خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چرایی عتاب و خطاب روحانی / عبدالعلی برهان

عبدالعلی برهان در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
مقدمه1:
لایُحِبُّ الله الجَهرَ بِالسّوء مِنَ القولِ الّا مَن ظُلِمَ وَ کان اللهُ سَمیعاً علیماً (قرآن کریم، نساء 148)
این آیه شریفه به نحو بلیغی، که از قرآن می سزد، ضمن تقبیح تندخویی و ناسزاگویی، خاطرنشان ساخته است که این فعل قبیح در آنجا که ظلمی صورت گرفته باشد، نه تنها جایز و بلکه لازم است. جواز و الزام تندخویی در برابر ظلم  از فقره آخر آیه شریفه به نحو روشن تری، مستفاد می شود؛ چراکه در لسان قرآن، تنها در موارد بسیار حیاتی و مهم است که پای خداوند در انتهای آیه به میان کشیده می شود. گویی خداوند، تبارک و تعالی، تأکید می کند که مظلوم باید صدای خود را بلند کند و صریح و بی پروا سخن بگوید چرا که شنونده اصلی صدای مظلوم، خود خداست و اوست که نهایتاً داد مظلوم را از ظالم می ستاند!
مقدمه 2:
اگر از بعد جامعه شناختی، نظری به سطوح مختلف جامعه ایران بیفکنیم، یک ویژگیِ خصلتی را در میان آحاد جامعه، مشترک می یابیم و آن تعارف و مجامله و مماشات و در لفافه سخن گفتن است. غالباً ژرف ساخت بیشتر جملاتی که بین مردم ایران ردّ و بدل می شود، چیزی است و رو ساخت آن، چیز دیگر؛ یعنی مردم، بیشترِ مواقع چیزی در دل دارند و چیز دیگر بر زبان و گاه نام این خصلت را ادب و احترام می نهند. در چنین فضایی اگر کسی پیدا شده و فاصله ای بین دل و زبانش و تفاوتی بین ژرف ساخت و رو ساخت سخنش نباشد، متهم به بی نزاکتی و بی ادبی می شود.
***
حال با توجه به دو مقدمه پیش گفته به سراغ سخنان اخیر ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در جمع مسوولان نمایندگی های جمهوری اسلامی در خارج از کشور می رویم. دکتر روحانی با اشاره به مذاکرات هسته ای و پیشرفت های حاصل در آن، با صراحت تمام، کسانی را که مخالف سرسخت این پیشرفت ها بوده و سعی می کنند با فضاسازی های کاذب، چوب لای چرخ مذاکرات بگذارند، «بزدل سیاسی» خواند؛ چرا که آنها بر این باورند که ما هر گاه با دنیای غرب وارد مذاکره شده ایم، شکست خورده ایم! رئیس جمهور محبوب سپس در مقام تمثیل بیان داشتند که ما هروقت در مذاکرات هسته ای قدمی برمی داریم عده ای احساس لرزش می کنند (نقل به مضمون). آنگاه در تکمیل و تتمیم و تسجیل سخن خود گفتند: «خوب، به جهنم! بروند جای گرمی برای خود پیدا کنند».
این چند جمله کوتاهِ فرعی، از آن سخنان بلند اصلی، اصحاب جبهه پایداری و رهروان ولایت و کیهان و کیهانیان و امثالهم را (که پس از این دلواپسان نامیده خواهند شد!) چنان برآشفت که استفاده چند روزه از تریبون های مجلس (خانه ملت) و رسانه ها نیز نتواست آرامشان کرده، موجبات تشفّی خاطر ایشان را فراهم آورد. راست و دروغ، صحیح و سقیم و تفسیر و تأویل را در هم آمیختند تا از این ماست، کره ای بگیرند و ازین نمد کلاهی برای خود بسازند و یک کلام ساده و صریح رئیس جمهور را پیراهن عثمان برای رسیدن به مطامع سیاسی خود کنند. در این میان با کمال شگفتی، حتی برخی خودی ها نیز بر طبل انتقاد کوبیدند و رئیس جمهو آداب دانمان را به طعن ملامت نواختندکه در شأن شما نبود و … 
از جار و جنجالی که مخالفان دولت و معارضان با رأی ملت براه انداختند، می گذریم که بقول مولانا:
کارَک خود می گذارد هرکسی / آب نگذارد صفا بهر خسی
خس خانه می رود بر روی آب / آبِ صافی می رود بی اضطراب
حساب ایشان را به کرام الکاتبین وامی گذاریم و عمر گرانمایه را صرف جدال بی پایه با مغرضان بی مایه نمی کنیم؛ برای این که دلیل و برهان در اذهان تیره روانان کارگر نیست:
هر درونی که خیال اندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد
آنچه در این مجال نه چندان فراخ گفتنی است، زمینه های بروز و ظهور چنین رفتار و گفتار از دولتمردی است که شهره به خرد و ادب و بر عرف دیپلماتیک آن چنان مسلط است که راهی را که علی لاریجانی و سعید جلیلی در هشت سال نرفتند در چند ماه پیمود و گره از کار فروبسته ملت گشود.
برای درک بهتر این زمینه ها لازم نیست جای دوری برویم و آسمان را به ریسمان ببافیم؛ بلکه کافیست به رفتار مجلس نشینان در آن ٢٩ مرداد شوم نگاهی بیاندازیم تا ببینیم و بدانیم که شخص دوم مملکت با چه سنخ مخلوقاتی مواجه است و طرف گفتگوی او چه میزان مودب به آداب و اخلاق انسانی و اسلامی هستند. 
باید به یاد داشت که دکتر روحانی، هم به نام، «روحانی» است و هم به کسوت؛ روحانیان در آغاز تحصیل، به پای درس تفتازانی و کتاب «مطوّل» او می نشینند تا بلاغت بیاموزند. در آن کتاب نیز بحث بر سر این است که سخن به مقتضای حال باید گفت؛ آنجا که لازم است باید الفاظ سخته و پخته و استوار و محکم بر زبان راند و هرجا که مقتضی است کلمات نرم و حریر گونه در میان آورد. مثلا در متن عاشقانه از واژه های لطیف و موسیقی کلام دلنشین و در فضای حماسی از وزن سنگین و کلمات خشن و زمخت باید بهره جست که اگر جز این باشد، فصاحت و بلاغت کلام تنزل می یابد و متن تاثیر لازم را در مخاطب نخواهد داشت.
حال تصور بفرمایید مخاطب دکتر روحانی همین دلواپسانی باشند که در آن چهارشنبه سیاه آن خنجر زهرآهگین را بر قلب علم و دانش کشور فرو کردند. آیا خلاف فصاحت و بلاغت نیست که رئیس دولت تدبیر و امید که مستظهر به رای اکثریت مردم است (برخلاف برخی مجلسیان که در فضایی غیر رقابتی و در غیاب رقیب به بهارستان راه یافته اند)، با زاکانی و آصفری و کوچک زاده (چه اسم با مسمایی!) و رسایی و همانندان ایشان با قول لیّن و نرم و حریر گونه سخن بگوید؟
آخر مگر نگفتیم که انسان سخنور و زباندان و فصیح و بلیغ باید به مقتضای حال و مقال و به تناسب مخاطبش حرف بزند؟ آیا روحانی می تواند با دلواپسان از حقوق شهروندی و جامعه مدنی و آداب دیپلماسی و منافع ملی و آنچه رهبر معظم انقلاب، نرمش قهرمانانه اش نامیده اند، سخن بگوید و اگر چنین کند، ایشان توان درکش را دارند؟
اگر آنان از حقوق شهروندی چیزی می دانستند و به جامعه مدنی و حق انتخاب مردم (بویژه در ٢٤ خرداد ٩٢) اعتقادی و لااقل به ولایت و ولی فقیه باور داشتند، تمام قد در برابر رای مردم ایستاده و در کار دولت منتخب مردم اخلال ایجاد نمی کردند. پس با اینان چه سود از منطق و استدلال و نرمش و تفاهم سخن به میان آوردن؟!
با کسانی که شمشیر از رو بسته و در برابر خواست مردم و بزرگان نظام صف آرایی کرده اند جز با زبان خودشان سخن نمی توان گفت چراکه مفاهمه ای برقرار نمی شود. افراط در نرمش با کسانی که نرمخو نیستند اولا نتیجه بخش نیست و ثانیا تضییع حقوق عقلاست که با زبان مودبانه و منطقی به نقد می پردازند و سرانجام نیز باعث یاس دوستان و از دست دادن یاران جانی و نه زبانی، می شود و دکتر روحانی کار کشته و تیزهوش نیز بخوبی به این امر واقف است و می داند که:
ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود با گوسفندان
پس جان کلام ما این است که تند سخن گفتن مجوز قرآنی دارد به ویژه در برابر ظالمان (و چه ظلمی بالاتر از نادیده گرفتن رای مردم و افترا بستن به وزیر محبوب مردم؟)، باید عادت نا کارآمد تعارف و مداهنه را علی الخصوص آنگاه که پای مصالح ملت در میان است ترک گفته و صریح سخن برانیم، و سرانجام این که با بداخلاقان، دم از اخلاق زدن، اتلاف وقت و تضییع عمر است و نتیجه ای هم ندارد. اگر سید محمد خاتمی از نرمش با تندخویان طرفی بست حسن روحانی نیز می بندد.
سخنم را با دو بیت از غزلی از حافظ شیرازی که فرجی دانا نیز بیتی از آن در ختم کلامش خواند به پایان می برم. گویی لسان الغیب با عالم غیب ارتباط داشته و می دانسته که مجلس نهم چنین مجلسی خواهد بود:
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس / که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ / که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا