“ندا” دلبسته کیست؟
به گزارش انصاف نیوز به نقل از پارسینه، مردم امروز نوشت: نقش جوانان اصلاحطلب پیش از آنکه حزبی مستقل تاسیس کنند هم جدی تلقی میشد، چه برسد به امروز که حزب ندای ایرانیان مجوز گرفته و مرامنامهاش را منتشر کرده است. جوانانی که طی سالهای بهار اصلاحات توسط چهرههای جریانساز اصلاحطلب تربیت شدند تا پس از آنان وظیفه ادامه مسیر اصلاحطلبی را به دوش بگیرند.
اما به دلایل گوناگون، اعم از کدورتهای باقیمانده از مسایل داخلی حزب مشارکت تا وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، بخشی از جوانان اصلاحات راهی متفاوت در پیش گرفتند و هدفهای دیگر برای خود تعیین کردند.
اکثر جوانانی که حزب ندای ایرانیان را تاسیس کردهاند، سابقه عضویت در احزاب قدیمی اصلاحطلب را دارند و در چند انتخابات گذشته نقش پررنگی در ستادهای انتخاباتی داشتند و از اعضای اصلی ستاد ملی جوانان اصلاحطلب بودند. ستادی که به منظور دعوت از سید محمد خاتمی برای اعلام نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم تاسیس شد، پس از سرباز زدن خاتمی از اعلام نامزدی ازهاشمی حمایت کرد، پس از رد صلاحیتهاشمی نیز از نامزد ائتلاف اصلاحطلبان. پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری برای جوانان اصلاحطلب نویدبخش باز شدن فضای سیاسی کشور و فراهم آمدن فرصت فعالیت سیاسی بود. از همین رو، اعضای این ستاد تا سه ماه بعد از انتخابات نیز از اعلام خاتمه فعالیت آن سرباز زدند.
از باشگاه تا حزب
در نهایت خبر خاتمه فعالیت ستاد ملی جوانان اصلاحطلب و تشکیل باشگاه جوانان اصلاحطلب همزمان در کنگره شهرکرد اعلام شد. تا این تشکل جدید، اولین تشکلی باشد که پس از پیروزی دولت یازدهم تشکیل می شود. برخی از اعضای ستاد دیروز و باشگاه فعلی، به گفته خودشان به دلیل اینکه دیگر نمیخواستند تنها پوسترچسبان انتخابات باشند، رایزنی با چهرههای موجه جریان اصلاحطلبی مانند محمدرضا تاجیک را آغاز کردند تا با همفکری آنان راه را برای فعالیت سیاست رسمی خود هموار کنند. همکاری با تاجیک اما چندان استمرار نیافت و خود تاجیک هم نقش خود در تشکیل حزبی که منادی «نسل دوم اصلاحات» بود، رد کرد.
با این حال، تلاش جوانان برای یافتن یک متحد سیاسی در نهایت ثمر داد و آنها توانستند با همراهی صادق خرازی، حزب متبوع خود را تاسیس کنند. مهمترین دلیل آنها برای تاسیس یک حزب جدید، تعلیق یا به محاق رفتن احزاب سابقشان پس از انتخابات سال 88 بود. اما در حقیقت تعلیق احزاب اصلی اصلاحطلب تنها دلیل هیأت موسس ندا برای تشکیل یک حزب جدید نبود.
از سالها پیش اختلافی بین اعضای شاخه جوانان حزب مشارکت و اعضای رده بالای آن پیش آمده بود. برخی از اعضای شاخه جوانان حزب مشارکت در اعتراض به آنچه در گذشته رخ داده بود، کوشش کردند تا شاید این بار در قالب حزبی مستقل بتوانند سهم خود را از عرصه قدرت سیاسی بگیرند. تلاش این جوانان در مدتی کمتر از یک سال نتیجه داد. حزب ندای ایرانیان با محوریت صادق خرازی و با رویکردی جوانگرایانه هفته گذشته مجوز گرفت تا یک حزب اصلاحطلب دیگر به احزاب قبلی اضافه شود.
پرسشهای کلیدی :
تأسیس حزب ندای ایرانیان اما از ابتدا تاکنون با پرسشها و ابهاماتی همراه بوده است. پرسشهایی که توضیحات و موضعگیریهای اعضاء و مؤسسان این حزب معمولا نه تنها آنها را رفع نکرده؛ بلکه بر سوءتفاهمها و دغدغهها افزوده است. برخی از این پرسشها عبارتند از:
1 جوانگرایی یا جوانزدگی؟
یکی از دلایل خروش هیأت موسس و اعضای حزب ندا نسبت به احزابی که پیشتر عضو آنها بودند، چیزی بود که آن را نبود مجال کافی برای ورود جوانان به سطح عالی فعالیت سیاسی در احزاب مینامیدند. به همین دلیل حسن یونسی، سخنگوی موقت ندای ایرانیان، با اشاره به برگزاری جلسه هیات موسس و انتخاب اعضای موقت شورای مرکزی به «میانگین سنی 36 ساله اعضای شورای مرکزی موقت» اشاره کرد. انتقاد اعضای ندا به کمتوجهی اصلاحطلبان به جوانان در حالی مطرح میشود که این احزاب در سالهای گذشته جوانان را بهمثابه یک صنف دیدند و درحد مقدور فضا را برای فعالیت سیاسی در اختیارشان قرار دادند.
حضور چهرههایی چون مجید فراهانی، رضا شریفی، شهاب طباطبایی و… در کادر رهبری حزب مشارکت و حضور چهرههای جوان در کمیتههایی چون اطلاعرسانی، مناطق و حتی تشکیلات عملا جوانان را به رکنی مهم و تأثیرگذار درون این حزب محوری جریان اصلاحات تبدیل کرده بود. حتی در شورای مشاوران خاتمی که بسیاری از اصلاحطلبان باسابقه هم برای عضویت در آن پذیرفته نشدند، چند چهره جوان (و از جمله برخی مؤسسان ندای ایرانیان) عضویت دارند.
اما فراتر از این، پرسشی که تاکنون از سوی سران حزب ندای ایرانیان بیپاسخ مانده این است که در کشورهای توسعهیافته جوانان چه جایگاهی در احزاب دارند؟ آیا سهم و جایگاه جوانان در احزاب این کشورها بیش از چیزی است که تا قبل از صدور حکم قضایی انحلال حزب مشارکت در چارچوب آن دیده میشد؟ اعضای حزب ندای ایرانیان تاکنون حتی یک حزب منحصرا جوانگرای جدی و فعال در عرصه سیاسی را در هیچ کجای دنیا به منتقدان خود معرفی نکردهاند و تجربیات و کارنامه آن را ارائه ندادهاند. البته احزاب در برخی کشورهای توسعهیافته برنامههای مختلفی برای جذب جوانان دارند، اما معمولا آن برنامهها و جوانان جذبشده جایی در حاشیه هستند نه در هسته مرکزی احزاب.
تحزب میتواند فرصت سیاستورزی را در اختیار جوانان قرار دهد؛ اما عرصه سیاستورزی را نمیتواند و نباید صرفا به آنان واگذار کند. اگر معقول بنگریم جوانان در تجربه و مهارتهای سیاسی، که کسب شان زمانبر است، از میانسالان عقبترند و در رقابت آزاد به پای آنان نمیرسند.
اگر جوانی را رانت فعالیت سیاسی ندانیم، که نیست؛ فعال سیاسی باید به اعتبار دانش و تجربهاش سیاستورزی کند نه سن و سالش. گویا جوانان موسس ندا فراموش کردند سیاست عرصه تجربه اندوختن نیست و عرصه سیاسی ایران بیشتر نیازمند حرفهایگرایی هست تا جوانگرایی.
2 سهمخواهی در دولت و مجلس؟
خواست جوانان اصلاح طلب اما محدود به جایگاهشان در احزاب اصلاح طلب نمی شد. اعضای جوان حزب ندا، فراتر از جایگاهشان در احزاب به دنبال سهمشان از قدرت بودند. شهاب طباطبایی، عضو شورای مرکزی موقت ندا، صراحتا در مورد سهم جوانان از انتخابات مجلس آینده میگوید: «من واژه سهمیه را عبارت رسایی نمیدانم، چراکه به معنای سهمخواهی است. به نظرم این اصلا سهمخواهی نیست بلکه حق طبیعی کسانی است که در جبهه اصلاحات فعالیت و رشد کردهاند. دوستانی که امروز در حزب ندا حضور دارند حداقل سیزده، چهارده سال تجربه کار تشکیلاتی مشترک باهم دارند و این مسئله، مزیت دوستان ندا نسبت به کسانی است که در سال 77 احزاب اصلاحطلب را تشکیل دادهاند. آنها که در سال 77 احزاب اصلاحطلب را تشکیل دادند کمتر سابقه کار تشکیلاتی و حزبی مشترک را داشتهاند. به نظرم اینکه کسانی دوازده سال کار تشکیلاتی دارند در لیست انتخاباتی حضور داشته باشند، اسمش سهمخواهی نیست و به نظر میرسد فرایند طبیعی و رویکرد اصلاحطلبان در انتخاب اعضای لیست برای انتخابات چه در تهران و چه در شهرستانها، استفاده از نیروهای توانمندی است که البته خیلی هم جوان نیستند و نیاز به سهمخواهی ما نیست».
تمایل برای ورود به عرصههای مدیریتی فینفسه امری نکوهیده نیست؛ اما اگر شرایط اصلی آن یعنی داشتن دانش و تخصص هم همراه آن باشد. در حالیکه جوانان تشکیلدهنده حزب ندا تحت تاثیر جوانزدگی دوران دولتهای نهم و دهم یعنی تزریق بیرویه مدیران ناکارآمد اما جوان به بدنه دولت، در گذشته به دنبال سهمخواهی از جنبش اصلاحات و در حال حاضر دولت روحانی – دولتی که به گمانشان در مستقر شدن آن نقشی ارزنده داشتند – بودند. نقش جوانان اصلاحطلب که در قالب ستاد ملی جوانان در انتخابات برای پیروزی حسن روحانی تلاش کردند، غیرقابل کتمان است. مانند نقش دیگر گروهها، ستادها و چهرههای تاثیرگذاری سیاسی. اما آیا فعالیت تبلیغاتی اعضای ستادهای انتخاباتی دلیلی میشود برای حضور در عرصه مدیریتی؟
3 خودانتقادی یا پالسدهی؟
اما در سطح سیاسی نیز مواضع مؤسسان حزب ندا سؤالبرانگیز بوده است. مصاحبهها، اظهارنظرها و موضعگیریهای اعضای این حزب به گونهای است که گویا «ندای ایرانیان» با هدف و بر اساس نفی گذشته تاسیس شده است، نه نگاه به آینده. چهرههای رسانهایتر ندای ایرانیان همچون صادق خرازی، شهاب طباطبایی، حسن یونسی و سجاد سالک طی مصاحبهها یا یادداشتهایی که منتشر کردهاند، اغلب به نقد گذشته و کارنامه اصلاحطلبان پرداختهاند.
در موضعگیریهای اعضای این حزب میتوان از «متهم کردن جریان اصلاحطلبی به تندروی» تا اتهام به «براندازی یواشکی» را سراغ گرفت. اعضای ندا در حالی خودانتقادی را سرلوحه فعالیت سیاسی این حزب تازه تاسیس قرار دادهاند که انتقادات ایشان به جریان اصلاحطلبی، مشابه همان اتهاماتی است که سالها از سوی طیف اصولگرا – و حتی برخی نهادهای امنیتی- مطرح میشد.
شاید به همین علت است که اصولگرایان، از تندترین طیف تا معتدلترین آنها، از ندا استقبال میکنند.
به عبارت دیگر، برخی از اعضای ندا (که تاکنون صدای غالب و مسلط در این حزب بودهاند) هر چند بر سابقه و وابستگی خود به اردوگاه اصلاحطلبان تأکید دارند؛ عملا با ادبیات اصولگرایان، جنبش اصلاحطلبی را نواختهاند. گویا اعضای هیأت موسس ندا بنا داشتند و دارند تا این حزب را بر اساس کتمان دیگر طیفهای اصلاحطلبی تعریف کنند. بهعنوان نمونه، رویکرد حزب ندا در مقابل دیگر احزاب و گروههای اصلاحطلب در یادداشت سجاد سالک، از اعضای شورای مرکزی موقت این حزب، تبلور یافت: «به هرحال در سالهای گذشته رفتارهای رادیکالی از افرادی بروز پیدا کرد که خود را اصلاحطلب مینامیدند؛ اما نتیجه رفتارشان تضعیف نظام بود». سالک در ادامه آن یادداشت خواست تا کسانی که تندرو میخواندشان از قطار اصلاحات پیاده شوند. نقدهایی از این دست در شرایطی از سوی اعضای ندا منتشر میشود که تلاش برای اصلاح تدریجی امور در ذات اصلاحطلبی است. اما نمیتوان اصلاحطلبی را برابر با مسامحهگری دانست. اصلاحطلبان بر اساس چارچوبهای قانونی بر اصولشان مانند «آزادی بیان»، «آزادی اندیشه»، «حقوق شهروندی» و… میایستند و منصفانه نمیتوان این ایستادگی را مترادف با تندروی دانست.
بخش مهمی از اصلاحطلبان تاکنون نشان دادهاند که بر اصولشان پافشاری دارند. هرچند که ایستادگی بر اصول هزینههایی هم در بر داشته باشد، که داشته و اصلاحطلبان از پرداخت آن ابایی نداشتند. البته این واقعیت را که موضعگیریهای اعضای حزب ندا در مورد کنش اصلاحطلبی و اصلاحطلبان پس از این هزینههای مضاعفی به این جریان تحمیل خواهد کرد را نمیتوان فراموش کرد. چرا که از این پس، اصولگرایان با استناد به موضعگیریهای اعضای ندا میتوانند اصلاحطلبان را یک سره به تندروی متهم و محکوم کنند.
از سوی دیگر، این سوال مطرح میشود که چرا اعضای ندا انقدر که در نقد اصلاحطلبانی که حداقل 9 سال است از عرصه قدرت رسمی به دور هستند، اصرار دارند؛ به نقد طرف مقابل که برای هشت سال از مواهب حاکمیت یکدست برخوردار بوده؛ نمیپردازند؟ دیکته نوشته اصلاحطلبان بدون شک بیغلط نبود، همانطور که خودشان نیز بارها و بارها به اشتباههای گذشته اذعان کردند؛ اما طرف مقابل نیز عاری از اشتباه نبوده است.
اصرار بر انتقاد از اشتباههای گذشته اصلاحطلبان آن هم در شرایطی که به اکثر فعالان سیاسی این طیف فرصت دفاع داده نمیشود و سکوت در مقابل اشتباهات طیف مقابل کار را به جایی رساند که سید محمد خاتمی، بهعنوان رهبر جریان اصلاحات، برخلاف رویه معمولش ناچار از واکنش نشان دادن شد: «گفته میشود که باید اصلاحات و جریانهای دیگر را نقد کرد؛ این حرف درستی است. اما آیا فضای نقد کامل وجود دارد؟
در جایی که جریانی اشتباهاتی هم مرتکب شده اما مظلوم واقع شده است و انواع و اقسام اتهامات بر آن باقی است، آیا وارد شدن در این میدان و اینکه خود آنها نیز شروع به خردهگیری و نقد کنند، به نفع فضای ناسالمی که در جامعه ما وجود دارد، نخواهد بود؟»
4 وکیل اصلاحطلبان؟
گذشته از تلاش هیئت موسس حزب ندا برای نقد یک سره گذشته اصلاحطلبان، اعضای ندا یک وظیفه دیگر نیز برای خودشان تعریف کردهاند:«رفع سوء تفاهمات گذشته و بدبینیهایی که در نهادهای حاکمیت نسبت به اصلاحطلبان و کنش اصلاحی وجود دارد». سجاد سالک در مصاحبهای در این رابطه گفت:«بین اصلاحطلبان و نظام سیاسی سوء تفاهم بوجود آمده است و تا زمانی که این سوء تفاهم برطرف نشود، هیچ فعالیت و تشکیلاتی، امکان نفوذ و تاثیرگذاری نخواهد داشت. اولویت اصلی ندا رفع کدورت و سوءتفاهمها میان اصلاحطلبان و نظام در کنار اعتمادسازی برای فعالیت در چارچوب نظام موجود است».
اما اعضای این حزب هرگز مشخص نکردند که به خواست کدام طیف از اصلاحطلبان یا کدام یک از رهبران این جریان قدم در راه جلب نظر طیف مقابل گذاشتهاند. معلوم نیست اعضای حزب ندا به خواست سید محمد خاتمی، احزابی که تعلیق شدهاند یا بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است که این هدف را برای خود تعریف کردهاند، یا به خواست دیگری. تاکنون تنها مشخص شده که اعضای ندا برای رسیدن به این هدف، گفتمان اصلاحطلبی را فراموش کردهاند و با ادبیاتی غیراصلاحطلبانه به نفی گذشته برای جلب نظر نهادهای خاص میپردازند.
5 چشمانداز ندا؟
اعضای موسس حزب ندا انتظار داشتند نفس تشکیل یک حزب جدید، بدون توجه به رویکرد آن، حداقل از سوی اصلاحطلبان که ادعای پایبندی به تحزب را دارند، امری مبارک قلمداد شود. غافل از اینکه مشکل تحزب در ایران تعداد احزاب نیست، کما اینکه طبق آخرین آمار وزارت کشور بیش از دویست حزب در ایران به ثبت رسیدهاند. اما از این تعداد حزب، تعداد احزاب انگشتشماری هستند که تاثیرگذار باشند. از این روست که صرفا مجوز گرفتن یک حزب جدید را نمیتوان گامی در راستای بهبود وضعیت تحزب در ایران دانست.
اگر اعضای حزب ندای ایرانیان از قدرت و نفوذی که مدعی هستند برخوردارند، میتوانند به جای تاسیس یک حزب جدید، برای همگرایی در اصلاحطلبان و تشکیل جبهه فراگیر تلاش کنند. همانطور که در کشورهای توسعهیافته به جای چندین حزب، شاهد وجود چند حزب اصلی هستیم که موفق شدند نمایندگی لایههای مختلف اجتماعی را برعهده بگیرند. نه احزابی همشکل و همسو. تاسیس حزبی جدید را در صورتی میتواند مقبول دانست که این حزب نمایندگی بخش محذوف از جامعه را برعهده داشته باشد. در حالیکه حتی با در نظر گرفتن احزابی که پس از انتخابات سال 88 تعلیق شدند، نزدیک به ده حزب اصلاحطلب بخشها و طیفهای مختلف بدنه اجتماعی این طیف را نمایندگی میکنند و مشخص نیست حزب ندا با تکیه بر کدام سرمایه اجتماعی تاسیس شده است؟
از سوی دیگر، یکی از مشکلات بزرگ احزاب ایرانی، قائم به شخص بودن آنها ست. احزابی که حول محور یک شخص شکل میگیرند و بهعنوان زیرمجموعهای برای او کار میکنند. در احزابی از این دست شخصی حضور دارد که، چه به صورت رسمی دبیرکل باشد یا نباشد، پدرخوانده باقی میماند. حزب ندا هم از جمله همین احزاب است. عموما در این احزاب چرخش قدرت صورت نمیگیرد و به جای اینکه ساختار حزب از پایین به بالا باشد، از بالا به پایین است و لایههای حزبی توسط شخصیتمحوری چیده یا سازماندهی میشود. یعنی اساسا ساختار حزب، با دموکراسی و تحزب در تضاد است.
با تمام این احول ندا آمده است تا بماند. اگر این طور هم نبود؛ نمیشد و نباید اصلاحطلبان، موسسان این حزب تازهتاسیس را یک سره از خود برانند. موسسان حزب ندا و اعضای این حزب همگی ریشه در اندیشه اصلاحطلبی دارند و بهرغم تمام نقدهایی که میتوان بر گفتمان و عملکردشان داشت؛ تاکنون «اصلاحطلبی» را نفی نکردهاند. هرچند نمیتوان خطاهای دیگر گروههای جوانی را که بدون هدایت باتجربهترها پابه میدان گذاشتند را فراموش کرد؛ مانند تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام و یا تحریم انتخابات ریاستجمهوری سال 84 توسط دفتر تحکیم وحدت. اما همانطور که آن جوانان در اشتباه خود درس گرفتند و به آن معترف هستند، میتوان منتظر تلطیف مواضع حزب ندا نیز بود. کما اینکه طی همین چند ماهی که از شروع به کار تشکیلاتی اعضای این حزب میگذرد، هیئت موسس ندا از بسیاری از مواضع اولیه خود عقبنشینی کردهاند. حال باید منتظر ماند و دید که در صورت پذیرفته شدن حزب ندای ایرانیان در شورای هماهنگی اصلاحات – که در خواست آن بلافاصله پس از اخذ مجوز از سوی این اعضای ندا مطرح شده است- آیا این تغییر رویه سریعتر خواهد شد یا خیر؟ از سوی دیگر انتخابات پیشروی مجلس دهم نیز فرصت خوبی است برای سنجش عیار اصلاحطلب بودن ندای ایرانیان.
انتهای پیام