خرید تور تابستان ایران بوم گردی

سخنان نبویان از پشت پرده‌ی مجلسی‌ها / قسمت اول /

میان تیترها: [به حداد گفتم «ماها بی‌عرضه‌ی محضیم» / چه کلاه گشادی این فرجی دانا سر ما گذاشت / مساله‌ی فتنه، بحث اصلاح‌طلبی نیست / ناآرامی در دانشگاه نقشه ی دشمن است / همه ی استانداران مشارکتی هستند / نبویان: به روحانی اصلاح طلب رای دادم / اگر احمدی‌نژاد حرف روحانی را زده بود مجلس لهش می‌کرد / کوچک زاده: تو یک چیزی بگو، من محکم بخوابانم در دهانش / بگو مگوی نبویان و نقویان / صالحی امیری: مصلحی و معاونانش مغرض اند / اتهام به عضو دفتر هاشمی شاهرودی]


انصاف نیوز: حجت الاسلام نبویان، نماینده مجلس، دو هفته پیش در دانشگاه کاشان در بین دانشجویان در سخنانی طولانی به مسایل کشوری، از جمله جزییاتی از چرایی رای ندادن به وزرای ورزش و جوانان و حواشی وزارت علوم پرداخت و در آن اتهامات ثابت نشده‌ی بسیاری را مطرح کرد.

به گزارش خبرنگار انصاف نیوز از کاشان، بخش اول این سخنرانی در پی می آید:
چرا سلطانی رای نیاورد؟
چهار تا وزیر عوض شد؛ خب مجلس چه خبر است؟ چطوری برخورد می‌کنند؟ اینها را عمدا برای شما عرض می‌کنم. در مورد وزیر ورزش این بازی‌ها چرا در‌آمد؟ اولین نکته این است که اولین فردی که مطرح شد آقای سلطانی بود. می‌دانید که آقای سلطانی آمدند و ایشان الحمد‌الله در فتنه‌ها موفق بود و در موارد بسیار گوناگون پرونده‌های زیادی از ایشان داشتیم، مثلا اگر در خاطرتان باشد در جریان مجلس ششم تحصنی که انجام شده بود از کسانی که بسیار دفاع می‌کرد همین آقای سلطانی بود. ایشان استاندار گیلان بود، اولاً که اینها در مقابل مقام معظم رهبری استعفا کرده بودند که آقا به اینها تشر زد و به آنها فرمود که انتخابات باید سر وقت خودش برگزار شود؛ موسوی لاری دست استاندار‌ها را گرفته بود و آمده بود سراغ مقام معظم رهبری با آن گردن کلفتی فراوان که ما انتخابات را برگزار نمی‌کنیم که آقا تشر زد و از آن استاندارانی که خیلی تند بود ایشان بودند و بعد از آن جریان هم ایشان نامه داد به کل زیر‌مجموعه خودش در استان خودش که هیچ‌کس حق ندارد با اعضای شورای نگهبان همکاری کند و تندی‌های زیادی داشت و ایشان رأی نیاورد.
اتهاماتی به صالحی امیری
گزینه بعدی آقای صالحی امیری بود. صالحی امیری چه کسی است؟ شما اینها را بدانید و بنده اینها را می‌گویم و بعد در انتها می‌خواهم یک نتیجه‌گیری کنم و لطفا حواس‌ها به بنده باشد و کسانی که می‌خواهند بخوابند بخوابند ولی کسانی که گوش می‌دهند حواسشان به بنده باشد. آقای صالحی امیری نیروی اطلاعاتی بسیار قوی است و با آقای ری‌شهری وارد وزارت اطلاعات شد. نمی‌دانم توجه می‌کنید بنده می‌گویم ری‌شهری یعنی کی؛ ری‌شهری یعنی کسی که وزارت اطلاعات را به وجود آورد. آقای صالحی امیری با آقای ری‌شهری وارد شد و مسوول گزینش بود و معروف است – بنده این را در سایت‌ها دیدم و به این اعتماد نداردم – می‌گویند آقای مشایی را هم ایشان [از زیر دستش رد شد]؛ خلاصه مسوول گزینش بود و هر کس که وارد وزارتخانه می‌شد ایشان باید این کار را انجام می‌داد.
ایشان در زمان آقای فلاحیان که مسوول اطلاعات بود مسوول اطلاعات خوزستان بود. آقای فلاحیان یک روز برای سرکشی می‌رود استان خوزستان و عده‌ای هم می‌آیند برای اینکه حال وزیر اطلاعات را بگیرند لوله نفت را منفجر می‌کنند. خب به آقای فلاحیان بر می‌خورد و به مدیر‌کل خودش می‌گوید که شما باید بروید و اینها را دستگیر کنید و این آقا می‌رود و منتهی نمی‌تواند این افراد را پیدا کند و آقای صالحی سه نفر بی‌گناه را می‌گیرد و آنقدر مورد شکنجه قرار می‌دهد که یک نفر از فشار شکنجه خود‌کشی می‌کند و منتهی رگ خود را می‌زند و می‌آیند و نجاتش می‌دهند و بعد از آن آنها شکایت می‌کنند و خبر به مقام معظم رهبری می‌رسد. آقا، آقای ناطق [نوری] را – مسوول بازرسی دفتر – را مسوول رسیدگی می کنند، آقای ناطق هم مون خودش را می‌فرستد که پرونده را بازرسی کند و ببینند که از راست و دروغ بودن این ماجرا باخبر شود. بررسی می‌کنند و می‌بینند راست می‌گویند، اینها آدم‌های بی‌گناهی بودند. همانجا بنده این متن را دیدم، یا شفاهی بود که نوشتند و یا کتبی بود؛ آقا مستقیماً آقای صالحی را همانجا توبیخ می‌کند، منتها آقای فلاحیان هم [کلمه ای در اینجا قابل فهم نیست] نمی‌کند نامردی، فردا این آقا را می‌برد در وزارتخانه و یک معاونت مهم‌تر در اختیار ایشان قرار می‌دهد؛ پس از توبیخ مقام معظم رهبری.
بعد از معرفی شدن ایشان، یکی از معاونین آقای مصلحی پیش من آمد. اینها را بنده می گویم که پشت  پرده کار‌ها را بدانید. معاون آقای مصلحی در قم پیش من آمد و یک‌ ساعت و نیم صحبت کرد در توصیف این آقا. می‌گفت در زمان فتنه 88 که آقای مصلحی و ما معاونت‌ها یک روز در میان برای ساماندهی این فتنه جلسه داشتیم؛ جلسه‌ای نبود که ما اسم سران فتنه را می‌آوردیم اسم آقای فلاح نیاید. فلاح اسم اطلاعاتی همین صالحی امیری بود.
ایشان تا زمان حصر آقای موسوی با آقای موسوی و کروبی بود و جاسوس دو‌طرفه هم بود و بعضی از اخبار را می‌آورد می‌داد دفتر آقا و کل سیاست نظام را که از دفتر آقا متوجه می‌شد، می‌رفت در جلسات خصوصی در کف دست آقای موسوی می‌گذاشت. الحمد‌الله موفق هم بود و شعار الله‌اکبر پشت بوم‌ها در آن زمان که ماهواره‌ها می‌گفتند برای مخالفت در پشت‌بام‌ها شعار الله‌اکبر بدهید، و آقای محتشمی پور هم می گفت که علیه نظام شعار الله اکبر بدهید، ایشان هم با خانواده موفق بود.
[صالحی امیری] بیانیه‌‌ای را امضا می‌کند و کوچک‌ترین توهین به مقام معظم رهبری این است که شما فرعونید! تا زمان انتخابات می‌شود و من نامه معاون وزیر اطلاعات را دارم، معاون آقای مصلحی نامه می‌زند به آقای ضرغامی که شما حق استفاده از آقای صالحی را ندارید. صالحی در کمیته فرهنگی آقای روحانی بود، در مجمع هم همیشه با او بود، چون ایشان فعال فتنه است و من نامه را خودم دارم.
اتهامات مالی به صالحی امیری
شما این قضیه‌ی پرونده بیمه را در جریانش هستید که می‌گویند پای آقای رحیمی درگیر این قضیه است، یکی از کسانی که پای ثابت این پرونده هست و بخور بخور اعظم داشت صالحی امیری است. فحشش مال احمدی‌نژاد است! یک گوشه‌ای از آن را بنده برای شما بگویم، خودم مطالعه کردم پرونده را. همین ایام مجبور شدم پرونده را مطالعه کنم. شما اسم شهرام جزایری را شنیده‌اید ضرب در 100 کنید، متهم اصلی این پرونده این آقاست.
اتهام به عضو دفتر هاشمی شاهرودی
این آقا می‌گوید ما نیاز داشتیم – مثلا پول خردش این بود، 80 میلیارد تومان [به] بانک ملی بدهکار بود و … که عادی و پول خردش بود – ایشان می‌گوید ما در این پرونده نیاز داشتیم که دم بعضی از افراد قوه‌قضاییه را ببینیم. من سه چهار سال قائم‌مقام حاج‌ صادق لاریجانی بودم، رییس قوه قضائیه؛ منتهی قبل از اینکه ایشان رییس قوه‌قضاییه شود، ایشان در قم یک جایی رییس پژوهشگاه بود و من قائم‌مقام پژوهشگاه بودم. ایشان می‌گفت و ریز آن را برای بنده توضیح می‌داد که آقا از شش هفت ماه قبل به ایشان گفته بود که باید بیایی و تا قبل از اینکه حکمش بخورد، ایشان می‌گفت من اولین کسی که اخراج می‌کنم آقای شیرج است. شیرج همه‌کاره‌ی دفتر آقای شاهرودی بود، دستش در دست این آدم‌های فاسد اقتصادی بود. این فردی که من می‌گویم متهم اصلی پرونده بیمه است، می‌گفت من رفتم پیش صالحی امیری و ایشان دستم را گذاشت در دست آقای شیرج؛ یک وکیل برای من گرفت و حق وکالتش 2 میلیارد تومان بود. می‌گفت جلساتی که من با ایشان برگزار می‌کردم در مجمع تشخیص مصحلت نظام بود، چون این آقای صالحی همه‌کاره مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. یک بار پنجاه تومان به او دادم و یک بار 60 تومان دادم و … 
ایشان که مطرح شده بود، ما 33 آخوند داریم، در فراکسیون روحانیت در مجلس 33 طلبه داریم. من رفتم به فراکسیون روحانیت گفتم که آقای سالک و آشتیانی و … رییس و روسا. گفتم ما که نمی‌توانیم یک طرفه برویم، شاید این پرونده‌ها که می‌گویند دروغ باشد، انصافش این است که ایشان را برداریم بیاوریم در فراکسیون و سوال کنیم و دانه دانه اینها را از ایشان بپرسیم و ما می‌خواهیم به ایشان رای بدهیم و ببینیم که شرعا باید رای بدهیم یا رای ندهیم؛ انصاف را رعایت کنیم. منتها من یک تکه از پرونده ایشان را داشتم، از من بیشتر آقای نادران این پرونده‌ها را داشت. موافقت شد و به آقای نادران و صالحی گفتم بیایید.
صالحی امیری به سوالات پاسخ داد
بعد از نماز ظهر حدود 12 و نیم تا ساعت 2 با ایشان در فراکسیون روحانیت در هیات رییسه یک اتاق دارد و در آنجا با ایشان جلسه داشتیم. آقای نادران گفت آقای صالحی امیری! آقا تو را در جریان خوزستان عزل کرد. ایشان درجا جواب داد که «من را عزل کرد؟ اگر من را عزل کرد، بنده فردا می‌شدم معاون وزیر؟». [نادران گفت:] آقای صالحی امیری! شما در پرونده اقتصادی در  فلان جا و فلان جا – که بنده اسم نمی‌آورم چون الان ثابت شده نیست و نمی‌توانیم چیزی بگوییم ولی ایشان متهم است -. گفت نه، اینها همه دروغ است؛ گفتیم باشه این یکی دروغ است. تا رسید به این نکته که ایشان(نادران) مطرح کرد که شما پشت بام الله‌اکبر می‌گفتید، [صالحی امیری] گفت این حرف‌ها چه است، من و خانواده‌ام اصلاً! جالب است، ایشان با چپ، چپه؛ با راست، راسته؛ با ولایی ولاییه؛ الان که می‌خواست از ما رأی بگیرد به ویژه که با تیپ ما برخورد می‌کرد، می‌گفت مقام معظم رهبری! ایشان در دفاع از مقام معظم رهبری طوری سخن می‌گفت که ماها 10 کیلومتر از ایشان عقب‌تر بودیم.
صالحی امیری: مصلحی و معاونانش مغرض اند
دیدیم ایشان یکی یکی جواب می‌دهد؛ آقای نادران گفت که زمان انتخابات معاون وزیر اطلاعات نامه نوشته که شما سران و فعال فتنه‌اید و صداوسیما نباید از شما استفاده کند. تا این را گفتیم ایشان برگشت گفت که: «آقای مصلحی مغرض است، معاونانش مغرض هستند. معاونانشان در زمان انتخاب [92] ما را خواستند، ما را احضار کردند، گفتند کاسه کوزه‌تان را جمع کنید، نظام خودش رییس‌جمهورش را معین کرده، روحانی برود کاسه کوزه‌اش را جمع کند و …» آقا شروع کرد توهین کردن، من عرض کنم که اگر نظام می‌خواست رییس‌جمهورش را معین کند، به قول شماها که در زمان فتنه می‌گفتید چند میلیون رای جابه‌جا  شده؟ 11 میلیون!، دویست و پنجاه هزار تا رای را جابه‌جا کردن و ابطال صندوق‌ها کار بچه‌هاست.
بگو مگوی نبویان و نقویان
حالا دروغ‌هایی که ایشان گفت را بنده می‌گویم. ایشان هم تا جایی که شما نمی‌دانید کامل وارد است، آنقدر زبان دارد، می‌گفت ایشان مغرض بود؟! من دستم را بالا کردم و گفتم من یک وقت می‌خواهم. آقای صالحی همشهری ماست و هم محلی ماست و دو سه کیلومتر فاصله داریم. گفتم آقای صالحی! من اصلا زمان انتخابات را کار ندارم و اصلا آقای مصلحی معاونانش مغرض؛ در زمان فتنه 88 – که همان جریان را برای شما نقل کردم – یکی از معاونانشان آمده و گفته شما در جریان فتنه بودید. ایشان آمد و پشت تریبون گفت که معاون سیاسی‌اش را می‌گوید؟ گفتم نه. حالا واقعاً معاون سیاسی‌اش نبود. گفت معاون امنیتی‌اش را می‌گویی؟ گفتم نه. یک دفعه دیدم صدای یکی از این طلبه‌ها می‌آید؛ آقایی تقریباً هم اسم من و هم محلی آقای صالحی که شما می‌شناسید، حاج آقای نقویان با صدای بلند، – همراه ایشان آمده بود، چون شده بود مشاور فرهنگی ایشان – با صدای بلند گفت «آقای نبویان! این معاون نه، آن معاون نه، همه جا بدون سند حرف می‌زنی؟ (خیلی هم از موضع بالا)، شما در مجلس هم بدون سند حرف می‌زنید؟». به لحاظ قانونی اصلا همراه نماینده کسی که می‌آید هیچ کس حق حرف زدن ندارد.
من یک مشت حرف‌های پشت پرده می‌خواهم بزنم، نمی‌خواهم برود توی سایت‌ها. بعد می‌گویند نبویان آمده این حرف‌ها را زده، من گفتم افراد خودی جمع بشوند، … اگر به شما جسارت نمی‌شود، …
آقای نقویان برگشت با صدای بلند گفت «آقای نبویان!». من نگاهش کردم و  فقط یک کلمه به او گفتم. من چون یک شایعه‌ای از ایشان دیدم و بعد سی.دی‌اش را گوش دادم و دیدم درست است، آقای نقویان وقتی دعوت می‌شود به دفتر مقام معظم رهبری با تعابیر توهین آمیز برمی‌گردد می‌گوید «من مثل کسانی نیستم که دفتر آقا دعوت می‌کند لب و لوچه‌هایشان آب بیفتد». من این را بهش نگفتم و فقط نگاهش کردم گفتم آقای نقویان! حتماً از باب سنخیت بود که تو شدی معاون فرهنگی این آقای صالحی. خیلی ناراحت شد و صدایش بلند‌تر شد و گفت «دیدی گفتم شما بدون سند حرف می‌زنی، من معاون فرهنگی‌اش نیستم». حالا «مشاور» فرهنگی‌اش بود. من هیچی نگفتم.
در جلسه دو سه تا دیگر صحبت شد و آقای صالحی رفت و ایشان 10 دقیقه‌ای بعد از ایشان ماند. جمع به قول ما آخوند‌ها طلبگی بود و روحانیت بود و همینطور صحبت شد که آقای نقویان! – حالا یادم نیست که من بودم یا بغل دستی‌ام- برگشتیم گفتیم که مقام معظم رهبری … آقا، تا گفتیم مقام معظم رهبری، آقای نقویان با صدای بلند برگشت گفت آقا را هم گول می‌زنند. یکی از دوستان دستش را کشید گفت حتما اشتباه شده، حالا اشتباهی شد. شروع کرد شوخی کردن و گفت استغفرالله ربی و اتوب الیه و با صدای بلند برگشت گفت من مگر مثل شما هستم که بگویم رهبر معصوم است و اشتباه نمی‌کند و رهبر هم اشتباه می‌کند. دیگر خیلی دوستان یک جوری شدند، یکی از دوستان فریاد کشید برو بیرون! برو بیرون! دیگر نمی‌خواهد اینجا باشی! بعد با صدای بلند گفت من اگر کاندیدا می‌شدم از همه شما بیشتر رأی می‌آوردم.
نگاه نبویان درباره ی ولایت فقیه
حالا من فقط این اشکال را داخل پرانز جواب بدهم. رهبر معصوم است؟ نه. اشتباه می‌کند؟ ممکن است. اما اطاعتش واجب است. مثل چی؟ آقا از شما سوال می‌کنم، بین مراجع اختلاف هست یا نه؟ مرجع من با مرجع تو ممکن است اختلاف بکنند، مثلا مرجع من می‌گوید در زمان غیبت نماز جمعه واجب است، ولی مرجع تو می‌گوید نماز واجب نیست مثلاً. حالا حکم‌‌الله واقعی چند تا است؟ حکم خدا بالاخره یک دانه است، ما مثل اهل سنت نیستیم که هرچه مرجع می‌گوید حکم الله همان است، ما قائل به این هستیم که یکی حکم خدا است، حکم‌الله یا این است که نماز جمعه واجب است و مرجع من درست می‌گوید، یا حکم‌‌الله واقعی این است که نماز جمعه واجب نیست و مرجع تو درست می‌گوید؛ یعنی بالاخره یکی اشتباه می‌کند. حالا سوال می‌کنم اطاعت از حرف مرجع واجب است یا نه؟ بابا فرق است بین حجیت عملی و بحث  نظری. فرمانده وسط میدان است و دستور داده، جنگ است، بحث عملی است. پس واجب است حرف رهبر را گوش داده، به علاوه؛ العیاذ‌بالله العیاذ‌بالله العیاذ‌بالله، اصلا [به فرض] رهبر را نمی‌گویم مرجع است و اطاعت واجب است، رهبر حداقل دید کارشناسیش از تو بیشتر است، حداقل تو به عنوان کارشناس قبول کن. نه،‌نه، بحث این نیست؛ قرار است اعتبار زدایی از شخص مقام معظم رهبری انجام شود. حواستان خیلی جمع باشد.
کوچک زاده: تو یک چیزی بگو، من محکم بخوابانم در دهانش
جلسه تمام شد و بنده با تاخیر رفتم کمیسیون. ساعت 2 کمیسیون داشتم. رفتم دیدم که آقای صالحی آنجا نشسته و آقای نقویان هم در کمیسیون ما هستند و می‌گشتند که رأی بگیرند و گدایی برای رای گرفتن بود. من که رفتم دیدم پچ پچ نمایندگان شروع شد که حاج آقا راسته؟ راسته؟ گفتم چی راسته؟ حالا ما در کمیسیون خودمان چهار طلبه داریم. یکی نفر نبود، ولی سه نفر بودیم. بعد من فهمیدم که یکی از طلبه‌ها – حتی به صورت ناقص – توهین آقای نقویان را به مقام معظم رهبری تعریف کرد که گول می‌زنند و … بغل دست من آقای کوچک‌زاده می‌شیند، گفت حاج آقا راسته؟ گفتم آره راسته. گفت تو یک چیزی بگو، من محکم بخوابانم در دهانش. گفتم بابا جان این حرف‌ها چیه؟!
ایرادهای کوچک زاده به صالحی به خاطر نقویان
آقای صالحی حرفش تمام شد و آقای کوچک‌زاده یک اشکالی را مطرح کرد. گفت آقای صالحی! شما گفتید من می‌خواهم پول مسلکی را از ورزش از بین ببرم، گفت پس  چرا رفتی مشاوری را آوردی که وقتی زنگ می‌زنند که حاج آقا تشریف  بیاور مجلس اهل بیت صحبت کن، اول آن مسوول دفترش برمی‌گردد می‌گوید که در حساب ما فلان 100 هزار تومان واریز کن بعد می‌آیم. آقای صالحی امیری! شما گفتی من می‌خواهم اخلاق را بیاوریم، گفت بله. گفت پس چرا رفتی مشاوری را آوردی که نسبت به یک رییس‌جمهور می‌گوید قدر گاو هم نمی‌فهمد؟! آقای نقویان نسبت به احمدی‌نژاد چنین تعدبیری داشت.
بعد به من گفتند قضیه چه است، تعریف کن. من اول یک اشکالی را مطرح کردم به آقای صالحی. برگشتم گفتم اعضای کمیسیون! این آقای نقویان و آقای صالحی هم‌محلی هستند و اینها همشهری من هستند و تقریباً سه یا چهار کیلومتر با هم فاصله داریم. هم‌محلی هستیم اصلاً. گفتم آقای صالحی اول من یک سوال می‌کنم بعد قضیه آقای نقویان را توضیح می‌دهم. گفتم شما کارمند وزارت اطلاعات بودید، گفت بله من کارمند وزارت اطلاعات بودم. گفتم به نظر شما یک کارمند تا حالا که شما بازنشسته شدید وضعیت زندگی‌اش باید همان باشد که تو داری؟ شما این پول‌ها و سرمایه‌ را از کجا به دست آورد؟ این یک؛ و بعد آن قضیه‌ی آقای نقویان را توضیح دادم. این آقای نقویان هی وقت خواست و ندادند و من واسطه شدم و وقت دادند و گفت اولاً من از فلانی عذر‌خواهی کنم. گفتم به من چه ربطی دارد، تو به رهبری … گفت نه، من این قضیه را نباید مطرح می‌کردم، ما باید با اجازه حرف می‌زدیم. بعد گفت من اصلا نگفتم رهبری اشتباه می‌کند. از آن دو سه تا طلبه ای که داریم، یکی از طلبه‌ها 70 – 80 درصد با ما است، بعد از اینکه آقای نقویان حرفش را زد، گفت بابا ما که بودیم، نوارش هم هست اصلاً. بعدش هم آقای نقویان برگشت گفت که من خودم را شکاندم، من صد برابر این آقای صالحی مشهور هستم در ایران؛ من خودم را شکاندم که شدم معاون ایشان. منم در کمیسیون نشسته بودم و دیدم داد و بی‌داد کوچک‌زاده و نقویان بالاست. رفتم بیرون که دست کوچک‌زاده را بگیرم و بیاورم داخل؛ دیدم که آقای نقویان آخرین حرفش این است که آقای کوچک‌زاده! من اگر کاندیدا می‌شدم از شما هم بیشتر رای می‌آوردم.
خیلی  ما باید مراقب باشیم، خدا را شاهد است من آنجا فهمیدم که می‌گویم خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن؛ یک مقدار هم زود بزرگ شدیم. چند تا شعر حفظ کردیم، … یک مقدار مراقب باشیم. خب آقای صالحی بعد از یک دو روز در صحن آمده بود، همینطور در صحن دور می‌زد و  چهار پنج تا از بچه‌های اصلاح‌طلب دستش را گرفته بودند، آمد در کنار صندلی من، می‌دانست من نسبت به آقا و اینها حساس هستم. گفت «حاج آقا من آقای نقویان را اخراج کردم، کسی که به رهبری توهین می‌کند، … رهبری ستون خیمه‌ی نظام است، اگر رهبری نباشد کشور مثل مصر می‌شود». خیلی وارد است! گفتم راست می‌گویید، واقعاً حرف شما درست است، مثل قضیه‌ی 88 که خواستند همین کار را انجام دهند. تا من گفتم فتنه‌ی 88 یکی از آنها گفت بیا برویم، اینجا چیزی نمی‌شود.
اگر احمدی‌نژاد حرف روحانی را زده بود لهش می‌کردند

خب [صالحی امیری] رفت، بعدیش چه کسی آمد؟ آقای سجادی. ایشان چرا رای نیاورد. سجادی را هم برایتان می‌گویم تا شما حواستان جمع باشد. چون آنها دنبال این هستند [که بگویند] مجلس دارد لجبازی می‌کند. این احتیاج دارد که ما بصیرت در بستر جامعه [ایجاد کنیم]. شما الان اینجا آرام نشسته‌اید، خدا شا‌هد است هر روز چه برنامه‌هایی الان پشت کار شده، من اندکی وارد می‌شوم و برایتان الان توضیح خواهم داد که حواستان خیلی جمع باشد. آقای سجادی چرا رای نیاورد؟ یک مشکلی داشت، یکی از آن مدیرانی بود که به نفع مجلس ششم استعفا داد اما آنقدر مرد بود که آمد خودش گفت که من اشتباه کردم. اما چرا رای نیاورد؟ توجه کنید، دو عامل باعث شد که رای نیاورد. اولاً جالب توجه این است که بچه‌های اصلاح‌طلب  مجلس می‌گفتند به او رای ندهید. برای اینکه اصلاح‌طلب است! بچه‌های ما، آقای حداد می‌گفت به ایشان رای بدهید ولی من خودم به ایشان رای ندادم. چرا این کار را انجام می‌دادند؟ می‌خواهند بگویند این مجلس لج‌باز است. دوم اینکه این عامل عامل مهمی نبود، عاملی که سجادی رای نیاورد این بود: آقای روحانی بسیار بد با نماینده‌ها صحبت کرد، یکی از آن این بود. مثلا گفت بله، حق نمایندگان است که به وزرای پیشنهادی رای بدهند یا رای ندهند اما نمایندگان کاری نکنند دشمن شاد شود! من همانجا یک چیزی نوشتم دادم به آقای لاریجانی، به خدا قسم اگر احمدی‌نژاد بود این حرف را زده بود اصلا لهش می‌کردند. من گفتم آقای لاریجانی یک تذکری؛ این توهین به نمایندگان است. و بعد [روحانی] باز گفته بود «باید پیام 24 خرداد را درک کنید».
شما سن‌تان اقتضا نمی‌کند، خاتمی از لبش نمی‌افتاد که «پیام دوم خرداد را درک کنید»؛ الان شد پیام 24 خرداد. پیام 24 خرداد دوری از افراط است، دوری از سیاست‌بازی‌هاست! من نمی‌دانم پیام 24 خرداد دوری از افراط‌کاری‌هاست؟!
نبویان: به روحانی اصلاح طلب رای دادم
حالا برایتان قضیه‌ی دانشگاه‌ها را توضیح می‌دهم. به نظر شما مردم رای سیاسی دادند؟ اصلا رای سیاسی نبود. چرا؟ چه برهان و چه استدلالی داریم؟ توجه کنید ما در زمان انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شورا‌ها را هم داشتیم. یادتان هست شما در اکثریت شهر‌ها، اکثریت افرادی که در شورا‌ها انتخاب شدند اصولگرا هستند. خب همین من، همین من هم به روحانی اصلاح‌طلب رای دادم و هم به شورای اصولگرا رای دادم. این نشان می‌دهد برای مردم اصلا قضیه‌ی اصولگرا و اصلاح‌طلبی نبود، مردم در فشار گرانی‌ها بودند و می‌خواست مشکل اقتصادی‌شان حل  شود. این کلید نشان داد و گفت من حل می‌کنم. خب محسن رضایی هم گفت من حل می‌کنم! جواب: «نه». پشت‌سر روحانی، هاشمی ایستاد. هاشمی که می‌آید ثبت‌نام می‌کند و قیمت دلار و طلا می‌آید پایین و وقتی رد صلاحیت می‌شود، [یکی از حضار: می‌رود بالا]. حالا چه ارتباطی بین هاشمی و این گرانی‌ها و ارزانی‌ها است، آنها را خدا می‌داند و من کاری با آن ندارم. پس پیام 24 خرداد حل مشکل است و کجای این بحث سیاسی بوده است؟
این توهین‌ها باعث شده بود که ایشان (سجادی) رای نیاورد و چهارمی هم آقای گودرزی که هم نکات مثبت‌تری داشت. همه آنها اصلاح‌طلب هستند، یادتان باشد، ما هیچ وزیر به جز یکی دو تا که در حد وسط ایستاده باشند، بقیه همه اصلاح‌طلب و بعضی‌ها فتنه‌گر هستند. حالا برایتان یک مقدار اینها را باز می‌کنم.
همه ی استانداران مشارکتی هستند
[سوال یکی از حضار: پور‌محمدی؟] پور‌محمدی و وزیر  کشور؛ که الحمد‌الله! چه استان‌دارانی هم گذاشته است! بله استانداران سراسر کشور یکدست تقریباً مشارکتی تند. باز هم می‌گویند پیام 24 خرداد دوری از؟ من نمی‌دانم کدام از آنها را قبول کنیم؟ البته دولت راستگویان است!، من نمی‌دانم راست‌گویی معنی‌اش چه است؟!
داستان شرط و شروط با وزیر علوم
یک مقدار می‌خواهم از وزیر کار من و شما توضیح بدهم؛ یعنی وزیر علوم، آقای فرجی دانا. خب آقای میری منفرد آمد رد شد، آقای توفقی آمد رد شد. من در کمیسیون آموزش هستم. کمیسیون آموزش و تحقیقات دو وزارتخانه مستقیماً زیر نظرش است. آموزش و پرورش و وزارت علوم؛ وزرات بهداشت هم بخش آموزشش زیر نظر کمیسیون آموزش است. فرجی دانا آمد. من دیگر از کسی برایتان نقل نمی‌کنم، خودم از مواجهاتی که داشتم نقل می‌کنم.  به فرجی دانا گفتیم ما آنچه که در دانشگاه لازم داریم آرامش است. مقام معظم رهبری در ماه رمضان هم فرمودند آرامش. ببینیدASI  و SCOPOS دارد می‌گوید که رتبه علمی ایران شده مقام شانزدهم دنیا. در 2018 این می‌رسد به مقام چهارم دنیا. مقام چهارم وقتی خواهیم رسید که دانشجو و استادش آرامش داشته باشد در دانشگاه. آرامش این است  که دانشجو می‌خواهد مقاله‌ی علمی پژوهشی بنویسد، مقاله ASI بنویسد، اما اگر درگیر مسایل سیاسی و حواشی و اختشاشات باشد چه زمانی شما فرصت می‌کنید مقالات را بنویسید؟ لذا اولین چیزی که من از آقای فرجی دانا همانجا خواستیم این بود که آقای فرجی دانا! ما در دانشگاه آرامش می‌خواهیم. گفت «بله. آقای روحانی هم سه بار به من گفت آرامش در دانشگاه». بعدش هم گفتیم که باید این مسیر [طی شود]، وگرنه کار دشمن است . به نظر شما اگر دشمن بخواهد توقف در رشد علمی دانشگاه ایجاد کند چه کار باید بکند؟ وقتی آرامش را برهم زده و استاد فکرش مشغول شده و دانشجو فکرش مشغول شده دیگر وقت برای نوشتن مقالات ندارد.
ناآرامی در دانشگاه نقشه ی دشمن است
پس توجه کنید که ناآ‌رامی در دانشگاه نقشه ی دشمن است. این را تاکید کردیم. [فرجی دانا] گفت بله من دنبال کسی هستم که متخصص باشد، متهد باشد و اخلاقی باشد. خب ایشان رفته در صحن و الحمد‌الله، … اگر اصلاح‌طلب است هم باشد. توجه کنید ما دنبال این نبودیم که اصلاح‌طلب نیاید یا اصلاح‌طلب بیاید. چرا؟ من همیشه گفتم که مگر باید همیشه حکومت دست اصولگرا باشد؟ خب یک بار دست آنها باشد. اصلا بحث اصلاح‌طلب و اصولگرا نیست، «تلک الایام نداولها بین الناس».
مساله‌ی فتنه، بحث اصلاح‌طلبی نیست
مساله‌ی فتنه، بحث اصلاح‌طلبی نیست، فتنه چالش برای اصل نظام است. حواستان جمع باشد. چالش اصل نظام است. این همه اصلاح‌طلب هستند که سالم هستند و می‌توانند بیایند. این جمله‌ی آقاست که بحث فتنه بحث جناحی نیست. زمان رای‌گیری هم به عنوان مخالف و موافق باید ثبت‌نام کنید، ممکن است اسم شما بیفتد، ممکن  هست که اسم شما نیفتد. من اتفاقاً ثبت‌نام کردم و نام بنده به عنوان مخالف بیرون آمد. دوستان خومان می‌گفتند که به عنوان مخالف برجی دانا صحبت نکن. گفتم چرا؟ حتی از بچه‌های شورای مرکزی پایداری. گفتم چرا صحبت نکنم؟ گفت به خاطر اینکه ما بتوانیم نگه‌اش داریم. گفتم اگر شما تشخیص می‌دهید، من انجام می‌دهم؛ آنها هم معاونش را فرستاد و تشکر کرد، چون بسیار مهم است، چون می‌خواهند رای بیاورند و ممکن است اثر کند و خراب کند.
چه کلاه گشادی این فرجی دانا سر ما گذاشت
خب [به فرجی دانا] رای داده شد و یکی دو هفته نگذشت، دیدیم که چه کلاه گشادی این فرجی دانا سر ما گذاشت. رفته هرچه فتنه‌گر بود گذاشته معاون و مشاور خودش. بنده چند مورد از آنجا را برایتان معرفی می‌کنم. و بعد بدانید دنبال چه چیزی در دانشگاه الان هستند و قرار است کجا برسند. ما دیدیم آقای میلی منفرد را آورده معاون آموزش خودش کرد. آقای توفقی شده مشاور اعظمش. آقای سمنانیان، آقای مقاری، … این رییس کمیسیون ما آقای زاهدی، فوق‌العاده عصبانی شد. وزیر علوم بود و اینها را بیشتر از ما می‌شناخت و در همین کمیسیون معاون پارلمانی را خواست و از  این اصلاح‌طلب‌های دو آتشه هم هست، او را خواست و در  گوشش یک چیزی گفت که آن معاون پارلمانی بعداً به من گفت. گفت برو به وزیر بگو، برش دارد، وگرنه با اردنگی بیرون می‌اندازیم.
به حداد گفتم «ماها بی‌عرضه‌ی محضیم»
خب، ما مجبور شدیم احضارش کنیم و آقای فرجی‌دانا آمد در کمیسیون و من وقت گرفتم. راستش را بخواهید فوق‌العاده ناراحت شدم خدا‌شاهده. من اول یک دعوایی با حداد [عادل] افتادم که این را برایتن اول بگویم. به حداد گفتم «ماها بی‌عرضه‌ی محضیم»؛ گفتم «به تو توهین نشه» … چرا؟ شماها باز یادتان نیست، آقای خاتمی در هشت ساله‌ی اصلاحات یک کلمه که می‌گفت، می‌شد یک گفتمان در بستر جامعه. می‌گفت «جامعه مدنی»، هزار تا مقاله در دفاع، هزار تا مقاله در … می‌گفت «آزادی»، … اما مقام معظم رهبری هرچه واژه‌پردازی می‌کرد، بی‌عرضه‌هایی مثل ما طرفدارش بودیم. گفتم آقای حداد! الان آقا دست از فتنه برنمی‌دارد، هر سخنرانی اسم فتنه را می‌آورد. گفتم یعنی خط قرمز. چطور آقا بگوید پایش بایستید؟! فتنه باید خط قرمز ما باشد. من در آنجا در کمیسیون صحبت کردم. گفتم آقای فرجی دانا! من به عنوان مخالف تو صحبت نکردم اما این برخوردی است که با ما دارید؟ آقای فرجی دانا شما آقای میلی منفرد را معاون آموزشی گذاشته اید.
تکرار اتهامات به اعضای وزارت علوم جدید
گفتم آقای فرجی دانا! مقام معظم رهبری فرمود از سال 68 دو تا ده سال را دشمن برنامه‌ریزی  کرده، گفتم من رشته‌ام ریاضی فیزیک  بود، بعد از دیپلم گول خوردم طلبه شدم! بلدم دو تا 10 سال را حساب می‌کنم. ده سال اول 68 می‌شود 78. گفتم آقای فرجی دانا! 10 سال اول چه چیزی در مملکت اتفاق افتاد؟ جز کوی دانشگاه بود؟ و آقای معین به نفع فتنه‌گران استعفا داد و معاون دانشجویی که این آتش را در کنار تاج زاده به پا می‌کرد، میری‌منفرد بود. گفتم شما گفتید که می‌خواهید آرامش بیاورید، با چه کسی؟ مسوول اختشاشات در جامعه را آوردید مسوول آموزش در دانشگاه کردید، بعد می‌گوید می‌خواهم آرامش بیاورم؟!
گفتم در سال 85 دانشگاه امیر‌کبیر چهار تا نشریه زد، یکی از آنها یادم است «نقطه سر خط» بود، مستقیماً به وجود مقدس پیامبر اسلام توهین کرده بود. این نشریات را بستند و آن دانشجو‌ها سه چهار تا دستگیر شدند. آن استاد که تحریک می‌کرد که به نفع این نشریات تحصن کنید همین آقای میری‌منفرد بود. گفتم در سال  88 فتنه‌ای بزرگ‌تر، ایشان نبود؟ بیانیه نداد؟ بیانیه‌اش را برایش خواندم. گفتم در تحصن که بود، در تحصن هم دستگیر که شد. وقتی به میلی منفرد گفتم دستگیر شدی، برگشتند به بنده گفت که «بله، اطلاعات ما را دستگیر کرد ولی دو ساعت بعد از ما عذر‌خواهی کرد». من رفتم از حاج آقا محمدیان نهاد پرسیدم، گفت بابا مسوول نهاد امیر کبیر گردن افتاد، تو را به حضرت‌عباس واسطه شو. گفتم آقای میلی‌منفرد، آقای فرجی‌دانا، این را جایی دیگر نگویید که از  من عذر‌خواهی کردند.
گفتم آقای فرجی‌دانا شما یک دانه فتنه در کشور بردار بیار که میلی‌منفرد در آن نباشد. شما می‌خواهید با اینها آرامش بیاوری؟! و دوم آقای توفیقی. من آنجا گفتم من با کسی کار ندارم. بی‌غیرت باشم اگر بگذارم اینها باشند؛ شما دست مستقیم در چشم آقا دارید می‌گذارید! چون آن کسی را که بیشترین تاکید در فتنه دارد چه کسی است؟ مقام معظم رهبری. مستقیماً دست در چشم آقا دارند می‌گذارند. گفتم توفیقی می‌دانید چه  کسی است و سی.دی آن را هم شما دیدید. من دو بار آن را دیدم. یک بار آن را پیاده کردم. ایشان می‌گوید رای آقای موسوی 24 میلیون بود. نظام چند میلیون اعلام کرده؟ 13 میلیون. یعنی نظام چقدر دست‌کاری کرده؟ 11 میلیون!!! گفتم این دروغ بزرگ را … می‌دانید اینها چه کسی هستند؟ گفتم آقای فرجی دانا اینها کسانی هستند که در سال 88 میزان را رای ملت ندانستند و قانون را قبول نداشتند و دروغ بزرگ به نظام و نه به من و تو؛ به قول مقام معظم رهبری ظلم به نظام کردند. گفتم شما اینها را گرفته‌اید آورده‌اید.
گفتم می‌دانید مقاری چه کسی است؟ مسعول جذب اعضای هیات علمی کشور شده مقاری. مقاری کیست؟ مقاری کمترین حرفش این است که وقتی شهید علی‌محمدی ترور شد رفته در سخنرانی عمومی گفته ترور شهید علی‌محمدی کار خود نظام است، چه ربطی به مجاهدین خلق [منظور آقای نبویان، همان منافین است] دارد؟! این شده مسوول جذب اساتید سراسر کشور؛ بعد فهمیدم که اطلاعات یک مقدار فشار آورده، حالا بحث اطلاعات را هم برایتان عرض می‌کنم. آقای  سمنانیان را آورند. سمنانیان رییس دانشگاه تریبت مدرس بود در دوم خرداد. برای [سید هاشم] آقاجری جشن گرفت. آقای محسن کدیور را آورد و می خواست عضو هیات علمی شود، ایشان زندان بود، [بعد می‌گویند] چه نظام دیکتاتوری داریم!
ادامه دارد … [انصاف نیوز قسمت بعدی این سخنرانی را در روزهای آتی منتشر می‌کند]

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا