خرید تور تابستان ایران بوم گردی

آقامحسن! چرا درباره جنگ به امام دروغ گفته می‌شد؟

«جعفر شیرعلی نیا» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سخنی صریح با سردار رضایی و سایر مسئولان» نوشت:

عملیات والفجر مقدماتی در بهمن 61 یکی از تلخ‌ترین شکست‌های ایران در جنگ هشت‌ساله بود. جایی‌که بسیاری از جوان‌های سرزمین عزیزم مظلومانه در دشت‌های فکه و اطراف آن به شهادت رسیدند. بنا بود پس از آزادی خرمشهر، بصره را تهدید کنیم و تا ساحل شط‌العرب پیش برویم و بالاسر بصره باشیم تا دست برتر را داشته باشیم. در عملیات رمضان شکست سختی خوردیم و نشد. حالا زمستان سال 61 به سمت العماره حمله می‌کردیم و حتی گویا به فکر ایجاد حکومت اسلامی در العماره هم بودیم. نام عملیات را والفجر انتخاب کردیم و وعده‌های بسیاری برای پیروزی‌اش دادیم. اما وقتی شکست خورد نامش به والفجر مقدماتی تغییر کرد و تا پایان جنگ در جبهه‌های مختلف تا والفجر 10 هم انجام دادیم.

دیروز آقای رضایی در سخنانی گفته است: «برخی می‌خواهند جنگ را تحریف کنند تا بر شیوه رهبری امام امت و کسب پیروزی‌های دفاع مقدس خدشه وارد شود…»

باید میان تحریف و نقد تفاوت قائل شد. امام و رهبری‌اش با سؤال و نقد زیر سؤال نمی‌رود. اتفاقاً اگر گذشته نقد نشود خطاها تکرار می‌شود و آسیب‌های بزرگ‌تری در انتظار ماست.

روز 21 بهمن 61 امام خمینی در سخنرانی‌اش درباره جنگ به تبلیغات دشمن اشاره کرد و گفت که دشمن می‌گوید: «در این نبرد آخر گاهی می‌گویند هفت‌هزار، گاهی می‌گویند پانزده‌هزار، ما از ایرانیان را -یعنی از این سپاهیان ایران را -کشتیم و از بین بردیم، بیش از چهارهزار ما نفرستادیم در جبهه‌ها»(صحیفه امام، جلد 17، ص 312)

چه کسی به امام گزارش داده که در والفجر مقدماتی ما 4000 نفر نیرو بیشتر وارد نکرده‌ایم درحالی‌که به استناد سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، این عملیات با این استعداد انجام گرفت: 129 گردان پیاده، 11 گردان زرهی، 7 گردان مکانیزه و 7 گردان توپخانه از سپاه و 4 گردان پیاده و 7 گردان زرهی، 6 گردان مکانیزه و 16 گردان توپخانه از ارتش. به گزارش خبرگزاری ایسنا و خبرگزاری مهر به نقل از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه آمار تلفات بدین‌صورت است: «501 تن از نیروهای خودی شهید، 7313 تن زخمی و 3116 تن مفقود شدند.»

اگر این آسیب‌شناسی‌ها الان انجام نگیرد در آینده مضحکه‌ی تاریخ می‌شویم اما ممکن است اگر الان مطرح شود جوابی درخور پیدا کند. درس‌ها و تجربیات جنگ باید منتقل شود و این درس‌ها با شعار منتقل نمی‌شود. من نمی‌گویم همه گزارش‌هایی که به امام داده می‌شد غیرواقعی بود اما اگر جایی چنین اتفاقی افتاده باید موشکافی و نقد شود تا چنین خطایی در آینده اتفاق نیفتد.

مهدی کیانی از فرماندهان سپاه در جنگ، درباره عملیات رمضان می‌گوید: «وقتی همراه فرماندهان خدمت امام خمینی در جماران رسیدیم، تمام مطالب به‌خوبی و تمام و کمال خدمت امام عرضه نشد.» او به یک نکته‌ی بسیار مهم و اساسی اشاره می‌کند؛ «در یکی از دیدارها که خدمت امام خمینی رسیدم آقامحسن گزارشی حماسی به امام داد. من گفتم حماسی‌گفتن کار ماست. آقامحسن باید بر محور عقلانیت به امام گزارش بدهد تا ماهیت کار معلوم شود. باید آقامحسن مشکلات جنگ را طرح کند همان‌طور که به ما مشکلات را گوشزد می‌کند، به امام هم همین‌گونه گزارش دهید. اگر حقایق و کاستی‌ها را امام نداند، دولت و نظام اجرایی کمک نمی‌کنند و امام هم دلیلی برای دستور به آن‌ها نخواهد دید.»(کتاب یک شهر، یک جهان‌آرا)

درباره عملیات والفجر مقدماتی هاشمی معتقد بود: «یکی از مواردی که از امام مخفی کرده بودند، گزارش از تلفات عملیات والفجر مقدماتی بود.» می‌گوید آن زمان فرمانده نبود اما؛ «با اطلاعاتی که معمولاً از جاهای مختلف می‌گرفتم، متوجه شدم که تلفات ما واقعاً وحشتناک بود. تا جایی که تا آخر رسماً گفته نشد آمار تلفات انسانی ما در شهادت، جانبازی و اسارت چقدر بود.»(درمصاحبه با نگارنده،94)

شهدای پاکی که خالصانه همه‌چیزشان را فدای دین و وطن‌شان کرده‌اند از مقدس‌ترین‌ها نزد من هستند اما بنا نیست مدیریت جنگ، این فداکاری‌های مقدس را سپری در مقابل نقد و پرسش قرار دهد. از 23 فروردین 96 تا امروز بیش از 180 یادداشت نوشته‌ام، یادداشت‌هایی که سعی کردم در نهایت دقت بنویسم. در استنادات مطالب کانال با کمک دوستانم در نهایت توان کوشیدیم.

خواستم راهی باز کنم و خدا را شکر می‌کنم که نشانه‌هایی هست که باز شده است. در این مدت برخی از هیچ تهمت و فشاری دریغ نکردند و من امور خویش را به خداوند واگذار کرده‌ام. این روزها به شرایطی رسیده‌ام که ادامه نوشتن این نکات در کانال مقدور نیست. در اوج بی‌اخلاقی‌ها و نابرادری‌ها پیام‌های گرم عزیزان نگذاشت خسته شوم و نوشتم. اما دیگر نمی‌شود ادامه داد.

همچنان به نقد اعتقاد دارم. با نگاه تیزبینانه، گذشته را بخوانیم و از مسوولین توضیح بخواهیم و امید زیادی دارم که این راه ادامه پیدا کند.

دعایم کنید.

خداحافظ

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. آقا محسن به برخی پرسش های ضروری هنوز پاسخ نداده اند: چرا با وجود دستور امام برای ماندن در جبهه در اواخر جنگ، جبهه را رها کردند و به تهران برگشتند؟ دلیلش آن نیست که اوضاع در جبهه ها خطرناک شده بود؟

  2. سلام-وقتی فیلم مستندجنگ جهانی دوم که اورپائی های مخالف هیتلر از تلوزیون خودمان پخش می شود می بینم تقریبا همه موارد تلفات وشکستهای خودشان ودشمن وبرعکس پیروزیهایشان را به نظر می آید آنگونه که بود منعکس می کنند-این قضیه باعث می شود آنها نسل فعلی و آینده اورپا واقع بین باشند وتصمیماتشان بر مبنای حقایق استوار باشد نه احساس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا