خرید تور تابستان ایران بوم گردی

داستان ملا و روزگار آشفته‌ی ما

یکی از مخاطبان انصاف نیوز در یادداشتی ارسالی با عنوان «داستان ملا و روزگار آشفته ی ما»، نوشت:

نقل است که روزی ملا نصرالدین پس از صرف غذا با همسرش بر سر شستن ظروف اختلاف پیدا کرد. قرار گذاشتند که روبروی هم ساکت بنشینند و به چشمان همدیگر زل زده تا هر کدام زودتر زبان باز کرد شستن ظروف را انجام دهد. هر دو بسیار متعصب و بر خواسته ی خود پایدار که روی دیگری را به هر قیمتی که شده کم کند.

ساعاتی گذشت و هر دو کماکان وفادار به آرمان خویش و در فکر شکست دادن حریف سرسخت! در همین حین دزدی وارد شد ولی اولویت ملا و همسرش همچنان شکست همدیگر بود! دزد در آرامش حاکم بر خانه و در جلوی چشمان صاحبخانه همه ی اثاثیه را برد. همسر ملا دیگر طاقت نیاورد و داد زد چرا کاری نمی کنی ای ملا! و ملا پیروزمندانه جواب داد تو شرط را باختی برو ظروف (که احتمالا دیگر نیست) را بشوی!

چرا روز به روز اختلاف ها تشدید و وحدت کمتر می شود؟ اولویت و مرز دعواهای داخلی کجاست؟ چرا مدام مسوولین کشور با گوشه و کنایه در تریبون های عمومی برای هم پیغام و پسغام می دهند؟ محور وحدت برای همبستگی ملی چیست؟ چرا برجام که دستاورد مهمی برای کشور بوده (و خواسته ی ملت) به جای ایجاد وحدت به محل اختلافات مبدل شده که عدم توفیق آن نهایتا خسران و زیان بدتر از دوران هشت ساله را برای ملت و کشور به دنبال خواهد داشت؟

مطالعه در سیره ی قدما، حکما و پیروی از عقلانیت به ما آموخته است که این سخن سعدی علیه الرحمه را آویزه ی گوش کنیم که دو چیز طیره ی عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

ایکاش آن هایی که دانسته و ندانسته تیشه بر ریشه ی کشور و مملکت وارد می کنند به جای بلند کردن روز به روز زبان هایشان قدری بر تقویت فکر و اندیشه و تامل همت می کردند!

ایکاش منی که حتی یک انشای درست و حسابی هم در طول تحصیلم ننوشته بودم، احساس مسوولیت نمی کردم که این صفحه را با هزار زور و ضرب بنویسم!

ایکاش حکمای ما – مثل افتخاراتمان- در گذشته نبوده و بودند فضلایی که ما با خواندن مطالبشان حرف دلمان را می خواندیم و با تلاشمان برای آینده گانمان مایه ی افتخار!
امضا محفوظ

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا