خرید تور تابستان ایران بوم گردی

زندانی کردن فرهنگ ایرانی

امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:

دکتر محمدرضا اسلامی، استاد دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا در یادداشتی [لینک] به نام «سعدی و سوالی درمورد حضور منطقه‌ای»، با بهانه قرار دادن روز سعدی که چندی پیش بود، به این نکته پرداخته که چرا سعدی و حافظ در روزگار خود مرزها را در نوردیده و شهرت آنچنانی در کشورهای همسایه و حتی تا دوردست داشتند؛ اما امروزه و با وجود حجم گسترده رسانه‌ها، تقریبا هیچ شخصیت یا برند ایرانی‌ای در جهان که هیچ، در منطقه و همسایگان هم نداریم؟ ایشان تنها به یک نمونه استثنایی اشاره کرده که در دوران دانشجویی، یکی از دوستان ترکیه‌ای‌اش کتاب‌های علی شریعتی را می‌خوانده؛ اما اکنون در حد همان شریعتی هم در ترکیه و دیگر کشورها ما شخصیت شناخته‌شده نداریم.

من از همین استقبال از نوشته‌های دکتر شریعتی در ترکیه آغاز می‌کنم. زمانی که در ترکیه دانشجو بودم، بازار کتاب‌هایی که درباره ایران در این کشور نوشته یا ترجمه می‌شد، یکی از موضوعات مورد علاقه‌ام بود. پیش از این بارها نوشته‌ام که یکی از وظایف رایزنی‌های فرهنگی ایران در کشورهای دیگر، توجه و رصد کتاب‌هایی است که درباره ایران منتشر می‌شود؛ اما چون رایزنی‌های فرهنگی ما از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گزینش می‌شوند و ایدئولوژی دینی برای‌شان مهم‌تر است، بیش از آنکه به فرهنگ و تمدن ایران خدمت برسانند، آسیب‌زا هستند.

علاقمندی به فرهنگ و تمدن ایران و حتی زبان فارسی در ترکیه قابل توجه، به واسطه بی‌توجهی‌ها و حمایت نشدن‌ها، در حال کمرنگ شدن است. نمونه‌اش را در این یادداشت [لینک] نشان داده‌ام که مجموعه افسانه‌های فرهنگ‌های گوناگون که از سوی انتشارات «کارا کارگا» (کلاغ سیاه) منتشر شده است و در حالی که افسانه‌های بسیاری از فرهنگ‌ها و کشورها در حد همان چاپ نخست باقی ماند، اما کتاب افسانه‌های ایران نه تنها در سال نخست به چاپ 21 رسید، بلکه استقبال از آن آنچنان زیاد بود که دومین مجموعه افسانه‌های ایرانی هم منتشر شد.

همچنین ترجمه ترکی کتاب‌های برخی از نویسندگان ایرانی نه تنها توسط بیش از ده ناشر منتشر شده، بلکه برخی از همین ناشران این کتاب‌ها را بیش از ده بار تجدید چاپ کرده‌اند. پیش و بیش از همه، خیام شاعری است که ترکیه‌ای‌ها بسیار علاقمند به او و اشعارش هستند. رباعیات وی تاکنون ده‌ها بار در ترکیه ترجمه و چاپ شده است (حتی در دوره‌ای تلاش نافرجام کردند برای مصادره خیام به‌عنوان شاعر ترک؛ که خب البته این یکی آنچنان نچسب و عجیب بود که حتی در خود ترکیه هم مورد استقبال قرار نگرفت). در جایگاه بعدی، صادق هدایت است که خوانندگان بی‌شماری در ترکیه دارد و کتاب‌های وی هم بارها در ترکیه ترجمه و تجدید چاپ شده است. علی شریعتی، دیگر نویسنده ایرانی‌ای است که بسیاری از ترکیه‌ای‌ها شیفته قلمش هستند.

همانگونه که پیش از این نوشتم [لینک]، در موسیقی هم تقریبا تک‌ستاره ایرانی مورد توجه در ترکیه، محسن نامجو است. از همین روست که بارها در ترکیه کنسرت برگزار کرده و با استقبال زیادی هم روبرو شده است.

وجه مشترک همه اینها یک چیز است: همه اهالی فرهنگ و هنر ایرانی که در ترکیه برند هستند، در خود ایران یا ممنوع‌الفعالیت بوده، یا محدودیت فراوانی بر آثارشان است. رباعیات خیام تا اواخر دهه 70 خورشیدی، اجازه انتشار در ایران نداشت؛ آثار صادق هدایت و علی شریعتی تاکنون بارها ممنوع و دوباره آزاد شده (البته با سانسور بسیار و آن هم برخی‌شان)؛ محسن نامجو هم که در ایران تکفیر شده و راه غربت در پیش گرفته. یعنی مسئولین و سانسورچی‌های ما نه خواسته مصرف‌کنندگان داخلی برای‌شان مهم است و نه اشاعه و گسترش فرهنگ ایرانی در جهان.

ممکن است گفته شود در شرایط غلبه رسانه‌های اجتماعی و تبادل اطلاعات در اینترنت و مهاجرت و…، توجیه خوبی نیست که سانسور و محدودیت‌های داخلی را عامل این ناتوانی بدانیم. اما این درست نیست. برای نمونه، محمد فاضلی که مطالعاتی در زمینه جامعه‌شناسی موسیقی در ایران داشته (و نتیجه یکی از کارهایش در کتاب جامعه‌شناسی مصرف موسیقی منتشر شد) چند سال پیش می‌گفت هر موسیقی‌دان ایرانی که از کشور رفته، حتی اگر در اوج هم بوده، متوقف شده. اما اگر در ایران مانده و به کارش ادامه داده، شده حسین علیزاده، شده کیهان کلهر، شده محمدرضا شجریان. درست می‌گوید. اگر در دل فرهنگ ایرانی نباشی، نمی‌توانی درباره آن اثری فاخر تولید کنی. اگر هم استثنائآ کار درخشانی تولید شود، باید با اطمینان گفت اگر در خود ایران تولید می‌شد، بسیار بیشتر می‌درخشید.

البته درد معیشت از یکسو و محدودیت‌های ارتباط اهالی فرهنگ ایران از سوی دیگر (که سعدی آزادانه تا کاشغر در شرق و حلب در غرب سفر می‌کرد؛ اما اکنون گذرنامه ایرانی یکی از بی‌ارزش‌ترین گذرنامه‌های جهان است) را نباید فراموش کرد.

خلاصه آنکه فرهنگ و تمدن ایرانی اگر تنها کمی روزنه تنفس پیدا کند، دوباره راهش را به منطقه و جهان باز خواهد کرد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. متاسفانه صد سال است که در ایران فرهنگ و ادبیات و هنر توسط عده ای قلیل گروگان گرفته شده است.

    صد سال است که ایران فقط فارسستان شده و با بودجه های کلان و چماق و چکمه تورک و عرب و کورد و بلوچ ستیزی در ایران یک فرهنگ شده است.

    این شاعران و ادیبان کشور که هر کدام از یک نژادی بوده اند صد سال است که به آلتی برای افکار فاشیستی و پان فارسی تبدیل شده است.

    این ها روزی در لباس ناسیونالیست ، ملی گرا، پان ایرانیست ، فاشیست ، ایران شرری ظاهر می شوند اما سروته یک کرباسند. همشان سیاسیت کثیف تفریس بر سر دارند.

    امیدوارم روزی فارس سیاسی و ادبیات سیاسی و دری سیاسی و نژاد سیاسی از این کشور رخت بربنند و دیگر هیچ مغز مریضی که در آن افکار فاشیستی و شوونیستی رشد یافته باشد و وجودهای که جز نفرت ندارند از همه چیز و همه کس پیدا نشود.

    صد سال است که فقط ما را موجوداتی سرشار از تنفر ساخته اند.
    خدا هدایتشان کند و یا ما را از شرشان خلاص.

    2
    3
    1. برای اینکه بدانید چقدر گزاره‌های‌تان نادرست است، همین یک یادداشت زیر را در انصاف‌نیوز بخوانید تا بدانید برخلاف ادعای شما، اوضاع در دوره‌های پیش از روی کار آمدن رضاشاه هم همینگونه و حتی گاهی افراطی‌تر بود. یادداشت زیر تنها به این وضعیت در دوره قاجار که خود خاندانی ترک بودند پرداخته است. بقیه دوره‌ها نیز کمابیش همینگونه بوده است.
      http://www.ensafnews.com/141010/
      خدا همه را هدایت کند؛ به ویژه جاعلان تاریخ و نفرت پراکنان را.

      4
      1
  2. متاسفانه نود سال هست ، که سخن گفتن از زبان فارسی مایه افتخار است ،سخن گفتن از فارسی وطن پرستی ، روشن فکری است .
    اما حرف زدن از زبان ترکی ، مثل شیطان پرستی است . در میان مردم حرف از تورک و ترکی میزنی ، چنان به تو حمله ور میشوند و چنان به تو هزاران ناسزا گفته و به تو پانترکیسم میگویند ، که باور کنید نعوذ به الله اگر کسی به دین و خدا توهین کند ، شاید مثل ان حمله ور نشوند .
    وقتی از ترکی حرف میزنی ،وقتی به کسی میگویی بچه ات را فارس نکن ، چنان به تو حمله ور میشوند که انگار قتلی چیزی انجام دادی .
    اری کاری کرده اند ، که هرکس از هویتش حرف بزند ، توسط خود مردم بلعیده شده و از بین میرود .

    1
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا