خرید تور تابستان ایران بوم گردی

تیغ بهانه تئوریزه اسلامی، در دستان انقلاب فرهنگی!

فرخنده کارگر، دانشجوی دانشگاه شیراز در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
سیر تاریخی بر تاریخ آموزش عالی کشورمان در پس از انقلاب اسلامی به ویژه در چند سال اخیر، بیانگر این واقعیت گویاست که «اسلامی کردن علوم انسانی» از مهمترین اهداف سیاست های بالقوه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است. مروری گذرا بر تاریخ این تئوریزه کردن، نشان می دهد که در پی تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، سنجش و ارزیابی هایی مبنی بر تصفیه ی برخی از اساتید در اذهان انقلابیون رادیکال اندیش مورد قرابت قرار گرفت؛ اساتیدی از نحله های فکری مارکسیستی تا ملی مذهبی. لیکن این اقدام از آغاز و انجام و تا سرانجام موج مخالفت میانه روها را به همراه داشت. اما تب و تاب انقلاب آنگونه کثرت گرا بود که مانع از این شد کسی جواب سخن معترضین را بدهد. حاجت به گفتن نیست که موج انقلاب در یک کشور به خودی خود سبب التهاب و خروش می شود. از اینرو نمی توان بر عمل انقلابیون زیاد خرده گرفت. این فرایند جسته و گریخته تا اواخر دوران سازندگی ادامه یافت.
همراه با تعدیل فضای آموزش عالی  در پس از خرداد 76، این موضوع کمی رنگ و لعاب خود را از دست داد. جاده ی علوم انسانی، تا حدودی در مسیر اعتدال هموار شد. از اساتید رشته های فلسفه تا الهیات و حقوق تا علوم سیاسی، همگی نفس ها را تازه کردند تا با گام های استوار و بدون سانسور بر رشته های افکار علوم انسانی آزادانه راهپیمایی کنند و اقدامی بنیادین برای سال های آینده به سرانجام برسانند. اما با گذشت 8 سال و اندی از ابتدای آن واقعه، باری دیگر عرصه ی علوم انسانی مورد بی مهری قرار گرفت. دیری نپایید که با پیروزی معجزه ی هزاره ی سوم در انتخابات سال 84، مشی آزاد منشی و روشنفکری علوم انسانی کمرنگ شد. این روند هم چنان ادامه یافت. همراه با بسیاری از تصمیمات نابخردانه و ناصواب در عرصه ی آموزش عالی، علوم انسانی هم منفک از این ماجرا نبود. لذا دروس علوم انسانی همواره در معرض تیغ سانسور قرار گرفتند. کتاب ها رفته رفته محتوای اصلی خود را از دست دادند و با بازنشستگی اجباری اساتید، علوم انسانی دیگر مجالی برای جولان نیافت.
پیروزی حسن روحانی، فصل اعتدال را به همراه داشت. اعتدال سکه ی کلام سپهر سیاسی کشورمان شد. وعده هایی مبنی بر تعدیل رفتارهای گذشته بر زندگی علوم انسانی داده شد. اما موج تشعشات زندگی گذشته ی علوم انسانی، هنوز دامن این دانش را گرفته است. این بار قرار است علوم سیاسی پیشتاز سانسور و حذف قرار گیرد. حال که این امر به منصه ی ظهور می رسد می بایست موانع و مشکلات این اقدام ناصواب را نقد و بررسی کرد.
آنگونه که از زبان منابع موثق شنیده ایم، خبرها حاکی از تولید نود کتاب درسی این رشته علوم انسانی با محتوای فقط اسلامی است. به طور قطع واکنش به این کنش نابخردانه در دراز مدت اثر سو می گذارد. اما نفس این اقدام سبب ایجاد سوالاتی برای متخصصین این حوزه شده است. سوالاتی از قبیل اینکه: ” چگونه امکان نوشتن چنین حجمی از مطالب در سه ماه وجود دارد؟”، “اصولا درون مایه کتب جدید حاوی چه بخش از مطالب فنی علوم سیاسی است؟”، ” اساتید این حوزه بویژه اساتید دروس اندیشه غرب که اسلامی کردن روزنه ای برای آن باقی نمی گذارد، چه سرنوشتی پیدا می کنند؟”، “صاحبنظران این حوزه تا چه حد با ادبیات سیاسی اسلام و غرب اشراف دارند؟”، “منابعی نوینی که برای این رشته اتخاذ می شود، تا کجا ذهن یک دانشجوی علوم سیاسی را ارضا می کند؟”، ” این شیوه ی تغییر و تحولات تا چه اندازه بر آینده ی کاری دانشجویان این تاثیر می گذارند؟” و تکمله تمام این سوالات این است که: “اسلامی کردن علوم سیاسی چه سود و منفعتی را به همراه دارد؟”
ممکن است چند صباحی بیشتر نگذرد که مدافعین امروزی اسلامی کردن علوم انسانی به سطحی بودن این اقدام پی ببرند. چرا که هر پدیده در زمینه ی علوم انسانی، دستخوش علت و معلولی بوده است. مثال متناسب جمله پیشین، برخی از روابط مشابه علوم انسانی با علوم هنر و موسیقی است. یک موسیقیدان برجسته پیش از اینکه در یک ساز از تبحر و دستان توانمندی برخوردار شود می بایست به گونه ای کامل اشراف بر نت موسیقی داشته باشد. لیکن از موسیقی دانان سبک سنتی تا سبک کلاسیک، باید الفبای موسیقی را بیاموزند. تاریخ علم هنر نشان از ساخت غربی این الفبا دارد. از این رو یک موسیقی دان سبک سنتی نمی تواند بگوید: به دلیل غربی بودن نت موسیقی من این شیوه را قبول ندارم. زندگی علوم انسانی هم چندان بی شباهت با این داستان نیست.
فرآیند سازمان یافته حوزه دانشگاهی علوم سیاسی، یک الفبای اختصاصی دارد. این الفبای غربی، ذائقه را شیرین کند یا تلخ کند تغییری در ماهیت موضوع نمی دهد. مشی و روشی که دانشمندان غربی مبنی بر علم سیاسیت پیش گرفتند یک ره سه ماهه یا ده ساله نبوده است. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که روند این بستر سازی یک پروژه نبود. بلکه انسان ها خود سعی و کوشش کردند تا به این علم آکادمیک رسیدند. از طرفی ظاهرا پروژه اسلامی کردن علوم انسانی، بیشتر رنگ و بوی پرستیژ و عرض اندام در برابر غرب به خود گرفته است. البته این قاعده را نمی توان تام و تمام در نظر گرفت. ممکن است برخی مواقع، اسلامی کردن حالت ایجابی ایجاد کند که این اتفاق خوش یُمن و مبارک است.
سال های سال این آزمون بزرگ راه خطا و صواب را به طور مداوم طی کرد. لکن هر بار سنگ های بزرگی روبروی آن قرار گرفتند و بن بستی در برابر این قضیه شدند. با این همه، متولیان امر راه رفته را باز گشتند. بد نیست یادآور شویم شکست ها و ناکامی هایی که در این مسیر قرار داشت، چه بسا بیشتر از کامیابی های آن بود. با این وجود چرا برخی از دوستان ارزشی، بعد از سالها آزمون و خطا هنوز بر اندیشه ی تغییر مصرند؟ داستان مخوف زمانی آغاز می شود که می خواهیم دستاوردهای دیگران را به نام غربی و غریبگی، لعن و نفرین کنیم و با محو صورت اصلی مسئله به اکتشاف و اختراع بپردازیم. لیکن همانگونه که سیر تطور تلاش های انقلاب فرهنگی ثابت کرده است، این موضوع امری ناممکن و تلاش در راستای آن کار را بیهوده می سازد.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا