایش است. شما شاهدید که چطور رؤسای جمهور سابق کنار هم قرار میگیرند و به رئیسجمهور مشورت میدهند، چرا آقای احمدینژاد در سال 84 رؤسای دولت سابق را برای مشورت حتی به صورت نمادین دعوت نکرد، درحالی که این رفتار میتوانست مانع از بروز بسیاری از سوءتفاهمات شود.
این پیشنهاد خوبی است که بی سابقه بوده و اگر اجرایی شود نتایج خوبی دارد. من زمانی که به مدیرعاملی خبرگزاری ایرنا منصوب شدم، رؤسای سابق این سازمان را دعوت کردم و در جلسهای، از آن ها تقدیر شد و حتی با هم ناهاری نیز صرف کردیم که در تاریخ ایرنا باقی میماند. به نظرم اجرای این مسأله میتوانست نتایج مبارکی داشته باشد انشاءالله برای دور بعد.
انتهای پیام