خرید تور تابستان ایران بوم گردی

طنز | از شجریان تا ساسی مانکن!

رضا ساکی در ایسنا نوشت: دم غروب ناگهان ربنای شجریان بلند شد. گفتم خدا را شکر بالاخره پخش کردند. زدم شبکه یک دیدم نیست، زدم شبکه دو نبود، مطمئن بودم شبکه سه نیست، زدم شبکه چهار دیدم نیست. در هیچ شبکه تلویزیونی نبود. رادیوها را هم یکی یکی گرفتم، نبود. صدا از خانه آقای محمدی می‌آمد و فهمیدم خودش ربنا گذاشته و صدایش را بلند کرده است.

در حال شنیدن ربنا بودم که زنگ را زدند. آقا سهیل دم در بود. سلام کردم. روی پیشانی‌اش عرق نشسته بود. پریشان‌حال پرسید:

می‌خواهی؟ متوجه نشدم. به گوشه کتش اشاره کرد. چیزی از زیر گوشه کتش برآمده بود. تکرار کرد: می‌خواهی؟

گفتم: آقا سهیل من کی اهل این کارها بودم؟ شما کی از این زهرماری خوردی که دفعه دومت باشد؟ آن هم امروز؟ صدای ربنا را نمی‌شنوی؟

گفت: زهرماری کدام است؟ بعد یک قوطی کنسرو لوبیا و چند کنسرو تن ماهی بیرون آورد.

سریع کشیدمش تو. گفتم: مرد حسابی نمی‌گویی سرت را می‌برند؟ این همه تن ماهی از کجا آورده‌ای؟

گفت: یکی از سیل‌زده‌ها آمده بود. تن ماهی آورده بود. می‌گفت اوایل تن ماهی زیاد به ما دادند و بعد رفتند و الان که گران شده است مجبوریم بفروشیم بلکه چهارتا وسیله برای خانه بخریم.

به آقا سهیل سپردم چند بسته ماکارونی هم بیاورد. می‌گفت سیل‌زده‌ها دارند. ماکارونی می‌دهند لوازم برقی می‌گیرند.

داشتیم خداحافظی می‌کردیم که صدای ربنا هم‌ قطع شد و از آن طرف کوچه صدای «آقامون جنتلمنه» بلند شد.

آقا سهیل گفت: می‌بینی؟ در جامعه‌ای که فاصله از شجریان تا ساسی مانکن است انتظار داری تن ماهی را زیر کت پنهان نکنیم؟ سیل واقعی این است.

باقی بقایتان

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا