خرید تور تابستان ایران بوم گردی

نقدی بر «یک بار دیگر شریعتی» / قائم مقام

در پی انتشار یادداشت «یک بار دیگر شریعتی»، نوشته ی علیرضا کفایی، احسان خوانساری در پاسخی موضع نویسنده در دفاع از دکتر شریعتی را افراط گونه و نقد به آیت الله مصباح یزدی را غیرمنصفانه دانست.
متن نقد نویسنده ی وبلاگ قائم مقام که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته، در پی می آید:
بُغض الشیء یُعمی و یُصِم! متن نویسنده ی محترم در دو بخش است، دفاعیات شورانگیز و احساساتی درباره ی دکتر شریعتی که نقد آن را به زمانی دیگر وا می گذارم. البته خوب است ایشان انتقادات اسلام شناس واقعی شهیدمطهری درباره ی تعلق خاطر دکتر شریعتی به مارکسیسم و ورود آگاهانه یا ناآگاهانه ی اندیشه های مارکسیستی در سخنرانی ها و نوشته های آن مرحوم را مورد توجه قرار دهند.
و البته دیگر به انتقادات دیگر چهره های فکری  و صاحبنظر از مبانی نظری دکتر نمی پردازیم.
اما آنچه مورد بحث است که ایشان به جِد از رعایت انصاف و عدالت خودداری کرده است و گویی از عداوت و انتقام با آیت الله مصباح یزدی، روبرو شده است:
ایشان دفاعیه ی شهید بهشتی از دکتر را می آورد و حتی انتقادات آن شهید را نیز نمی آورد، به هر حال هدف نویسنده، تقدیس شریعتی است و در تقدیس سازی، بیان انتقاد، روا نباشد!
«هر نقطه ضعفى در هر نوشته‌اى از دکتر مطرح شده و دوستان نشان داده‌اند، در جایى که سخن خوبى بوده گفته‌ام خوب است و در جایى که حرف بدى بوده گفته‌ام خطاست، غلط است، خام است و مکرر گفته‌ام و به خود ایشان هم گفتم که دکتر اصولاً روشت خطاست؛ روشت نقص دارد؛ روشت را کامل کن. ولى موضعم این موضع است که باید از مجموعه کار او بهره‌بردارى کرد؛ چون انصافاً در نوشته‌هاى دکتر تنبهات جالب، زیبا، خوب و مؤثر فراوان است در کنار خطاهاى بسیار و هیچ ضرورت و دلیلى در یک موضع گیرى حاد به جاى یک موضع گیرى نقاد نمى‌بینم».
البته وقتی این انتقاد ِ منصفانه را ذکر نمی کند تمجید همراه با گلایه ی آیت الله بهشتی از آقای مصباح را نیز نادیده می گیرد!
«ما به خاطر این جریان حتى با بعضى از دوستان پر دانش قدیمى خود نیز به هم زدیم. یکى از دوستان واقعاً اهل مطالعه ی من (آیت الله مصباح) که او نیز کمالاتى دارد و من بخاطر کمالات و مطالعه ی فراوانش همواره او را دوست مى‌داشته‌ام، بر سر این موضع گیرى که نسبت به دکتر داشتم اوقاتش با بنده تلخ شد و حتى درس خود را در مؤسسه‌اى که تدریس مى‌کرد (مدرس ارزنده اى است) ترک کرد و دیگر نیامد و قهر کرد …».
نویسنده ی آن یادداشت در بخشی دیگز نوشته با لحنی تحقیر آمیز می نویسد:
«چنانچه سایت آیت الله هاشمی در پاسخ به مصباح و خطاب به وی نوشت: ” برخی نیمه ی شعبان 57 دستور عزاداری امام را برای احترام به خون شهدای انقلاب نادیده گرفتند و با استدلالی چون که صد آمد نود هم پیش ماست در جشن میلاد امام عصر چراغانی بیشتری کردند تا ظهور را تعجیل کنند … و کم نبودند کسانی که بر امام طعنه می زدند که نباید قبل از ظهور امام زمان (عج) دست به مبارزه می زدی و خون مردم بر گردنت است!”».
اولا این نگارش جای تعجب دارد که یک سایت را این گونه خطاب کند «سایت آیت الله هاشمی» ولی هرگونه پیشوند را از آقای مصباح حذف کرده است.
ایشان هیچ عبارت آیت الله مصباح یا حتی حجت الاسلام را به کار نمی برد انگار درباره یک فرد مکلا می نویسد!
در ضمن، این داستان چراغانی فقط یک مطلب تاریخی شفاهی است که آیت الله استادی و مصباح یزدی هم تکذیب کردند.
بنده هم مخالف دیدگاه های حاج آقا مصباح یزدی در برخورد با دولت دکتر روحانی هستم، ولی قرار نیست از دایره ی انصاف خارج شویم که  برای این مطلب چراغانی هیچ سند و دلیل متقن و مکتوب و تصویری  ِ تاریخی نیست، فقط نقل قولی است، خب بالطبع وقتی متولیان موسسه ی در راه حق تکذیب می کنند، نمی شود بگوییم شما دروغ می گویید!
البته بی انصافی ایشان تمامی ندارد، در پاراگراف دیگر می نویسد:
«اگر به گفتار و رفتار امام توجه شود می بینیم که مصباح و امثال وی نزد امام هیچ جایگاهی نداشته و به بدترین وجه مطرود او بودند».
این را چگونه کشف کردند؟ دستخط و سخنرانی از ایشان دارد درباره نفی آیت الله مصباح؟
براستی اگر ایشان مطرودترین فرد نزد پیرجماران بوده پس چرا اجازه داشته در مناظرات تلویزیونی جمهوری اسلامی حضور یافته و با گروهای مختلف فکری، بحث و گفتگو داشته باشد؟
یا موسسه ی در راه حق با حضور ایشان ادامه ی فعالیت داشته باشد و یا در تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، حضور داشته باشد و موسسه ی باقرالعلوم را تاسیس کند؟
به هر حال امیدوارم که همگی ما در راه عدالت و انصاف در نقادی، قدم برداریم.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا