انجمنهای اسلامی؛ روشنفکری دینی یا روحانیت انقلابی
به
گزارش انصاف نیوز، پورتال مناظره و گفتگوی صداوسیما مناظره ای درباره ی
هویت انجمن های اسلامی دانشجویان برگزار کرده که متن کامل گزارش آن در پی
می آید.
مجری (میلاد تتری): بسم الله الرحمن الرحیم. «فَبَشِّرْ عِبادِ * اَلَّـذينَ يَسْتَمِعُــونَ الْقَــوْلَ فَيَتَّبِعُـونَ أَحْسَنَــه».
بینندگان عزیز! سلام علیکم. اینجانب میلاد تتری، با کاری مشترک از پورتال
تخصصی مناظره و گفتگو و بنیاد کرسیهای آزاداندیشی، در خدمت شماهستم. ما
در برنامههای پیشینمان که میزبان دانشجویان از تشکلهای مختلف بودیم،
اختلاف نظر ظاهراً بنیادینی که بین دو تشکل بود و حاضر نبودند که حتی در یک
جلسه حضور پیدا کنند، برای ما یک مقداری جای تعجب داشت؛ «انجمن اسلامی
دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پرشکی تهران» و «انجمن اسلامی مستقل
دانشجویان». ما امروز در خدمت ادوار، در واقع اعضای گذشته و مسئولین سابق
این دو تشکل هستیم برای تحلیل فضای جنبش دانشجویی، تشکلهای دانشجویی،
خاصّه بحث انجمن اسلامی و انجمن اسلامی مستقل. میهمانان امروز برنامه ما،
جناب آقای علی خضریان، کارشناس علوم سیاسی، دبیر سیاسی اسبق اتحادیه
انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل و مدیر مسئول خبرنامه دانشجویان ایران و
جناب آقای حسین نقاشی، کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه تهران، دبیر اسبق
انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی، روزنامهنگار و مدرّس دانشگاه
هستند. جناب آقای خضریان در خدمت شما هستیم.
علی خضریان: عرض
ادب، سلام و احترام خدمت شما، جناب آقای نقاشی و بینندگان محترم. بحثی را
که من میخواستم در خصوص آن صحبت بکنم و فکر میکنم با موضوع برنامه شما
همخوان هست، به اختلاف دیدگاهها و اختلاف نظراتی برمیگردد که بین دو
جریان فکری در جریانات دانشجویی در حوزهی گفتمانهای جنبش دانشجویی،
ضرورتهای جنبش دانشجویی و الزامات جنبش دانشجویی وجود دارد که محصولش به
این دو جریان دانشجویی که شما امروز از آنها نام میبرید، رسیده است.
واقعیت أمر این است که اگر بخواهیم در مورد این اختلاف دیدگاهها و اختلاف
نظرات صحبت کنیم، نیازمند این است که اول با هم یک مروری بر تاریخچهی جنبش
دانشجویی داشته باشیم تا حداقل با هم در یکسری از بدیهیّات جنبش دانشجویی
به تفاهم برسیم، یک بیسی (Base،
پایه) شکل بگیرد، یک پایههایی وجود داشته باشد که در مورد آن پایه و بیس
بتوانیم با هم گفتگو بکنیم؛ یعنی حداقل اشتراکات معلوم بشود، بعد از آن در
حوزهی مسائل فعلی صحبت شود.
مجری:
من تنها تقاضایی که دارم، یک ساعت، زمان خیلی کمی برای این گفتگو است؛ از
مقدّمات زودتر بگذرید تا بتوانیم به بحث این دو تشکل برسیم که چرا وضع،
اینچنین است؟!
خضریان: من
سعی میکنم ولی چارهای نیست! ممکن است کار به قسمت دوم و سوم هم بکشد،
اما چارهای نیست! مجبوریم! اگر قرار است بینندگان شما متوجّه بحث شوند،
نیازمند این است که یکسری از تاریخچه جنبش دانشجویی مرور بشود تا به این
نقطه برسیم. در حوزهی جریان دانشجویی مسلمان و جنبش دانشجویی مسلمان،
اولین تشکیلات دانشجوییای که در دانشگاههای ما شکل گرفته، انجمن اسلامی
دانشجویان است… .
مجری: در چه سالی؟!
خضریان: در سال 1321 در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، آن چه بنده مطّلع هستم… .
مجری: توسط؟!
خضریان: توسط
تعدادی از دانشجویان مسلمان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران. دلیل تشکیل
آنها هم زمانی که شما به خاطراتشان و آنچه از آنها نگارش شده مراجعه
میکنید، معمولاً از یک دلیل عمده نام میبرند؛ آن هم این است که محیط
دانشگاه تهران، به عنوان تنها تشکیلات دانشجویی و دانشگاهی ایران، در آن
برهه به عنوان یک تشکیلات معتبر، در آن سالها در اختیار جریان و گفتمان چپ
مارکسیستی بود و بچههای مسلمان دانشگاه تهران، خصوصاً دانشکده پزشکی به
عنوان اولین دانشکدهای که انجمن اسلامی دانشجویان تأسیس میشود، به این
نکته توجه ویژهای میکنند که ما در محیط دانشگاهی و دانشجویی، با ما مثل
اقلیّت رفتار میشود! با اینکه ما داریم در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم،
همه بچه مسلماناند، اکثریت مملکت دست مسلمانهاست، ولی در دانشکده و
دانشگاه با ما مثل اقلیّت رفتار میشود و جریان چپ مارکسیستی اینجا غالب
است! وقتی تحلیل میکنند، با خودشان بررسی میکنند و طبق خاطراتی که نقل
میکنند در یک جریان خارج محیط دانشگاهی، خصوصاً در کلاسهای تفسیر
نهجالبلاغه و تفسیر قرآن آیت الله طالقانی این مسائل طرح میشود، به این
نتیجه میرسند که چون جریان چپ در دانشگاه، دارای تشکیلات است و بچه
مسلمانها تشکیلاتی را ندارند، به همین دلیل در دانشگاه، اقلیّت منسجم با
اکثریت غیرمنسجم، مثل اقلیّت دارد برخورد میکند و این را آنجایی نماد
میکنند و بیان میکنند که میگویند در آنجاهایی که ما در بین کلاسهایمان
میخواستیم اقامه نماز کنیم و صرف نهار کنیم، چون مسجد دانشگاه هم در آن
زمان وجود نداشته، همیشه یا مورد تمسخر قرار میگرفتیم یا مورد ضرب و شتم
بچههای چپگرا! یعنی خودشان این اقلیّت بودنشان را و نمادشان را در اینجا
بیشتر در خاطراتشان ذکر میکنند! معلوم است که دیگر خیلی به آنها سخت
میگذشته و به همین دلیل دنبال این رفتند که یک تشکیلاتی را راه بیندازند و
انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تأسیس میشود؛ چرا
دارم اینها را ذکر میکنم؟! چون اگر قرار است ما با هم در مورد انجمن
اسلامی دانشجویان صحبت بکنیم، نیازمند این هستیم که هویّت این تشکیلات را
با هم مرور کرده باشیم؛ برای اینکه بحث واضح بشود، یک مثالی میزنم… .
اگر
وقت است من ادامه بدهم و اگر هم نه، آقای نقاشی ادامه بدهد و بعد من بحثم
را در موردش ادامه میدهم… . آن هم این است که هویّت با اینکه الآن عنوان
تشکیلات در اختیار چه کسی باشد، متفاوت است؛ چرا؟! به خاطر اینکه… مثال!
مثال واضح! الآن وزارت کشور در اختیار نظام جمهوری اسلامی است، بخش احزابش
هم همین طور؛ ممکن است ما الآن بیاییم، یک حزبی تأسیس بکنیم، بنده، آقای
نقاشی و شما برویم درخواست تأسیس یک حزبی را بدهیم، بعد اسم حزبمان را هم
بگذاریم حزب توده! ولی قطعاً اصالت حزب توده با ما نیست! حتی ممکن است ما
بتوانیم ثبت رسمی هم بکنیم؛ حزب توده را ثبت میکنیم، مؤسسین آن هم ما
هستیم، بنیانگذاران فعلیاش هم ما هستیم، شورا هم تشکیل میدهیم، حزب هم
کنگرههای خودش را برگزار میکند، با همین عنوان هم بیانیه میدهیم ولی در
دنیا، اصالت حزب توده را با ما نمیشناسند! چون حزب توده، اصالت و رفتارش
یک اصالت فکریای دارد که با عنوان رسمی امروز متفاوت است؛ ممکن است ما
بتوانیم عنوان رسمی آن را به نفع خودمان مصادره بکنیم، ولی نمیتوانیم
تشکیلات و اصالت آن جریان را در بچه مسلمانهای امروز خلاصه بکنیم! خلاصه
آنها به امثال تقی ارانی و جریان چپ مارکسیستی و اینها بر میگردند که
اصلاً با ما متفاوت هستند! انجمن اسلامی دانشجویان هم، ما هرچه جلوتر
برویم، باید اصالتهایش را بشناسیم تا وقتی به امروز میرسیم، در مورد آن
صحبت بکنیم. پس گام اول تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان در کل کشور ما که در
دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به وقوع پیوسته، اولین دلیلش اقامهی نماز در
محیط دانشگاه بوده؛ یعنی بر اساس خاطراتی که خودشان نقل میکنند و فکر
میکنم مورد توافق طرفین هم قرار بگیرد. این جریان در سالهای بعد، اصالت
خودش را تکمیل میکند؛ یعنی جنبش دانشجویی مسلمان در قالب انجمن اسلامی
دانشجویان، اصالت خودش را تکمیل میکند؛ به طور مثال، وقتی به دههی 30
مراجعه میکنیم، میبینیم که انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده فنی و در
دانشکدههای دیگر، خصوصاً دانشکده حقوق، یکی از اساسیترین کارهایشان
رفتارهای استکبارستیزی بوده، خصوصاً بعد از کودتای 28 مرداد؛ یعنی جریان
مسلمان در دانشگاه، برخلاف جریان روشنفکری! چون جریان روشنفکری پس از سقوط
دولت مردمی مصدّق، معمولاً دو رفتار از آنها سر زد؛ یا در مقابل کودتا
سکوت کردند یا با دولت کودتا همراه شدند. اینکه سکوت کردند، غالباً به خاطر
ترس از فضایی بود که بر علیه جریان روشنفکری ایجاد شد و اینکه با کودتا
همراه شدند، مثل خود زاهدی که در دولت مصدّق هم حضور داشت و خیلی از افرادی
که بعد از آن همچنان دولت کودتا را همراهی کردند.
اما
جریان دانشجویی مسلمان در قالب انجمن اسلامی دانشجویان، نه سکوت کرد و نه
همراه شد! بلکه چهار روز بعد از کودتای 28 مرداد در دانشگاه تهران تجمع
میکند؛ 16 مهر 32، یعنی اولین روزهای بازگشایی دانشگاه، تجمع میکند و
تجمع آنها آن قدر گسترده میشود که نیروهای نظامی ارتش برای اولینبار
وارد محیط دانشجویی و دانشگاهی میشوند و تا چند روز بعد هم در مقابل
دربهای دانشکدههای دانشگاه تهران، پست میدادند، کشیک میدادند که مبادا
دوباره دانشگاه شلوغ بشود و 16 مهر سال 32 تا 16 آذر سال 32 که به عنوان
روز جنبش دانشجویی و روز دانشجو معروف است و نامگذاری شده، این اعتراضات
ادامه پیدا میکند و حتی بعد از اینکه دانشجویان را در 16 آذر 32 غلوغم
میکنند، باز این اتّفاقات ادامه پیدا میکند، یعنی این طور نبوده که یک
اتّفاقی در 16 آذر افتاده باشد؛ نخیر! 16 آذر سال 32 ادامه پیدا میکند و
دانشجویان اینبار در اعتراض به ورود ملکه الیزابت به ایران، بچههای انجمن
در دانشگاه تهران اعتراض میکنند، در حمایت از اقدامات ضد امپریالیستی
دانشجویان مصری، دانشگاه تهران دوباره در همین دهه شلوغ میشود، در اسفند
سال 39 یعنی آخرین ماه این دهه، دانشجویان دانشگاه تهران، اینبار ماشین
دکتر اقبال رئیس وقت دانشگاه تهران را به خاطر حمایت از سیاستهای خارجی
رژیم پهلوی و حمایت از این جریانی که دارد با استکبار همراه میشود، ماشینش
را وسط دانشگاه تهران میگیرند، چپ میکنند و آتش میزنند! یعنی روند ضد
استکباری در بدنهی جنبش دانشجویی مسلمان، فقط به 16 آذر مربوط نیست؛ اینکه
دارم میگویم، میخواهم هویّت آن را بشناسیم! پس، از دههی 20 که به خاطر
اقامهی نماز، تشکیلات انجمن اسلامی شکل میگیرد، به دهه سیای میرویم که
ضد استکباری میشود، ضد استعماری میشود و دولت مردمی را همراهی میکند،
وارد دهه 40 میشویم، اینبار جریان انجمن اسلامی در این دهه، پس از
سخنرانی حضرت امام در سال 42، اقبال بیشتری نسبت به روحانیّت انقلابی و
گفتمان انقلابی پیدا میکند؛ یعنی بدنهی جریان دانشجویی مسلمان با
روحانیّت انقلابی، مَچ (Match،
همراه) میشود؛ دلیل آن هم چیست؟! اعتقاد ما این است که بچههای دانشجو،
معمولاً آرمانگرا هستند؛ به خاطر سنّشان، به خاطر هویّتشان! تا پیش از
حضرت امام، هیچکسی حرف از رفتن شاه نزده بود؛ این را در در تاریخ کسی
نمیتواند ادّعا بکند که کسی حرف از رفتن شاه زده! معمولاً مبارزین روشنفکر
تا پیش از حضرت امام، صحبتشان این بود که باید پارلمان تقویت بشود، شاه
باید قانونمندتر بشود، قانون اساسی دوران مشروطه باید اجرا بشود؛ از
اینجور حرفها زده میشد! ولی اینکه امام آمد و گفت که شاه باید برود و
اصلاً این رژیم، رژیمی غیرقانونی و نامشروع است، این از زبان امام جاری شد و
این صحبت امام، یک فراموجی بود روی صحبتهای قبلی که دانشجویان تا آن روز
از اساتیدشان میشنیدند که از حوزه، حرف برای امروز در نمیآید، اینها
دارند حرفهای دینی میزنند، اگر قرار است درباره مسائل سیاسی، درباره
مسائل دنیا، در مورد مسائل سیاستگذاری کشور، مبارزه و روشنفکری صحبت بشود،
باید در دانشکدهی حقوق و اینجور جاها دنبالش بگردید! ولی دانشجویان
دیدند که فردی از حوزه، یک حرف نورانیای زد که هیچکس تا آن روز در
دانشگاه نگفته بود! به خاطر همین، به حضرت امام اقبال پیدا میکنند و پیوند
حوزه و دانشگاه، از این موقع است که به وقوع میپیوندد و روحانیّت انقلابی
و تفکّر همراه حضرت امام، مثل شهید بزرگوار مطهری، شهید بزرگوار مفتح،
علامه محمدتقی جعفری، حتی تفکّر انقلابی افرادی که روحانی هم نبودند، مثل
مرحوم دکتر علی شریعتی؛ اینها از این برهه، ارتباطشان با محیط دانشگاهی
برقرار میشود و پاتوقهایی مثل حسینیهی ارشاد از این دهه است که شکل
میگیرد. وارد دهههای بعدی که میشویم، باز هویّت جنبش دانشجویی، دارد
هویّتهای جدیدی پیدا میکند، مثل هویّت ولایتپذیری جنبش دانشجویی مسلمان
پس از انقلاب اسلامی؛ قطعاً شما میدانید، آقای نقاشی هم تأیید میکنند که
انجمنهای اسلامی دانشجویان در دیدار با حضرت امام بود که طرح اتحادیه
کشوریشان را مطرح میکنند و مورد تأیید حضرت امام قرار میگیرد و ایشان
عنوان اینکه «بروید، تحکیم وحدت کنید!» با این مضمون را به کار میبرند و
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، در یک أمر ولایتپذیرانه عنوان خودشان را
«دفتر تحکیم وحدت» میگذارند و همراهی آنها در جنگ تحمیلی بر همین مبنا،
انقلاب فرهنگی بر همین مبنا.
اینها،
هویّتهای جنبش دانشجویی مسلمان است که اگر کسی امروز، حتی در قالب جامعه
اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه دانشجویی، انجمن اسلامی
دانشجویان یا انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، اگر داعیهدار پرچمداری جنبش
دانشجویی مسلمان است، باید این هویّتها و اصالتها را رعایت بکند؛ و إلا
مثل همان حزب توده میشود؛ یعنی اگر شما میگویید ما جنبش دانشجویی مسلمان
هستیم، باید در دانشگاه، شما را به عنوان بچههای حیّ علی الصّلاه بشناسند
برای اقامه نماز، آن هم اقامه نماز در تمام چهارچوبش، چون زمانی که شما
برای زیارت معصوم میروید، شهادت میدهید که معصوم، اقامهی نماز کرده است؛
«أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلاة»! قطعاً منظور شما از اقامهی نماز،
شهادت برای معصوم… بنده که هیچ وقت با این نیت نمیخوانم که منظورم این
باشد که معصوم، نماز ظاهری را رعایت کرده! نه! نماز یکسری پیشوندها دارد،
پسوندها دارد، ضروریّات قبل دارد، ضروریّات بعد دارد، پس کسی که برای
اقامهی نماز میآید، باید بتواند همهی اینها را در محیط دانشگاهی پیاده
کند! دوم اینکه باید استکبارستیز باشد! استعمارستیز باشد! باید ملیگرا
باشد! باید هویّت ایرانی خودش را پاس بدارد، در عین اینکه اسلامی است؛ یعنی
منافع ملیاش غالب باشد! باید بتواند با روحانیّت انقلابیِ تفکّر حضرت
امام، در ارتباط باشد! باید ولایتپذیر باشد و باید در راه ولایتپذیر بودن
خودش، مثل جنگ تحمیلی، خون بدهد! ممکن است در چهارچوبهی اینچنین راهی،
شهادت وجود داشته باشد! در أمر ولایتپذیرانه، این مسیر را جلو برود؛ به
اعتقاد من اینها هویّتهای اولیه جنبش دانشجویی مسلمان است که اگر هر کسی
در هر تشکیلاتی که میخواهد باشد، اسامیاش هم خیلی تفاوتی نمیکند، باید
بتواند اینها را رعایت بکند!
مجری:
بسیار عالی! مقدّمهی بسیار کاملی بود! جناب آقای نقاشی! تقاضا دارم که
ابتداً، اگر در تکمیل این مقدّمه، نکتهای دارید، بفرمایید تا إنشاءالله
بتوانیم بر پایه این مقدمه و این بیس (Base، پایه)، یک گفتگویی را داشته باشیم!
حسین نقاشی: بسم
الله الرحمن الرحیم وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ
الْعَظِيمِ. ابتداً خیلی تشکر میکنم از برگزاری برنامهای با این محور و
با این موضوع! متأسفانه خیلی کم پرداخته میشود به موضوعاتی از این دست؛ آن
هم علی الخصوص در یک مجموعهای از زیرمجموعههای صداوسیمای جمهوری اسلامی!
فکر میکنم که این مسیر، میتواند مسیر میمون و مبارکی باشد و امیدوارم که
ستارهی سهیلی نباشد در آسمان صداوسیمای ما!
مجری: إنشاءالله… إنشاءالله که این طور، نباشد!
نقاشی: نکات
خوبی را که برادرمان آقای خضریان فرمودند، محورها و کلیات مباحثی که طرح
شده، همینها است، ولی «هر کسی از ظنّ خود شد یار من» است؛ در واقع من
احساس میکنم که تحت تأثیر آن نگاهی که وجود دارد، یک بخشهایی از قرائت
ایشان از تاریخ انجمنهای اسلامی و فعالیت دانشجویان مسلمان، مغفول مانده
است! من ترجیح میدهم که بحث را از یک توصیفی… . من یک توضیحی هم بدهم؛
من تقریباً سال 1387 بود که یک مقالهی خیلی طولانی و مفصلی در روزنامه
اعتماد نوشته بودم که در مورد بررسی تشکلها و گفتمانهای دانشجویی
دانشگاهها بود که در آنجا یک اشارهای و به اصلاح، یک تعریضی هم به بحث
انجمن مستقل داشتم؛ یک بخشهایی از آن و مباحثی که الآن مطرح میشود را من
خدمت شما عرض میکنم. ببینید! انجمن اسلامی دانشجویان، یک مفهوم سه وجهی
است؛ در واقع وجه انجمنی آن، برمیگردد به آن بحث تعاون و همگرایی که در
قالب بحث اصل دموکراسی و پذیرش کار جمعی در مقابل تفرّد معنا پیدا میکند؛
بحث اسلامی آن، خوب قاعدتاً رویکرد فعّالین دانشجوییای را مطرح میکند که
از لحاظ هویّتی به یک مذهب اجتماعی و مسئول، پایبند هستند؛ من این را از
این جهت با این تعریف مطرح کردم که یک شاخصی باشد و یک معیاری باشد برای
جدا کردن دانشجویان فعال در انجمنهای اسلامی دانشجویان با جریانهایی که
بعضاً سکولار هستند؛ سکولارها، اعم از آنهایی که خودشان دینی نیستند یعنی
در زندگی و سبک زندگی شخصیشان هم آدمهای دینداری نیستند و همچنین کسانی که
در عرصهی زندگی شخصیشان داعیهای این را دارند که مسلمان هم هستند ولی در
عرصهی اجتماعی، رویکردها و منش سکولار دارند که این بحث، یک مقدار برای
خود من هم گنگ است ولی به هرحال، چیزهایی است که در عالم واقع وجود دارد و
ادعا میشود.
و
بحث سوم، بحث دانشجویی بودنش است که این دانشجویی بودن، آن صنف و جایگاه
اجتماعی انجمن اسلامی دانشجویان را مشخص میکند؛ در واقع هویّت صنفی
دانشجویان را مبیّن میکند و بروز میدهد؛ این یک بحث کلی. یک بحث دومی که
جا دارد که اشاره بکنم، در اساسنامهی اولیهای که در همان سالهای 20 و 21
در دانشکده پزشکی و در یکی-دو سال بعد هم، اگر اشتباه نکنم در سال 23 در
دانشکدهی فنّی نگاشته شد و در واقع محور تأسیس و تشکیل انجمنهای اسلامی
دانشکدهها شد، چند محور کلیدی داشت؛ از جمله بحث ترویج اسلامگرایی، اسلام
و شعائر اسلامی بود در سطح دانشگاههای کشور، علی الخصوص آن موقع که بحث
دانشگاه تهران بود و دانشگاههای کشور به آن معنا، قوام نیافته بود و بحث
دوم که خیلی نکتهی مهمی است که به هر دلیلی ممکن است مغفول واقع شده باشد،
بحث مبارزه با خرافهگرایی بود! یعنی یکی از نکات مهمی که در برخی از
روایتگریهایی که از تاریخ انجمنهای اسلامی دانشجویان انجام میشود، بخش
اسلامگرایی و ترویج آیینها و شعائر علوم دینی در سطح دانشگاه به صورت
علنی، گفته میشود ولی بحث اینکه یکی از آن چهار موردی که در آن، محورهای
اصلی و اساسی انجمنهای اسلامی طرح شده بود، مبارزه با خرافهگرایی بود،
معمولاً یک مقدار مغفول باقی میماند؛ از این جهت روی این تأکید میکنم که
ما از دوران پیش از مشروطه، یعنی شاید 30-40 سال پیش از مشروطه و به نوعی
همزمان با جنگهایی که در خلال جنگهای ایران با روس و ایران با عثمانی رخ
داده، برخی از نخبگان جامعهی ایرانی به یک مشکل اساسی و بنیادین رسیدند؛
همان بحث عقبماندگی و بحث عدم پیشرفت در وجوه مختلف زندگی سیاسی، اقتصادی،
اجتماعی و حتی اندیشهای مردم ما، مردم ایران.
نکتهی
کلیدی این است که بعد از این 30-40 سال و رسیدن به بحث مشروطه، ما تقریباً
سه تا زاویه داشتیم با این موج تجدّدخواهی که در جامعه به وجودآمده بود؛
یکسری افراد به اصطلاح غربستیز بودند، یعنی اساساً هرگونه تولید و محصولی
را اعم از تمدنی و فرهنگی که از غرب میآمد، با آن ستیز داشتند و به
اصطلاح، نفی میکردند و طرد میکردند؛ یک جریانی هم بود که… معروف است آن
اصطلاح و آن عبارتی که «از نوک سر تا نوک پا غربی شدن و فرنگی شدن» که به
آقای تقی زاده منتسب بود که کاملاً معتقد بودند که باید این بحث تمدنی و
فرهنگی غرب، پذیرفته بشود تا ما به توسعه و پیشرفت برسیم و این وسط، یک
گفتمان میانهای وجود داشت که این گفتمان، معتقد به این بود که باید یک نقد
سازندهای از سنتهای فرهنگی اسلامی-ایرانی ما و نقد المانهایی از فرهنگ
غربی باید انجام بشود و باید یک راه میانه کشف بشود و از آن پیروی بشود و
بتوانیم توسعه را همزمان با فرهنگ ایرانی-اسلامی خودمان به پیش ببریم! این
را از این بابت طرح کردم که میخواهم بگویم انجمنهای اسلامی دانشجویان در
بدو تأسیس هم و در فرآیندی هم که در سالهای بعد به پیش بردند، مولود این
نگاه میانه بودند؛ یعنی دغدغهی اساسی آنها، زیست مؤمنانه بود در دنیای
متجدّد امروز! اینکه ما چگونه آداب و شعائر اسلامی و مسلمانی خودمان را در
عین حال اینکه تجارب جدید فرهنگی و تمدنی که احیاناً از سوی مغربزمین وارد
شده را بتوانیم با هم سازگار کنیم و بتوانیم در چنین عالمی، زندگی کنیم؛
این، دغدغهی اصلی و اساسی بود! نکتهی دیگری که باید اشاره بکنم در سیر
فرآیندی که برادر عزیزمان در مورد بحث انجمنهای اسلامی دانشجویان مطرح
کردند، سیر تاریخی درست است؛ بعد از اینکه آن فضایی که در اواخر دههی 20
در دانشگاهها حاکم بود و به نوعی دانشجویان مسلمان در یک انزوای نسبی به
سر میبردند، جمعی از دانشجویان مثل آقای دکتر عالی، آقای دکتر آزاده که از
دانشجویان دانشکده پزشکی بودند و برخی دیگر از عزیزانی که بعداً در
دانشکدهی فنی اقدام کردند، دغدغهی این مسائلی که عرض کردم را داشتند؛
یعنی بحث ضدّیت با خرافه، چون آن موقع، آن اندیشهی غربستیز، یکی از
مؤلفههایش چه بود؟! همین ترویج اندیشههای خرافه به نام اسلام بود و در
کنار آن، بحث شعائر! تقریباً از اواخر دههی 20 که دانشجویان انجمن اسلامی و
در کنار آن، تأسیس کتابخانه اسلامی را که داشتیم، در دانشگاهها یک طیف
فکری را ایجاد کردند؛ در واقع تا اوایل دههی 30 و اوایل دههی 40 که
اینها در جریان ملی شدن صنعت نفت و همراهی با مرحوم دکتر مصدق، یک حضور
بالندهای پیدا میکنند، وجه سیاسی بیشتری پیدا میکنند، چون در ابتدا و
بدو تأسیس، بیشتر جنبهی یک مجموعه فرهنگی را داشتند، سیاسی هم بودند،
افرادی هم بودند که فعالیت سیاسی هم داشتند ولی معمولاً یک دوگانهای و یک
تفکیکی بین کارهایشان بود؛ فعالیتهای فرهنگیشان را بیشتر در قالب انجمن
اسلامی دانشجویان انجام میدادند و فعالیتهای سیاسیشان را بیشتر در قالب
حزب و احزاب و گروههای دیگری که بیرون بود؛ ولی حالا به این ترتیب بگوییم
که بیشتر بعد فرهنگی ایشان از بعد سیاسی ایشان پررنگتر بود؛ در واقع
نزدیکی به وقایع سال 30 تا 32، وجه سیاسی انجمنهای اسلامی دانشجویان را یک
مقدار پررنگتر میکند و نهایتاً دوباره در اوایل دههی 40 تا دههی 50،
با ورود به اندیشههای دینامیک و بالندهی مرحوم دکتر شریعتی، یک جهش
واقعاً تشکیلاتی و معرفتی ویژهای را ما در فعالان انجمن اسلامی دانشجویان
ما شاهدش هستیم؛ یعنی از آن حالت طیف بودن، گعده بودن، تبدیل میشوند به یک
حرکت یا به اصطلاح نهاد غیر قابل اغماض در آن تعداد دانشگاههایی که در
سطح کشور بود و عملاً هژمونی جریان چپ لائیک را که حالا در قالب توده یا
جریانهای دیگر بود را میشکند… .
مجری: جناب آقای نقاشی تقاضا دارم که در یک دقیقه بحث را تا اینجا جمعبندی کنید.
نقاشی: بله!
من فقط میخواهم این نکته را اضافه بکنم که نقطه شاخص و کلیدی که احتمالا
نقطه نزاع هست این است که دوستان ما در بر شمردن و صحبت از فرآیند و روایت
تاریخی از انجمنهای اسلامی، یک جریان فکری مشخص را که انجمنهای اسلامی
متأثر از آن بودند را نادیده میگیرند و آن جریان روشنفکری دینی و نواندیشی
دینی است! آقای خضریان نام بردند از مرحوم آیت الله طالقانی ولی نمیدانم
چرا از آقای مهندس مهدی بازرگان نام نیاوردند که ایشان، بیشائبه و بدون
کوچکترین ابهامی، از پدران و راهبران اندیشهای مجموعهی انجمن اسلامی
دانشجویان دانشگاه تهران در آن زمان و اندیشهی ایشان، آبشخور فکری جریان
دانشجویی مسلمان در کشور در دهههای 30 و 40 شمسی بود که بعد از حضور مرحوم
دکتر شریعتی، طبیعتاً ایشان به واسطهی آن ادبیات ویژهای که داشتند، در
آن جریان اسلامی دانشجویان هم یک وجه قالبی را به دست آوردند، در کنار آن
عزیزانی که یاد کردیم!
مجری:
بسیار عالی! خیلی ممنونم از شما. من فکر میکنم این نکته را باید حتما
تأکید کنم که مخاطب ما، مخاطبی که دارد این فیلم را میبیند، خبر این گفتگو
را میخواند، مخاطبی نیست که از مسائل بیاطلاع باشد که ما بخواهیم او را
از نقطه صفر به یک نقطهای برسانیم و از آنجا بخواهیم بحث را ادامه بدهیم؛
اما این مقدمهای که گفته شد و تقریباً نصف زمان برنامه را هم گرفته،
مقدمهی خوبی بود برای شناختن آن پایههای هویّتی و آن شاخصهای دیگری که
بحث داشت برای اینکه بتوانیم بحث را ادامه بدهیم! جناب آقای خضریان! چه
اتّفاقی افتاد؟! حضرتعالی هم دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی
کرمانشاه بودید، یعنی انجمن اسلامی و هم ظاهراً بعد از انشعاب اگر اشتباه
نکنم… .
خضریان: نه! آنجا هنوز هم انجمن اسلامی دانشجویان است… .
مجری:
بله! در واقع هم در این طیف بودید و هم دبیر اسبق اتّحادیّه انجمن اسلامی
دانشجویان مستقل کل کشور! بر اساس همین مقدمههایی که گفته شد، میخواهیم
بدانیم چه اتّفاقی افتاد که این طیف، به دو بخش تقسیم شد، منشعب شد؟!
خضریان: حالا
من برای اینکه ثابت کنم که همهی بینندگان شما از داستان آگاهی ندارند،
همین نکتهای بود که حضرتعالی به عنوان کارشناس برنامه فرمودید؛ آن هم این
است که انجمن اسلامی دانشجویان، اسم تشکلهای دانشجویی داخل دانشگاه است که
الآن در اتّحادیّه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر
کشور، وجه غالب تشکلهای عضو، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هستند… .
مجری: نکتهای که من گفتم، منظورم در رابطه با کلیت بحث، جنبش دانشجویی، تاریخچهاش… .