خرید تور تابستان ایران بوم گردی

زندگی پس از زندگی؛ لیبرالیسم مذهبی یا ابتذال نقد؟

بعد از نمایش برنامه‌­ی «زندگی پس از زندگی» از تلویزیون واکنش‌­هایی از جنس تحسین و تقبیح از سمت اندیشه‌ورزان و افراد دیگر نسبت به این برنامه شکل گرفت. جنس جذاب این برنامه‌ها برای قشرهای مذهبی و تکیه‌­ی آن بر تجربه­‌های دینی ادعا شده از سمت مهمانانش باعث شد تا هم در بین بخشی از جامعه‌­ی مذهبی و هم در بین کارشناسان دینی بحث­‌هایی را بوجود آورد. زندگی پس از زندگی از افرادی دعوت می­‌کند که تجربه‌­ی مقطعی مرگ را پشت سر گذاشته‌اند و بعد از زندگی دوباره به بازگویی چیزهایی که در مدت مرگ خود دیده بودند می­‌پردازند. ­در ادبیات علمی و فلسفی نام «تجربه­‌های نزدیک به مرگ»(near death experience) برای این پدیده رواج پیدا کرده است. 

 تجربه­‌ها­ی نزدیک به مرگ چه در ایران و چه در سطح جهانی مباحثی را هم در بین فلاسفه و دانشمندان بوجود آورده است و مطرح شدن این پدیده فقط مختص ایران نبوده است. مجلات معتبری هم در سطح جهانی مطالعات و مقالات مربوط به این تجارب را پیگیری می‌کنند. اینکه چگونه می­‌توان این تجربه­‌ها را توجیه کرد بحث اصلی این مطالعات بوده است؛ آیا تبیین و توضیحی مادی و فیزیکال این تجربه‌­ها را بهتر تیین می‌­کند یا اینکه نیاز به توضیح فراطبیعی و غیرمادی از این تجارب داریم؟

هم چنان که این تجربه­‌ها در فلسفه و علم بحث­‌هایی را به دنبال داشته است، در فضای دین و فرهنگ عامه هم تاثیراتی داشته است؛ برخی از خداباوران سعی داشته‌اند تا با استناد به این تجربه­‌ها باور مومنانه را توجیه کنند و به تبلیغ دین خود بپردازند. شایع شدن این بحث­‌ها چه در بین اندیشه‌ورزان مربوط و چه در بین فرهنگ عامه توجهات را برای پرداختن بیشتر به این پدیده‌­ها جلب کرده است.

حالا و بعد از پخش زندگی پس از زندگی نقدها و تاییدهایی پیدا شده است. انصاف نیوز تلاش کرده تا در پرونده‌ای مبسوط که شامل بازنشر مباحثه‌­های شکل گرفته در فضای اندیشه‌‌ی کشور و همچنین گزارش­‌های تهیه شده در تحریریه‌­­ی خود است، ابعاد بحث را برای مخاطب روشن کند.   

در ادامه دو یادداشت از «مهدی نساجی» پژوهشگر علم و دین و «سید حسین شهرستانی» جامعه شناس می‌­آید که واکنش متفاوتی به این برنامه داشته‌اند. نساجی رواج این شکل از برنامه­‌ها را در جهت ترویج «لیبرالیسم مذهبی» و تکیه بر افراد و تجربه‌­های عامه در تبلیغ می‌داند. او این برنامه‌ی تولید شده در یک رسانه‌­ی رسمی را نوعی روزنه برای رسمیت بخشیدن به فهم عامه در توجیه باورهای دینی می­‌داند.

از سوی دیگر سید حسین شهرستانی نقادانِ این برنامه را مورد انتقاد قرار می‌­دهد و با بکارگیری مفهوم ابتذال می­‌گوید نقد هم مبتذل شده است. او از نوعی روشنفکری میان مایه صحبت می­‌کند که ساحت نقادی را به ابتذال کشانده است. شهرستانی نقد این برنامه را از منظر «عقلانیت» بی‌وجه می‌­داند. ابتدا متن مهدی نساجی که در سایت دین آنلاین منتشر شده و سپس متن یادداشت سید حسین شهرستانی که در کانال تلگرام و صفحه­‌ی اینستاگرام خود آمده است، می‌­آید:

متن یادداشت مهدی نساجی:

«لیبرالیسم مذهبی» عبارتی فنی توصیفی در روان‌شناسی دین است و دارای بار ارزشی مثبت یا منفی نیست. دیوید وولف، روان‌شناس دین، کلمه لیبرالیسم مذهبی را این گونه معنا می‌کند: «در حوزه الهیات، کلمه لیبرال، دلالت بر توسعه دیدگاهی می‌کند که از قید اقتدار دینی، یا آداب و ترتیب آزاد است»(روان‌شناسی دین، ص ۶۳). لیبرال‌های مذهبی،گرچه ممکن است به سنت و آیینی هم تعلق داشته باشند، در اصل پایبند به حقیقتند. اما این حقیقت لزوماً از طریق عالمان دین رسمی به آن‌ها نمی‌رسد، بلکه تجربیات دینی شخص تجربه‌گر نیز دارای اصالت و اهمیت است.

لیبرالیسم مذهبی، در قرن نوزدهم در اروپا شکل گرفت و یکی از پیشگامان آن شلایر ماخر (درگذشت: ۱۸۳۴ میلادی) بود. شلایر ماخر، معتقد بود اساس دین، معرفت و دانش‌های الهیاتی نیست که توسط عالمان دین، برای مردم تئوریزه و ارائه می‌شود، بلکه تجربیات گوناگون و منحصر به فرد آدمیان از وابستگی به حقیقت مطلق نیز دارای ارزش است.

در ایران، لیبرالیسم مذهبی، تاکنون به رسمیت شناخته نشده است (حتی قبل از انقلاب). دین همیشه یک حرکت یک سویه بوده است. عالمان دین، فهم خود را از کتاب و سنت، در بالای منابر و مجالس و یا در کتب مذهبی عرضه می‌کردند و مردمان نیز موظف بودند، همان‌ها را به عنوان دین، بپذیرند. هیچ‌گاه، مردم عادی، این فرصت را نداشته‌اند که فهم و درک خود را از دین یا تجربیات معنوی خود را، فارغ از آن که عالمان دین چه می‌گویند، رسماً عرضه کنند. اگر هم از تجربه دینی سخن گفته شده، تجربه‌ای بوده که همان عالمان واصل، داشته‌اند و نه مردم عادی. بنابراین، دین و دین‌داری از دو حال خارج نبوده: یا تجربیات عرفانی عالمان دین و یا فهم نظری عالمان دین از کتاب و سنت، و مردم هیچ نقشی در عرضه دین و دینداری نداشتند. آن‌ها صرفاً می‌بایست پذیرای آن باشند که عالمان می‌گفتند.

اما «زندگی پس از زندگی»، خواسته یا ناخواسته زاویه‌ای از لیبرالیسم مذهبی را از تریبون رسمی کشور به روی مردم گشوده است. حالا قرار است مردمان عادی، تجربیات نزدیک به مرگ خود را بازگو کنند. مجری برنامه نیز، تصرفی در توصیفات شهودی این افراد نمی‌کند. افراد از تجربیاتی سخن می‌گویند که در هیچ کتاب یا بالای هیچ منبری از عالمان دینی نشنیده‌ایم و چون از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می‌شود، نوعی رسمیت و اعتبار نیز به آنها داده می‌شود. جالب است که مجری برنامه، تفسیر تجربیات شهودی، پیامدهای اخلاقی آن و نیز شیوه تأثیر این مشاهدات در شکل‌گیری یک جهان‌بینی خاص و نو را یکسره به تجربه‌گر می‌سپارد.

البته تاکنون، تجربه‌گرهای معرفی شده در صدا و سیما، در مجموع خلاف آنچه عالمان دین می‌گویند، نگفته‌اند، هرچند روایت‌هایشان به طور کامل هم هماهنگ با آنها نیست. اما یادمان باشد، تجربه نزدیک به مرگ، یک امر جهانی است و اگر باب روایت‌های تجربه نزدیک به مرگ باز شود، آن‌وقت تجربیات بسیاری، هم در میان مسلمانان و هم در میان غیرمسلمانان روایت شده‌اند که با خوانش رسمی دین هماهنگی ندارند. یک نمونه جالب و فراگیر، تجربیات نزدیک به مرگ بتی جین آیدی، زن مسیحی امریکایی است که تجربیاتش مطابق با چارچوب‌های مسیحی است. وی تجربه خود را در مجموعه کتاب‌های «در آغوش نور» منتشر کرده است که میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان فروخته شد و در ایران نیز بارها و بارها چاپ و تجدید چاپ شده است.

صرف نظر از داوری ارزشی، این یک تحول بزرگ است. به نظر می‌رسد، قید اقتدار عالمان دینی کم کم در حال سست شدن است. هرچند بعید می‌دانم سیاست‌گذاران صدا و سیما به آن توجه کرده باشند. همان‌طور که گفته شد، آن‌ها بیشتر ذهنشان به جنبه تبلیغی و تأثیر این روایت‌ها بر باورپذیرتر کردن معاد و عالم غیب معطوف است. اما خواهی نخواهی، مسئله فراتر می‌رود و منجر به شکسته شدن انحصار مرجعیت فهم عالمان دینی می‌شود. حالا ما تجربیات عرفانی را نه از بزرگانی چون مرحوم آیت‌الله بهجت یا آیت‌الله سیدعلی قاضی و یا آیت‌الله حسن زاده، بلکه از مردم کوچه و بازار، آن هم با روایت و تفسیر و نتیجه‌گیری‌های خودشان می‌شنویم. این یعنی دین و دین‌داری دیگر مسیر یکسویه ندارد. بلکه مردمان نیز با همان فهم شهودی خودشان، در فهم دینی، «مشارکت» می‌کنند. این‌ها سرآغاز لیبرالیسم مذهبی است که حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، با همه قیدوبندهایی که دارد، به آن رسمیت می‌دهد. احتمالاً به‌زودی ما با گستره رنگارنگی از روایت تجربیات مذهبی مواجه خواهیم بود که به عرصه عمومی رسوخ می‌نمایند و کم کم رسمیت می‌یابند.

مهدی نساجی پژوهشگر علم و دین

متن یادداشت شهرستانی:

بنده به نقدِ ابتذال در تولیدات هنری و رسانه‌ای دینی، بارها پرداخته‌ام اما وقتی می‌بینم خود “نقد” به ابتذال کشیده شده است، دیگر نمی‌توانم سکوت کنم.

آری، نوعی روشنفکرمآبی میان‌مایه، در پهنه علوم انسانی و جامعه نخبگانی ما پرسه می‌زند و به سبب آن، نقادی، به پرتاب‌کردن کلیشه‌های مبتذل به اینسو و آنسو بدل شده است.

نمونه را: برنامه بسیار خوب و محققانه زندگی پس از زندگی که یک سر و گردن از سایر تولیدات دینی تلویزیون بالاتر بود، با این کلیشه‌ها مورد تهاجم بی‌مبنا قرار گرفت. انگار عده‌ای نشسته‌اند تا کاری گُل کند و ناگهان خلاف پسند عموم و از موضع عالم و فرزانه یا عدالتخواه و اشفاکننده‌ی اسرار، دیگران را از خواب غفلت درآورند و باطن “سکولار” و “لیبرال” ماجرا را برملا کنند!!

آه که این برچسب‌های سکولار و لیبرال و اخیرا “نئولیبرال” مثل تفنگ اسباب بازی چگونه بین ما مصرف می‌شود! این “امر سیاسی” هم که به یک دالّ میان‌تهی ولی دهن‌پرکن تبدیل شده است!

برنامه مذکور به واقعیتی تجربی که به مساله حیات برزخی و بطور کلی آموزه “معاد” و ایمان به “غیب” بازگشت دارد می‌پردازد. این موضوع با لحاظ ملاحظات و به شیوه‌ای محققانه و با پشتوانه کارشناسی‌های دینی انجام شده که البته نقص و حدود خود را دارد.

اما دلیل نفی مطلق چیست؟ تجربه‌ها دروغین است؟ بیایید اثبات کنید که دروغین است، و کدام؟ معتقدید محال است؟ چرا و بر چه مبنا؟ نباید به این تجارب پرداخت و باید آنرا اظهار نکرد؟ چرا؟

عده‌ای هم مطلبی را طوطی‌وار تکرار می‌کنند: خواب و مکاشفه حجت نیست! معنی این سخن را می‌دانند؟ حجت شرعی در استنباط حکم عملی نیست! نباشد! مگر بنا بود باشد؟ شواهد و آیات حقیقت معاد است. بروید کتب حکمت اسلامی را بخوانید که در فصول آخر، بوعلی و سهروردی و صدرا و.. “اسرار الآیات”و”نبوات و منامات” را طرح می‌کنند.

نقل و تحقیق در این شواهد و تجارب قدسی، در سنت دینی و حکمی ما همواره جایگاه ثابتی داشته است، البته با رعایت اصول و موازین.

علامه طباطبایی به آقای کرباسچیان گفته بود که برو و تجارب غیبی را جمع و منتشر کن که اینها باید مستند شود.

وقتی حکمای اصیل چنین می‌گویند، نقد چنین برنامه‌ای از موضع “عقلانیت” بی‌وجه است مگر آنکه فرق عقلانیت دینی و راسیونالینسم مدرن را لحاظ نکنیم.

می‌گویند این کار خطیر است و ممکن است سبب انحراف شود، هر حقیقتی خطیر است و میتواند چنین باشد، ارزش این برنامه برای من همین استقبال از خطر و عبور از پرداختهای روتین و مثلا دعوت از منبری و پخش مداحی است، برنامه درعین شناخت این خطرات راه خود را سنجیده، شریف و محکم طی کرده است. کار محکم و سنجیده، هرچه باشد امری را به جایی می‌رساند و آنرا از بوته‌ی مهمل‌گویی می‌رهاند.

هر چیزی را باید در مقام خود سنجید، متاسفانه دو ویروس فراگیر در میان‌مایگی فضای نخبگان دینی رشد کرده است: یکی شبه‌غرب‌شناسی یا آنچه من “غرب‌شناسی‌زدگی” می‌نامم (غرب‌شناسی×غرب‌زدگی) که متاسفانه خود من هم در انتشار آن سهیم بوده‌ام و دوم عدالتخواهی داریکال؛

این هر دو با هیچ گفتاری جز خود امکان گفتگو ندارند.

باید دانست که قلمرو فرهنگ وسیع و واجد ساحتهای زبانی متنوع است. حکمای ما در قرون ماضی درک درستی از این لایه‌ها و اقتضائات آن داشتند و بدین سبب در عین نخبگی، مخاطبه ایشان با عموم جامعه مختل نمی‌‌شد. اما امروز منی که کمی فلسفه و علوم انسانی می‌خوانم، دیگر با هیچ فرم زبانی دیگر امکان همزبانی ندارم.

قطعا چنین برنامه‌ای نمی‌تواند هویت دینی و انقلابی را در همه ابعاد نمایندگی کند ولی مگر دیگر برنامه‌ها چنین‌اند.

هویت دینی ابعادی دارد که اثبات یکی بالضروره مستلزم نفی دیگری نیست.

پ ن:

(قصد ورود به این موضوع را نداشتم اما اولا احساس کردم که این قضاوتهای کلیشه‌ای و نسنجیده منجر به جفا به یک کار پرزحمت و فکر شده و سنجیده شده است و ثانیا این جریان ابتذالِ نقد، باید به جد مورد نقادی واقع شود.

کسی مثل من که به صراحت موارد متعدد را نقد می‌کند، آنجا که نقد غیرمنصفانه و غیر عالمانه و متاسفانه شبه‌عالمانه، موجب جفا به کاری متین است، موظف است که بی تفاوت نباشد و از کار قابل دفاع، دفاع کند. نمی‌توان و نباید تنها نان نقد را خورد و مسئولیت دفاع از کار شایسته را نپذیرفت.

متن را با دقت بخوانید. توصیه من به تازه‌واردهای مسیر نقد اجتماعی و علوم انسانی این است: به خاطر تئوری‌بافی (یا بهتر بگویم دوکسابافی) امثال من، خود را از مواضع آگاهی محروم نکنید. آگاهی و حیات دینی مراتبی دارد و متناسب با آن سنخ گفتاری و زبانی. قرار نیست همه مثل من سخن بگویند، بلکه قرار است این گونه‌های گفتار در جستجوی همزبانی، از حدود خود فراتر روند.)

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا