خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چرا هنوز هم معنای علم‌جدید را درک نمی‌کنیم؟|رسول جعفریان

متن یادداشت رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ اسلام و ایران که در خبرآنلاین منتشر شده است:

چهارشنبه شب گذشته، در موسسه مفتاح کرامت در جمع شماری از طلاب، ساعتی صحبت کردم. موضع صحبت من بحث از موضع علمای دوره اخیر صفوی در باره علم نجوم بود. خلاصه آن صحبت، البته خلاصه بسیار کوتاه شده، این است که ذیلا ملاحظه می فرمایید.

بحث امشب بنده ذیل یک بحث مفصل تری است که می توان از آن تأثیر و تأثر متقابل دین و علم صحبت کرد. این مسأله هم برای دنیای مسیحی و هم برای دنیای اسلامی مطرح بوده است، ما اغلب داستانهای عالم مسیحی را در باره علم می دانیم، و بسیاری از مسائل آن روند مورد کاوش غربی ها قرار گرفته که نمونه اش کتاب علم و دین از ایان باربور است که شاید در فارسی کم مانند باشد. اما در عالم اسلام، ما در این باره بحث جدی نکرده ایم و به نظرم یکی از نقاط ضعف مهم مام همین است. علتش هم این است که ما اصولا و همچنان درگیر این بحث هستیم. به نظرم و گویا در قرن شانزدهم یا هفدهم اروپایی ها زندگی می کنیم. وقتی آدم خودش درگیر بحثی به صورت روز مره باشد، نمی تواند از بالا به آن بنگرد و ببیند در روند تاریخ جایش کجاست.

این بحث یعنی نوع تعامل علم و دین در حوزه های مختلف علوم هست. حقوق یکی از این بحثهاست که ما به شکل فقه از آن بحث می کنیم. اخلاق هم همین طور. اما در حوزه علوم مابعد الطبیعه، علوم الطبیعه و البته به مراتب کمتر علوم ریاضی، هم کم و بیش این بحث مطرح هست. توجه کنید علومی هستند که یک پایشان در علوم طبیعی است، و پای دیگرشان در ریاضی. مانند نجوم. این را باید توجه داشته باشیم و حواسمان به جنبه های مختلف آن باشد. ضمن این که تفکیک این جنبه ها مهم است، بدانیم که خلط آنها درگذشته با یکدیگر منشأ چه خطاهایی شده است.

امشب سوال خاص ما در باره نجوم است که در آن رابطه دین و شرع چگونه بوده است. این مسأله، وجوه مختلفی دارد، به دلیل این که نجوم ابعاد مختلفی دارد یا ابعادی برای آن لحاظ شده که به نوعی وصل به باورها و دین و کلام و حتی فقه و نیز آداب و عادات و زندگی روزمره شده است. در باره نجوم داستانها طولانی است. مخالفت ها و موافقت ها. و البته تفکیک علم نجوم با احکام نجومی. در این باره فراوان بحث شده و نوشته شده و من هم چندین مقاله دارم. اما اینجا و امشب می خواهم در باره وجه خاصی از رابطه نجوم و دین صحبت کنم. این بحث سرش در قرن سوم و آنچه بیشتر در باره آن بحث می کنم، در باره قرن یازدهم و دوازدهم هجری است.

من یک تئوری دارم و معتقدم در قرن دوم و سوم هجری، یک رقابت ایجاد شد میان میراث خودی و سنتی در حوزه اسلامی از یک طرف و میراث عمدتا یونانی و احیانا هندی و ایرانی از طرف دیگر پدید آمد. تقریبا مثل سیاست. سیاست اموی، عربی محض بود، اما سیاست عباسی، متکی به سیاست ایرانی و رقیب سیاست اموی بود. حتی می شود گفت مذاهب عمده اسلامی هم یکی نماینده اولی و دیگری نماینده دومی بود. این بماند. اما در حوزه علمی، در قرن سوم، اهل حدیث سعی کردند حدیث را جای همه علوم بگذارند. یک جور خاصی، همین تلاش در اواخر قرن یازدهم و قرن دوازدهم هجری در ایران صورت گرفت و ما تصمیم گرفتیم از حدیث، همه علوم را یا غالب آنها را استخراج کنیم.

حالا در بحث نجوم و دین، در قرن یازدهم ـ دوازدهم هجری به طور کلی باید چند فرض را در نظر داشت: الف: دانش نجوم به معنای دانشی مستقل از دین، در جامعه ایرانی وجود داشت و یک شغل رایج به حساب می‌آمد. ب: در گذر تاریخ، فقیهان، نسبت به علم نجوم، عمدتا جنبه ای که به کار پیشگویان می شد، بدبین بودند، و در این وضعیت، گاه متکلمان نیز با توجه به این که نجوم نوعی دخالت در امر توحید یا سبب کاهش توکل بر خداوند بود، با آن میانه‌ای نداشتند. در واقع همیشه نوعی تردید دینی نسبت به علم نجوم وجود داشته است در آغاز رساله ابوبکر خطیب بغدادی این جملات آمده است: کسی از من پرسیده است که علم نجوم محمود است یا مذموم؟ البته در حوزه قبله شناسی و وقت شناسی، به نجوم نیاز داشتند و مدافع آن بودند. ج: فرض سوم در این بحث این است که بدانیم در نیمه دوم عصر صفوی، اخباری گری به مقدار زیادی غالب آمد و اخبار و آثاری که بسیاری از آنها در فقه اثری نداشت، در کلیت دین شناسی جدید نقش پیدا کرد. پنج قرن بود که حدیث به شکل محدود مورد استفاده علمای شیعه بود، اما از اوائل قرن یازدهم به جد به آن پرداخته شد و سعی شد تا حدیث مبنای دین شناسی جدید شود، دینی که غلبه بر بخش های عمده جامعه دارد و بتدریج می تواند جای عرف و عقل را هم بگیرد. در اخباری گری، عقل همان اندک اعتباری را هم که قبلا داشت، از دست داد.

تسلط اخباری گری در بخش علمی مانند نجوم این بود که آنها بتوانند روش منجمان قدیم را در سعد و نحس کنار گذاشته، و به جای آن سیستم تازه ای مبتنی بر روایات ایجاد کنند. این امر در مسأله تقویم، اهمیت یافتن روزهای سال و ماه و هفته، و نیز سعد و نحس خاص حدیثی و دینی خود را باید نشان می داد. در این بحث، نجوم علمی، کمتر مورد نیاز بود. حتی برخی از معلوماتی که در احادیث بود، و موافق با معلومات منجمان قدیمی نبود، بر آنها مقدم داشته شد. تصمیم بر آن بود تا در زمینه علم نجوم، متون تازه ای ایجاد شود که جای منجمان قدیم را که در دربارها و میان مردم بودند، بگیرد. همچنین به جای تقویم های روزانه منجمان قدیم، تقویم های ثابت شرعی درست شود که مبنای آن سعد و نحس ایام بر حسب شرع و حدیث بود. در این دوره، به تدریج اخبار، منبع مستقل علوم حتی از نوع طبیعی آن شد و این مسأله به مجادله میان منجمان و علمای اخباری شیعه منجر شد. در واقع «حکما» نماینده یک گروه و «اهل شرع» نماینده گروه دوم بودند. طبعا دولت صفوی در دوره اخیر، از «اهل شرع» حمایت می کرد، و آنها توانستند نوعی نجوم اسلامی ایجاد کنند.این حمایت را در رساله های فراوانی داریم.

نتیجه تسلط نگرش اخباری در ایجاد فضای دانشی جدید در این حوزه علمی خاص، یعنی نجوم، پدید آمدن، دهها عنوان کتاب در حوزه «اختیارات نجومی» بحث های تقویمی، و نوشته هایی در باره تقویم مذهبی بود که تقریبا غالب علمای بزرگ دوره اخیر صفوی، مانند آقا جمال خوانساری، محقق سبزواری، فیض کاشانی و علامه مجلسی دست به نگارش هایی در این زمینه ها زدند. کتاب اختیارات علامه مجلسی، یکی از پرنسخه ترین این آثار و موثرترین آنها برای تسلط یک نوع نگرش نجومی شرعی در مقابل جریان حکمایی است. این داستان در حوزه فلسفه هم در برخورد اهل شرع با حکما و متکلمان در همین دوره رواج داشت و رساله های فراوانی در نقد فلسفه و دفاع از نوعی کلام شرعی و حدیثی نوشته شد. (ما این روزها دقیقا این قبیل موارد را در حوزه کلام شرعی و طب تجربه می کنیم). من مقاله ای در باره اختیارات علامه مجلسی نوشته ام که این روزها منتشر خواهد شد.

علمای ما در این دوره، و در همین بحث نجوم، آن قدر غرق در اندیشه های خود بودند، که به رغم گذشتن بیش از دویست سال از کشفیات جدید نجومی، کلمه ای از آن نمی دانستند. در میان آثار علمای این دوره، حتی یک سطر هم نیافتم که اشاره به نجوم جدید باشد. ذهن آنها و پارادایم علمی ـ دینی حاکم، چنان سیطره ای بر آن ها داشت که با وجود صدها مسافر فرنگی در اصفهان که برخی اقامت های چند ده ساله داشتند، علمای این دوره کلمه ای از نجوم جدید نشنیده بودند. نمونه آن کتاب اختیارات علمای مجلسی است که با این که اعلم علمای این دوره است، اشارتی به این نظام کیهانی جدید ندارد. آنها حتی نیاز به نجوم قدیم را هم منکر بودند، و فکر می کردند از دل این احادیث، به اندازه کافی اطلاعات و دانشی وجود دارد که آنها برای مصارف اخلاقی و هدایتی جامعه دینی بتوانند از آن استفاده کنند. اگر این حرف و تحلیل درست باشد، می تواند ما را در فهمیدن این که چرا ما حتی الان هم قادر به درک درست علوم جدید نیستیم کمک کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. 300 یا 400 سال قبل که سهل است بعضی از آقایان در همین 50 یا 60 سال اخیر هم از نظریه زمین مرکزی و نجوم بطلمیوسی دست بر نداشته اند و حتی در رد نظریه گردش زمین به دور خورشید کتاب نوشته اند. چند جلد از این کتابها را هم آقایان جعفریان معرفی کرده اند.

  2. متاسفانه استاد جعفریان با دقت اثار علامه مجلسی را رصد نفرمودند حال انکه علامه مجلسی در بحار ج55 ص 309 کسوف را براساس علم جدید تعریف می کنن و بلد هستند وثانیا مطالبی که در اختیارات هست را رد می کنن که نشان می دهد اختیارات منسوب به ایشان است وبرای ایشان نیست

    لأنوار (ط – بيروت) ؛ ج‏55 ؛ ص307
    وَ رَوَى الْحَاكِمُ النَّيْسَابُورِيُّ فِي تَارِيخِهِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: بَعَثَ تُبَّعٌ إِلَى مَكَّةَ لِنَقْلِ الْبَيْتِ إِلَيْهِ قَالَ فَابْتُلِيَ بِجَسَدِهِ فَقَالَ لِمُنَجِّمِيهِ انْظُرُوا فَنَظَرُوا فَقَالُوا لَعَلَّكَ أَرَدْتَ بَيْتَ اللَّهِ بِشَيْ‏ءٍ قَالَ نَعَمْ أَرَدْتُ أَنْ يُنْقَلَ إِلَيَّ قَالُوا إِذاً لَا يَكُونُ وَ لَكِنِ اكْسُهُ وَ رُدَّهُمْ مِنْ ذَلِكَ فَرَدَّهُمْ عَنْ ذَلِكَ وَ كَسَاهُ فَبَرَأَ.
    انتهى‏
    بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏55، ص: 308
    ما أردت إيراده من كلام السيد ره.
    و سأل السيد مهنان بن سنان العلامة ره ما يقول سيدنا فيما يقال إن كسوف الشمس بسبب حيلولة جرم القمر بينه و بين الشمس و إن سبب خسوف القمر حيلولة الأرض و يدل على ذلك ما يخبر به أهل التقويم فيطابق أخبارهم و إذا كان الأمر على هذه الصورة فلم أمرنا بالخوف عند ذلك و الفزع إلى الدعاء و الصلاة في المساجد فأجاب ره استناد الكسوف و الخسوف إلى ما ذكره أدام الله أيامه مستند إلى الرصد و هو أمر ظني غير يقيني و لو سلم لم يضر في التكليف بالصلاة و سؤال الله في رد النور و يجوز أن يكون هذا الحادث سببا لتجدد حادث في الأرض من خير أو شر فجاز أن يكون العبادة رافعة لما نيط بذلك الحادث من الشر و الخوف بسبب ذلك ثم سأل عن إخبار المنجمين و أصحاب الرمل بالأشياء المغيبة فأجاب بأن هذا كله تخمين لا حقيقة له و ما يوافق قولهم من الحوادث فإنه يقع على سبيل الاتفاق و علم الرمل ينسب إلى إدريس ع و ليس بمحقق و لكنه جرى لنا وقائع غريبة عجيبة و امتحانات طابقت حكمه لكن لا يثمر ذلك علما محققا انتهى.
    و أقول إذا أحطت خبرا بما تلونا عليك من الأخبار و الأقوال لا يخفى عليك أن القول باستقلال النجوم في تأثيرها بل القول بكونها علة فاعلية بالإرادة و الاختيار و إن توقف تأثيرها على شرائط كفر و مخالفة لضرورة الدين‏ و القول بالتأثير الناقص يحتمل وجهين الأول تأثيرها بالكيفية كحرارة الشمس و إضاءتها و سائر الكواكب و تبريد القمر فلا سبيل إلى إنكار ذلك لكن الكلام في أنها
    بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏55، ص: 309
    مؤثرات أو معدات لتأثير الرب سبحانه أو أنه تعالى أجرى العادة بخلق الحرارة أو الضوء عقيب محاذاة الشمس مثلا و الأكثر على الأخير و الثاني كون حركاتها و أوضاعها و مقارناتها و اتصالاتها مؤثرة ناقصة في خلق الحوادث على أحد الوجوه الثلاثة المتقدمة فلا ريب أن القول به فسق و قول بما لا يعلم و لا دليل يدل عليه من عقل و لا نقل بل ظواهر الآيات و الأخبار خلافه و القول به جرأة على الله.
    و أما أنه ينتهي إلى حد الكفر فيشكل الحكم به و إن لم يكن مستبعدا و الكراجكي ره لم يفرق فيما مر بين هذا الوجه و الوجه الأول و إنما النزاع في الثاني دون الأول و أما كونها أمارات و علامات جعلها الله دلالة على حدوث الحوادث في عالم الكون و الفساد فغير بعيد عن السداد و قد عرفت أن كثيرا من الأخبار تدل على ذلك و هي إما مفيدة للعلم العادي لكنه مخصوص ببعض الأنبياء و الأئمة ع و من أخذها منهم لأن الطريق إلى العلم بعدم ما يرفع دلالتها من وحي أو إلهام و الإحاطة بجميع الشرائط و الموانع و القوابل مختصة بهم أو مفيدة للظن و وقوع مدلولاتها مشروط بتحقق شروط و رفع موانع و ما في أيدي الناس ليس ذلك العلم أصلا أو بعضه منه لكنه غير معلوم بخصوصه و لا يفيد العلم قطعا و إفادته نوعا من الظن مشكوك فيه.
    و أما تعليمه و تعلمه و العمل به فأقسام منها استخراج التقاويم و الإخبار بالأمور الخفية أو المستقبلة و أخذ الطوالع و الحكم بها على الأعمار و الأحوال و الظاهر حرمة ذلك لشمول النهي له و ما ورد أنها دلالات و علامات لا يدل على التجويز لغير من أحاط علمه بجميع ذلك من المعصومين ع و ما دل على الجواز فأخبار أكثرها ضعيفة و يمكن حمل بعضها على التقية بشيوع العمل بها في زمن خلفاء الجور و السلاطين في أكثر الأعصار و تقرب المنجمين عندهم و ربما يومئ بعض الأخبار إليه و يمكن حمل أخبار النهي على الكراهة الشديدة و الجواز على الإباحة أو حمل أخبار النهي على ما إذا اعتقد التأثير و الجواز على عدمه كما فعله السيد ابن طاووس‏ ره و غيره لكن الأول أظهر و أحوط.
    بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏55، ص: 310

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا