خرید تور تابستان ایران بوم گردی

احیای ۸۴

مصطفی رسته مقدم، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به مناسبت سالگرد دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ نوشت:

۱- سیزده سال پیش در چنین روزی هرچند نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران به دور دوم کشیده شد اما عملا دمینوی شکست‌های اصلاح طلبان تکمیل شد و‌ پس از واگذاری شوراهای دوم و مجلس هفتم، اینک کلید پاستور را هم به رقیب جوان اصولگرای خود واگذار کردند.

این شکست اما باعث به وجود آمدن حرف و حدیث‌های بسیار در میان اصلاح طلبان شد، چه اینکه مجموع آرای چهار کاندیدای منتسب به اصلاح طلبان از آرای اصولگرایان بیشتر بود اما به سبب تفرق، ائتلاف حاصل نشد، هاشمی هم در دور دوم‌ به نفع کروبی کنار نرفت و نتیجه‌اش شد بر صندلی نشستن احمدی نژاد.

سال‌ها بعد وقتی اصلاح طلبان با ائتلاف دوباره به دفتر پاستور بازگشتند، یک سخن به تکرار شنیده شد:

“احمدی نژاد، تقدیر ما نبود، تقصیر ما بود.”

۲- اما بعد از شکست ۸۴، اصلاح طلبان به بازخوانی خویش روی آوردند و این مساله را مورد مداقه قرار دادند که چگونه این اتفاق رخ داد؟

البته بودند کسانی که همه‌جانبه‌نگر بودند و سعی در بررسی همه‌ی جوانب موضوع داشتند اما به طور کلی همه دنبال مقصر می‌گشتند و در این میان به صورت نانوشته انگشت اتهام به سوی حزب مشارکت و کاندیدای‌شان دکتر سید مصطفی معین بود. گویی اوضاع چنان به سامان بود که فقط کاندیدای حزبی دادن مشارکت باعث ناکامی اصلاح طلبان شد.

۳- آنچه بر اصلاح طلبان در آن انتخابات گذشت اما همه خسران نبود. این شکست باعث شد به جامعه باز گردند و ضمن بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی خود، بر اندوخته‌ی سرمایه‌ی اجتماعی خویش بیافزاید. در این راه البته هزینه‌هایی سنگین دادند از انحلال غیر قانونی برخی احزاب گرفته تا حبس و حصر چهره‌های شاخص.

دیگر درس بزرگ دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای این جناح، لزوم حرکت جبهه‌ای بود. تجربه‌ی ۸۴ از یکسو و خاطره‌ی شکست در انتخابات شورای دوم از سوی دیگر سبب شد تا همه‌ی طیف‌ها در یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری از لزوم حرکت جبهه‌ای سخن بگویند. نتیجه‌ی حرکت جبهه‌ای پیروزی در انتخابات‌های ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم، مجلس دهم و شورای شهر پنجم بود.

۴- پیروزی مطلق در انتخابات‌های مختلف اگرچه شیرین و گوارا بود ولی ایام همیشه به کام نبود و “افتاد مشکل‌ها” این مشکلات هم جنبه‌ی بیرونی داشت و هم جنبه‌ی درونی. مشکلات بیرونی البته دور از انتظار نبود، هسته‌ی سخت قدرت به مانند دوران اصلاحات بلکه هوشمندانه‌تر عرصه را بر نیروهای اصلاح طلب تنگ کرد.

مشکلات درونی اما جدی‌تر از مشکلات بیرونی بود. اصلاح طلبانی که در بیرون از قدرت بر سرمایه‌ی اجتماعی‌شان افزوده شده بود و علی القاعده می‌باید از فرصت قرار گرفتن در نهادهای انتخابی استفاده می‌کردند تا این سرمایه را دو چندان کنند، نه تنها موفق به این امر نشدند بلکه هر روز شاهد از دست رفتن اندوخته‌شان بودند. بسیاری از طیف‌های اصلاح طلب، به بهانه‌ی اعتدال و میانه‌روی دست از مواضع اصولی و مبنایی خود برداشته بودند و بدین گونه به بهبودخواهی تنزل یافته بودند.

۵- نتیجه‌ی این وضعیت از بین رفتن تمایز میان گفتمان اصلاح طلبی و اصول گرایان بود. سیر تحولات جامعه نیز به قدری سریع بود که اگر روزگاری گفتمان اصلاح طلبی، گفتمانی پیشرو و زبان گویای طبقه‌ی متوسط و حتی طیف‌های محذوف جامعه بود، امروز عرصه را به رقبای گفتمانی دیگر واگذار کرده بود. گفتمان اصلاحات که روزگاری ابتکار عمل جامعه‌ی سیاسی ایران را به دست داشت و هر روز تولید فکر و ایده می‌کرد، در دوران اعتدال به یک کنشگر منفعل تقاضایی تبدیل شد.

۶- اما امروز اگر بخواهیم نگاهی همه‌جانبه‌نگر و آسیب شناسانه به حرکت جبهه‌ای داشته باشیم، در پاسخ “چه باید کرد؟” -سوالی که اکثر طیف‌های اصلاح طلب با آن درگیرند- چه می‌توان گفت؟

به نظر می‌رسد امروز اصلاح طلبان در موقعیتی بغرنج قرار گرفته است. وضعیتش به سان مرد شعر نیماست:

“مانده پای آبله از راه دراز / بر دم دهکده مردی تنها / کوله بارش بر دوش / دست او بر در…”

امروز اصلاح طلبان پای‌شان آبله از تلاش‌شان برای زنده نگه داشتن صندوق رای که به عنوان راهی کم هزینه و قانونی برای تغییر و اصلاح قلمدادش می‌کردند، ناامیدی مردم از اثرگذاری رای‌شان را به نظاره نشسته‌اند. اصلاح طلبان که انتخابات و صندوق رای به هویت سیاسی‌شان تبدیل شده، امروز در موقعیت سختی قرار گرفته‌اند، موقعیتی که به صورت یک دو راهی تصویر می‌شود، شرکت در انتخابات و از دست دادن تتمه‌ی آبرو به واسطه‌ی حضور در مجلسی که در راس امور نیست و بسیاری از مردم‌ نیز امیدی به موثر بودنش ندارند و عدم شرکت در انتخابات و پشت کردن به هویت سیاسی خود.

۷- اما راه برون رفت از اوضاع شکستن این تصویر دوگانه است. اصلاح طلبان باید دوباره پیش فرض‌های حرکت جبهه‌ای خود را مورد مداقه قرار داده و به این سوالات پاسخ دهند که اولا آیا راهی که یک یا حتی دو بار شکست خورده، برای همیشه محکوم به شکست است؟ آیا نمی‌توان با آسیب شناسی تجربه‌ی ۸۴ آن را روزآمد کرد و با توجه به شرایط روز به کار بست؟ ثانیا آیا برای نیل به موفقیت حتما نیاز به‌ حضور تمام نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب است؟ آیا راه حضور دموکراسی خواهان اصلاح طلب در نهادهای انتخابی حتما ائتلاف با بهبود خواهان و اعتدالیون است؟

به زعم نگارنده، به نظر می‌رسد امروز زمان جدایی دموکراسی خواهان اصلاح طلب از موتلفین بهبود خواه فرا رسیده است مگر اینکه آنها حاضر شوند در جبهه‌ای که دموکراسی خواهی دست بالا را دارد و چنین هدفی را دنبال می‌کند، شرکت کنند. بر همین اساس اصلاح طلبان باید دوباره به تجربه ۸۴ برگردند.‌ آن تجربه هرچند به دلیل نبود امکانات سخت افزاری مناسب و مکفی با توفیق همراه نشد اما فی نفسه تجربه‌ای است که نمی‌توان و نباید از آن چشم پوشید. امروز زمان آن است که دوباره مرزهای هویتی میان اصلاح طلبان اعم از پیشرو، عملکرد، تکنوکرات و … پر رنگ شود. اصلا امروز دوباره اصلاح طلبی نیاز به باز‌تعریف دارد و از اینکه در تحقق این امر طیف‌هایی هرچند قدیمی بیرون از دایره‌ی اصلاح طلبی بمانند و جدا شوند، نباید هراسی به دل راه داد.

امروز اصلاح طلبان نیاز به ایجاد ائتلافی هدف محور و نه انتخابات محور دارند. امروز زمان احیای مجدد جبهه‌ی دموکراسی خواهی با هر نیروی دموکراسی خواه خشونت پرهیز است که اگر چنین شود می توان دوباره به احیای سرمایه‌ی اجتماعی اصلاح طلبان امیدوار بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا