خرید تور تابستان ایران بوم گردی

انتقاد میلاد گودرزی به صدرالساداتی: چه می‌کنید؟!

میلاد گودرزی یکی از اعضای جریان موسوم به عدالتخواهی در یادداشتی اینستاگرامی خطاب به سیدمهدی صدرالساداتی یکی از برادران صدرالساداتی که پس از سه روز شایعه‌ی مفقودی آنها، غروب دیروز – شنبه – فیلم بیانیه‌ی برادرش از اینستاگرام او منتشر شده است [لینک]، نوشت: شما چه می‌کنید؟ قرار نبود عدالتخواهی‌مان، همراه با رفتارهای بچگانه و یا نیّات غیر، مخل امنیت روانی مردم باشد. اگر ظرف وجودی‌تان کشش حرکت روی لبه‌ی تیز تیغ امنیت روانی مردم را ندارد، لطفاً روی اعصاب‌شان راه نروید

به گزارش انصاف نیوز، متن یادداشت اینستاگرانی میلاد گودرزی در پی می‌آید:

🔰اول؛ برای شما؛

🔺اطرافیان و خانواده‌ی برادران صدرالساداتی، یک فعال اجتماعی شناخته‌شده و یک عضو خبرگان، با اضطراب به یک فعال رسانه‌ای خبر می‌دهند یک روز است برادران غیب‌شان زده و گوشی‌هایشان هم خاموش است. بعد از پرس و جوهای اولیه و چک‌کردن با هرجای ممکن، باتوجه به تهدیدهای جانی متعددی که از قبل وجود داشت و یا حتی احتمال بازداشت و هر اتفاق دیگری، خبر مفقودی منتشر و پیگیری وضعیت مفقودین، از دستگاه‌های مربوطه مطالبه می‌شود. انسانی‌ترین و منطقی‌ترین واکنش ممکن. در تمام ۲روز، خط مطالبه ثابت و مشخص است: نهادهای قانونی و رسمی، بیایند و این وضعیت مبهم را شفاف کنند.

🔺ما دنبال پایان یافتن ابهامی بودیم که خود توان آن را نداشتیم. خود صدرالساداتی‌ها هم یا نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند به ابهام پایان دهند، در دسترس ما هم نبودند، اما مطالبه از دستگاه‌های امنیتی، انتظامی و… منطقی‌ترین و شدنی‌ترین راه بود. خطاب قرار گرفتن این دستگاه‌ها هم بمعنی درمقامِ متهم بودن آنها نبود. انگیزه من این نبود. به این معنی بود که از نظر من، تو مرجع و ملجأ حل مسئله‌ای. بیا و اقناعی، مستند و با تابلو، مسئله را باز و حل کن. ما هم مرجعیت تو را قبول داریم و روایت مستند تو را می‌پذیریم. کمااینکه تکذیبیه‌ی دادگاه ویژه روحانیت را پذیرفتیم و احتمال بازداشتِ رسمی، منتفی شد. ما نه خبر از بازداشت دادیم، نه از ترور و… . البته که در فضای ابهام همه‌ی اینها احتمالاتی بودند که مطالبه‌ی ما تعیین تکلیف آن توسط یک مرجع ذیصلاح بود. خیلی از چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای، از رسایی گرفته تا زائری، نیز با این مطالبه‌ی معقول و بحق همراه شدند.

🔺در این بین خط‌های رسانه‌ای دیگری نیز از جاهای مختلف به خط اصلی اضافه شد. لیست ۱۰نفره بازداشت فعالان رسانه‌ای که از صدرالساداتی شروع شده و به دیگران خواهد رسید، مهمترین خطی بود که انگاره‌ی بازداشت را تقویت می‌کرد. برای خودم اگرچه احتمال بازداشت منتفی نبود اما مهمترین نگرانی‌ام از حسن رعیت‌ها و قصه‌هایی که از آنها شنیده بودم و تهدیدهای تلفنی صدرالساداتی بود! باز هم معقول‌ترین مطالبه، مطالبه از نهادهای امنیتی و انتظامی بود.

🔺واکنش رسمی اما تقریباً هیچ بود. تا اینکه از بامداد جمعه روایت «اختفای اختیاری» از قول منابع آگاه و از زبان نمایندگان مجلس گرفته تا اکانت‌های فیک توییتر، به روایت غالب تبدیل شد. اما این رفع ابهام نبود، یک ابهام جدید بود. باز هم سوال کردیم و مطالبه. مطالبه‌ی شفافیت و اقناع افکار عمومی توسط یک مرجع ذیصلاح که باز هم محقق نشد و البته هنوز هم نشده …

🔺…عکس صدرالساداتی در دوربین مداربسته سوپرمارکت که توسط یک کاربر توییتر منتشر می‌شود، مسیر حرکت و آدرس مقصد صدرالساداتی‌ها که لابلای صحبت‌های نماینده‌های مجلس یا «سلمان پشمی» – کاربر فیک توییتر – منتشر می‌شود، در کنار دیگر ادله و مستندات، در یک بیانیه‌ی رسمی از سوی یک مرجع ذیربطِ مطلع، می‌توانست خیلی زود فضا را آرام و علامت‌سوال‌ها را رفع کند. اما نشد!

🔺ضلعِ صدرالساداتی‌ها با سکوت خود مانع پیشروی فضای ابهام نشدند، ضلع دستگاه‌های امنیتی و انتظامی نیز همچنین. انگیزه هریک یا خواسته و ناخواسته بودن این تداومِ ابهام را نمیدانم اما برای ضلعِ سوم، منِ معتقد به «به من چه ممنوع»، که نه به اولی دسترسی دارد و از او خبری و نه ابزار دیگری جز هشتگ و استوری برای مطالبه از ضلع دوم دارد، یک تکلیف وجود داشت که به آن عمل شد. ما «خبر» نداشتیم که ماجرا خوداختفایی‌ست، اما «تحلیل» داشتیم که داریم چه می‌کنیم. از بی‌خبری‌مان از پشت‌صحنه‌های ماجرا دفاعی ندارم اما از تحلیل فضا، چرا. اگر به عقب برگردیم بازهم مطالبه می‌کنیم که تکلیف چند انسان مفقود را معلوم و فضا را شفاف کنید.

🔰دوم؛ برای صدرالساداتی؛

یکی از مهمترین اهداف همه‌ی این عدالتخواهی‌ها از نظرم به هم زدن امنیت مفسدین و درنتیجه کمک به امنیت روانی مردم است. حرکت در این مسیر، حرکت روی لبه‌ی تیغ و نیازمند یک ظرف درونی بالاست. برادرعزیز سیدمهدی صدرالساداتی؛ بعنوان کسی که این چند روز، شب و روز، قلباً نگران و ذهنی و یدی، درگیر سرنوشت شما بودم، الان مدعی و شاکی‌ام که نتیجه‌ی این خانه‌نشینی مخفیانه روزهای اخیر شما، که الان دیگر برایم مسجل شده، ضربه‌ای جدی به امنیت روانی مردم، همان‌هایی که من و شما را دنبال و لایک می‌کنند، بود. قرار بود امنیت فساد و تخلف اقلیت مفسد و رانت‌خوار و آقازاده را به هم بزنیم که عموم مردم ذره‌ای به آرامش خاطر برسند، اما سیر چندصد کامنت مخاطبان را در طول این دو سه روز ببین و تطور آنها را از حرارتِ نگرانی و بی‌تابی، تا آب سردِ خوداختفایی ببین. من به اندازه‌ی ۳توییتی که در این ۳روز درباره‌ی شما زدم، اگر ناخواسته به اخلال در امنیت روانی مردم دامن زدم، ناراحت و عذرخواهم! شما چه می‌کنید؟ قرار نبود عدالتخواهی‌مان، همراه با رفتارهای بچگانه و یا نیّات غیر، مخل امنیت روانی مردم باشد. اگر ظرف وجودی‌تان کشش حرکت روی لبه‌ی تیز تیغ امنیت روانی مردم را ندارد، لطفاً روی اعصاب‌شان راه نروید و جاده‌ی دیگری را برای گذر انتخاب کنید.

برای آنها؛

«قاعدین» به حضرت موسی می‌گفتند تو با خدایت برو بجنگ ما اینجا نشسته‌ایم! قاعدینِ امروز علاوه بر نشستن و نظاره کردن، توییتر هم دارند! بیکار نمی‌نشینند، منتظر فرصت‌اند که دست‌هایشان را به هم بمالند و بگویند دیدید گفتیم؟! چه گفتید؟ عمل دیگری را با بی‌عملی خود مقایسه کردید و از او ایراد گرفتید؟ خسته نباشید! کینه‌توزِ عدالتخواهی؛ اگر آمدی وسط میدان و زیر رگبار اخبار و تحلیل و پوست موز، توانستی موضع و عمل معیار پیش بگیری، هنر کرده‌ای و حالا انتقادت به نقایص عمل دیگری مسموع خواهد بود، و الا غرزنی بیش نیستی و خیالت راحت باشد که یک عملگر وسط صحنه که خودش را برای مواجهه با تانک روبرو آماده کرده، از ترکش‌های غرزدن‌های تو با لبخند عبور می‌کند.

خدا عاقبت‌مان را ختم به خیر کند..

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا