خرید تور تابستان ایران بوم گردی

خارج نشین – ۱6

ستون «خارج نشین» انصاف نیوز، «علی معتمدی»: رفتن و سفر کردن بر دو نوع است. مهاجرت دو گونه است. نوع اول رفتن آن وقتی ست که فرار می کنی، از وضع موجود و فعلی. از اکنون و این جا. می‌خواهی جایی غیر از این جا که هستی و بالاجبار نگهت داشته است، پیدا کنی. رخت برداری و بروی. نباشی. نبینی. چون خسته شده ای، زده و بی حوصله و بی رمق شده‌ای و طاقت ماندن نداری. این رفتن از خستگی است. از نخواستن و از دوست نداشتن است. می‌خواهی بودن فعلی ات را عوض کنی. مثل وقتی می‌ماند که مدت زیادی سرجایت نشسته باشی و حالا پاهایت خواب رفته است. چاره‌ای نداری جز این که بلند شوی و بروی قدم بزنی تا اوضاع روبراه شود. این که کجا می‌روی مهم نیست. از جا برخاستن مهم است. مهم این است که الان و این جا، آزار دهنده شده است و آن چه می‌خواهی، جَستن است. این رفتن، رفتن نوع اول است و خیلی از سفرها، چمدان بستن‌ها و خارج نشین شدن‌ها از همین نوع است. می‌خواهی از ایران بروی. می‌خواهی رخت برکنی. این که به کدام سرزمین جدید پا می‌گذاری، اهمیتی ندارد. همین که راه تنفست باز شود، کافی ست.

رفتن نوع دوم، رفتن کم یابی ست. زیاد پیدا نمی‌شود و فراوان نیست. فرار نیست. از خستگی و دلزدگی نیست. برای رهایی از وضع موجود نیست. وضع موجود قانع نگهت نداشته، ولی آزار و ادباری هم ندارد. مخل نفس کشیدن و زیستنت نیست. این رفتن جستجو ست. سلوک است. عارف شدن است. می‌خواهی چیزی دیگر، بهتر، بالاتر، فراتر، والاتر، ارزشمندتر، معنادارتر و هستی بخش تر از آن چه هست و ورای خور و خواب و رخوت است برگزینی و پیدا کنی و این مهم را جز در مسیر رفتن و نبودن در وضع موجود نمی‌بینی. انگار چیزی آن دورهاست که صدایت می‌زند. صدایی از ورای کوه‌ها و پشته‌های دشت، مثل نوای نی شبانی که در گریوه‌های سبز صحرا می‌نوازد، تو را مسحور خودش کرده است و آوازی فریبنده دامانت را گرفته است. حالا ناگزیر به رفتن شده‌ای. دیگر ماندن، جواب نیست. رفتن را انتخاب کرده‌ای. به جستجو برخاسته‌ای و جُستن و نه جَستن را برگزیده‌ای. برخی خارج نشین شدن‌ها، از موطن رخت بر بستن‌ها و جلای خانه گزیدن‌ها، از این جا جان می‌گیرد و از این سرچشمه آب می‌خورد.

رفتن، وقتی از نوع اول باشد، جوابش پیداست. راه حل روشن و مشخصی دارد. چاره‌اش یک سفارت است و یک کاغذ و چند جوهر. یک روادید کاغذی می‌خواهد برای مرزهای مرئی ملموس و زمینی. رفتن نوع دوم، راه حلش همیشه روشن نیست. گاهی اصلا پیدا کردنی نیست. توی دکان هر عطاری پیدا نمی‌شود. کار هر کارگری نیست، و کاغذ و جوهر و مهر راه حلش نیست. خون جگر می‌طلبد و عمر دراز و یافتنش به یقین چشم دل می‌خواهد. تنها باید مسافر شد، دل به جاده سپرد و شاید اصلا رسیدنی در کار نباشد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا