خرید تور تابستان ایران بوم گردی

یک دست شدن قدرت، ایده ای غیرقابل دستیابی

رضا صادقیان، تحلیلگر سیاسی در سرماله روزنامه همدلی نوشت: ایده تسهیل فرآیند سیاست‌گذاری‌ها و اجرای برخی تصمیم‌های انجام‌نشده به دلیل یکدست نبودن قدرت همیشه دارای طرفداران و مخالفانی در سپهر عمومی بوده است. آیا با آمدن و کسب قدرت توسط ابراهیم رئیسی این ایده تحقق یافته است؟
اول: قبل از برگزار شدن انتخابات ریاست جمهوری برخی از تحلیل‌گران همچون احمد زیدآبادی به پرورش این ایده بسیار پرداختند. حرف اصلی و نهایی این افراد هم به تجربیات سال‌های گذشته مربوط بود و بر همین اساس به این نتیجه رسیده بودند که درصورتی‌که قوه مجریه، قوه قضایی و مقننه با رویکردهای مشابهِ اقدام به فعالیت‌های هماهنگ کنند،‌ چه‌بسا در کمترین زمان ممکن مخالفت‌ها، نقدها و ستیزها با تصمیم‌گیری‌ها به حداقل خود کاهش پیدا می‌کند. از همین‌رو ساختار قدرت سریع‌تر می‌تواند به نیازهای مردم و مطالبات بر زمین‌مانده رسیدگی کند. در ادامه طرح چنین مباحثی به فرجام رسیدن مذاکرات هسته‌ای، احیای برجام، هماهنگ شدن بخش‌های سیستم اجرایی و نظامی، برقرار شدن روابط بین‌المللی، فروکش کردن برخی مباحث از جمله آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی و… نیز بخش دیگری از این ایده است که با تحقق یکدست شدن قدرت یکی پس از دیگر انجام خواهد شد.
دوم: به نظر می‌رسد سخن گفتن از یکدست شدن قدرت، بیش از آنکه ریشه در واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی داشته باشد، برآمده از ترسیم تصور ذهنی است. به‌عنوان‌مثال؛ در چنین ایده‌ای سنجش برخی از شاخص‌ها همچون نحوه مدیریت افراد، سوابق سیاسی، ‌خصوصیت‌های شخصی چهره‌های سیاسی و تقسیم‌بندی جریان‌های سیاسی و در نظر گرفتن دسته‌بندی‌های درون جریان‌ها، احزاب و حتی گعده‌های رفاقتی موردتوجه نبوده است. چراکه برای عبور از شرایط موجود و مرتفع شدن برخی دشواری‌ها در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، بین‌المللی و اجتماعی نیازمند راهکاری بوده و هستیم و چه بسیار مدافعان ایده یکدست شدن قدرت به دلیل جابجا شدن از مقام تحلیل‌گر به کنشگر به‌سوی پرورش این ایده گام برداشته باشند. ایده یکدست قدرت از تنش‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی و خصوصاً چهره‌های پرنفوذ قدرت خسته شده‌ است و برای عبور از این‌همه آشفتگی ایده‌ای را مطرح می‌کند تا چند صباحی منتقدان بیرون از گود قدرت نقش ناظران کم حاشیه را بر عهده بگیرند تا سایرین و خصوصاً آنان که با افکار، ایده‌ها و روش‌های دوستان و هم‌جریانی‌ها خودشان همراهی دارند عرصه تصمیم‌سازی و اجرا را به دست بگیرند و مشکلات امروز را مرتفع کنند.
سوم: تجربه یک سال استقرار دولت سیزدهم و بروز برخی اختلاف‌نظرها در میان صاحبان قدرت اجرایی نمایان کرد که ایده یکدست شدن قدرت تا اینجای عمر دولت اساساً نادرست بوده است. برخی از اختلاف‌نظر مدیران اجرایی با ساختار دولت از قبیل؛ کنار گذاشته شدن معاون اقتصادی رئیس‌جمهور از کمیسیون اقتصادی دولت، استعفای وزیر رفاه و تأمین اجتماعی، استعفای معاونت سیاسی وزیر کشور، برکناری معاونت بازرگانی وزارت صنعت، معدن و تجارت، شایعه اختلاف وزیر امور خارجه با سرپرست تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، اعلام وصول و پس گرفتن استیضاح وزیر صمت، انتقادات به حذف ارز 4200تومانی که با اعتراض‌های بسیار از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی روبه‌رو شده است و… این‌همه حکایت از آن دارد که حتی ایده یکدست شدن قدرت در داخل ساختار اجرایی نیز امکان تحقق یافتن نداشته، ندارد و نخواهد داشت. چراکه این ایده بسیاری از خرده‌اختلاف‌ها و دسته‌بندی‌های غیررسمی درون جریان‌های سیاسی را نادیده می‌گیرد.
چهارم: مرزهای ذهنی و واقعی جهان سیاست همیشه سیال است. دسته‌بندی‌های درون‌جریانی نیز همانند گذشته نیست. امروز جریان‌های سیاسی با گذشته آنان همخوان نیست. همان اندازه که در داخل جریان اصلاح‌طلب با دسته‌بندی‌ها ریزودرشت و تحلیل‌های به‌شدت متضاد درباره سیاست و اجتماع و آینده کشور روبه‌رو بوده و هستیم، اصولگرایان نیز چنین‌اند، با این اختلاف افراد وابسته به جریان اصولگرا به دلیل تکیه کردن به اهرم‌های پیدا و پنهان قدرت تلاش می‌کنند اختلاف نظراتشان به حوزه عمومی کشیده نشود.

اما همین افراد در هنگام مشخص شدن مرزها و نزدیک‌تر شدن به وقوع یک رخداد مرزبندی‌ها را بر اساس مصالح حلقه‌های کوچک ولی پرنفوذتر بازتعریف و نقدها و کینه‌جویی را به دوستان سابق بدون لکنت زبان عیان می‌کنند. اختلاف دیدگاه احمدی‌نژاد که خود روزگاری پرچم‌دار بلامنازع جریان اصولگرایی بود و آنان را از قعر ناامیدی به صحنه جامعه برد، هواداران دیروز و امروز او که گاه مرزهای ضدیت با نظام حاکم و همراهی و دلسوزی را جابجا کرده‌اند، نقدهای جریان عدالت‌خواه به ساختار اجرایی و قدرت در کشور، طیف‌بندی‌هایی که در مجلس شورای اسلامی وجود دارد و حتی پس از استقرار دولت سیزدهم بیش از گذشته نمایان شده است و… همه و همه گواه یکدست نبودن قدرت در گذشته و امروز است، اصولگرایان امروز فقط در ظاهر امر همانند گذشته هستند، ‌آنان رسم‌های جدید انتخاب کرده‌اند و چندان دور از ذهن نخواهد بود که دوستان امروز دولت سیزدهم به دشمنان قسم‌خورده تغییر کنند. بنابراین امکان تحقق این ایده هیچ‌وقت به‌واقعیت پیوند نخواهد خورد، چراکه بنیان چنین ایده‌ای به ساده‌سازی و هماهنگی میان نظرات داخل یک جریان سیاسی و کم‌رنگ شدن طیف سیاسی مقابل تمرکزیافته است و این مهم با توجه به‌واقعیت‌های پیرامونی سیاست در ایران هیچ‌گاه رنگ واقعیت به خود نخواهد دید.
پنجم: یکدست شدن قدرت به دلیل عدم‌تغییر معنای مفاهیم در ذهنیت حاکمیت نسبت به جهان پیرامون، نه‌تنها پاسخی به شرایط موجود نیست‌، بلکه ما را با سیاست ساده‌سازی شده و دور از دسترس روبرو می‌کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا