خرید تور تابستان ایران بوم گردی

کنایه ی مهاجرانی در واکنش به آل اسحاق

عطاءالله مهاجرانی، ضمن ابراز تاسف از اظهارات یحیی آل اسحاق درباره ی او در گفتگو با برنامه ی شناسنامه، گفت: خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند و همه را از آسیب حافظه بلند مدت مصون بدارد.
معاون رییس جمهور در دولت هاشمی رفسنجانی و وزیر ارشاد دولت اول سیدمحمد خاتمی، در پاسخ به انصاف نیوز درباره ی اظهارات آقای آل اسحاق در برنامه ی شناسنامه ی شبکه ی 3 گفت: تنها می توانم از اظهارات ایشان متاسف باشم. من آیت الله آل اسحاق را که به اراک می آمدند، یک روحانی شاخص، اهل نظر و زاهد می شناختم. ایشان حتا مطابق روال معمول، در خانه ی بازاریان متمول ساکن نمی شدند و حجره ای در مدرسه ی حاج محمد ابراهیم می گرفتند. ما هم که جوان و بل که نوجوان بودیم به دیدار ایشان می رفتیم. خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند و همه را از آسیب حافظه بلند مدت مصون بدارد.
بخشی از گفتگوی شناسنامه درباره ی مهاجرانی
مجری: آن زمان صحبتی شد مبنی بر مادام العمری ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی یادتان است
آل اسحاق: یک چیزهایی یادم است
مجری: آقای مهاجرانی پیشنهاد داد. صحبتی در جلسه دولت نشد؟
آل اسحاق: نه
مجری: عکس العمل آقای هاشمی چه بود؟
آل اسحاق: آقای هاشمی روز اول که در دولت دوم که من بودم یک جمله‌ای گفت شما اعضای کابینه دولت کار هستید اصلا حق ورود به جریانات سیاسی اظهار نظر‌های سیاسی را ندارید به عنوان وزیر من خودم از همه‌ی شما سیاسی تر هستم هر لحظه علیه جریان سیاسی من خودم پاسخگو هستم شما هیچ کدام حق ورود به جریان سیاسی ندارید شما دولت کار هستید.
مجری: این رعایت شد
آل اسحاق: بحث سر این است. این خط مشی آقای هاشمی بود بستگی به روحیه‌ی افراد. بعضی‌ها مثل من این را خوب گرفتند من مسئول امور بازرگانی کشور هستم اصلا به جریانات سیاسی کار ندارم نه این که من سیاست نمی‌فهمم سیاست را هم سعی می‌کنم بفهمم ولی من اعتقاد دارم یک نفر می‌آید در صحنه‌ی اجرا باید جامع نگاه کند من که می‌شوم وزیر من باید وزیری باشم که همه‌ی ملت را زیر نظر داشته باشم نه اختصاصا برای یک جریان و گروه خاص من برای این که این شائبه را ببرم از همه‌ی جریانات سیاسی خارج بودم.
مجری: بقیه شان چی؟
آل اسحاق: یک تعدادی که رفتند شدند کارگزاران
مجری: این را رعایت نکردند. این خواست آقای هاشمی نبود این که می‌گویند آقای هاشمی پدر آقای کارگزاران است
آل اسحاق: نمی‌دانم. بالاخره آقای هاشمی به آن‌ها علاقه مند بود با آقای هاشمی مشورت می‌کردند اما حزب کارگزاران مستقل بود به دولت ربطی نداشت مسائلش در دولت مطرح نمی‌شد
مجری: آقای مهاجرانی همکارتان بود فکر می‌کردید یک روزی به این جا برسد
آل اسحاق: اصلا. من با آقای مهاجرانی یک خاطره دارم. ما آن موقع که در وزارت بازرگانی دعوا بود دو جناح بودیم در سال 65 کار بالا کشید آقای مهاجرانی آن موقع رئیس کمیته بازرگانی مجلس بود یک روز دو طرف دعوا را دعوت کرد ما چهار پنج نفر این طرفی‌ها یک جمعی هم آن طرفی‌ها خودش را هم نشست حکم کرد شروع کردند که آقای آل اسحاق شما چرا مخالفت می‌کنید با دولتی کردن تجارت صادرات واردات من با این شکلی که داشتند دولتی صرف می‌کردند مخالف بودم می‌گفتم ما موازین شرعی داریم نه آن اقتصاد آزاد نه این است بین این دو تا نظر نظر سومی است مطابق با موازین اسلام و شرع ما هم می‌توانیم در تجارت ضمن این که کنترل کنیم من در مرکز منسوجات پیاده کردم با همراهی خود مردم. مدل داشتم گفت شما چرا با دولتی کردن تجارت صادرات واردات مخالف هستید شما مقابل جریان انقلاب ایستاده اید فلان کرده اید با یک تهدید که اسمم آمریکایی است از این صحبت‌ها یکی از آقایان که مقابل من نشسته بودند من معلم قدس بودم قبل از این که بروم بازار فرهنگی بودم این شاگرد خود من بود پدرش یک میدان دار بود میدانی بود از میلیاردر‌های معروف آن موقع بود خانه شان در الهیه من به آقای مهاجرانی گفتم تو که من را می‌گویی مدافع سرمایه داران هستی من با یک شرط همه‌ی حرف‌های شما را قبول دارم گفت شرطت چیست؟ گفتم این آقا که رو به روی من نشسته این می‌داند که من تمام زندگی اش را می‌شناسم چون رفته بودم خانه شان من حاضرم تمام دارایی‌های خودم پدرم هفت برادرم تمام دامادها را با لوسترهای خانه‌ی این آقا معاوضه کنم چطور شده من شدم با این خصوصیاتی که سوابق دارم این وضع پدرم روزشمار زندگی من معلوم است کجا بودم چطور بودم همه من را می‌شناسند چطور شده من شدم طرفدار سرمایه دارها این آقا شده اور کت از کره‌ای‌ها پوشیده بود شده بود طرفدار مستضعفین؟ ایشان دید که سوال اصلی است به من گفت آقای آل اسحاق من پدر شما را می‌شناسم در اراک بودید سوابق شما را می‌شناسم مشکلی که تو داری این نیست که سرمایه داری مشکل تو این است که مغزت سرمایه داری است این را آقای مهاجرانی گفت و به این ترتیب گفتم من دیگر حرفی ندارم با شما اگر مغز من سرمایه داری است با این خصوصیات و مغز این طرف مقابل ما مستضعفین است جلسه را بلند کردم تعطیل کردم آقای مهاجرانی این بود حالا چه اتفاقاتی افتاد چطور شد خدا عاقبت همه را بخیر کند.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا