خرید تور تابستان ایران بوم گردی

در باب شاعری که زود رفت

«فرهاد حبیبی» در یادداشتی درباره مستند سازی«فروغ فرخزاد» برای انصاف نیوز نوشت: خانه سیاه است، مستندی 22 دقیقه‌ای، روایتی عمیق و رک از زندگی جوزامیاین در حاشیه تبریز، دهه 1340 شمسی.

آنچه درباره فروغ مسلم است، این است که وی تحصیلات آکادمیک در زمینه سینما نداشته است، به سینما و فیلم سازی به چشم دغدغه هنری نگاه نمی‌کرده است. کار فروغ اما استفاده از مدیوم سینما برای بیان مفاهیم انسانی‌ش است. مفاهیمی که وی با تمام وجود به آن‌ها اعتقاد داشت. همان‌طور که شعر برایش دستآویزی بود برای رسیدن به آمال و آرمان‌های انسانی‌ش. فیلم خانه سیاه است در همان مدت زمان محدود 22 دقیقه چنان طوفانی در ذهن بیننده ش ایجاد می‌کند که درد را در ذره ذره وجود مخاطب بیدار می‌کند. جنس این بیداری انسانیست. اصلا هنر فروغ در همین است. در توصیف انسان، در شرح احساسات انسانی و در پیوند زدن انسانیت مخاطب با اثر هنری. کنشی که برگرفته از فضای ایجاد شده از موج نو در سینمای ایران بود. تبدیل مدیوم سینما برای بیانات انسانی و حس پردازی در دهه 40 سینمای ایران باب شد و پیشروانی همچون ابراهیم گلستان آن را رقم زدند. خانه سیاه است اما نقطه‌ی عطف بخصوصی بود. فضاسازی مستند، استعاره‌های ناب این مستند را درعین تلخی وصف ناپذیرش به غزلی ساده مبدل کرده بود که گویی تمام کسانی که در فیلم در مقابل دوربین قرار گرفته‌اند شاعرانی فراموش شده‌اند.

خانه سیاه است دغدغه‌ی سازنده‌اش بود، مانیفست اجتماعی خام یا خود روشنفکر نمایی نبود. عمقش شناختی بود که جامعه از ایشان که فیلم از دل دردهای آنان بیرون آمده بود حاصل شد. جدا از تاثیر اجتماعی فیلم که در ابعاد مختلفی اثر گذاشت، عمده تاثیر این فیلم بر نگاه کارگردانانی بعد از این اثر بود. یکی از مهمترین کارگردانانی که از این فیلم و نگاه فروغ فرخزاد به سینما تاثیری عمیق گرفت، عباس کیارستمی است، این تاثیر به نوعی در تمام آثار کیارستمی متبلور است، سادگی و شرافت انسانی فیلم‌های کیارستمی بی شک تاثیری دارد از نگاه فروغ فرخزاد. برای مثال فرم تولیدی که کیارستمی در دو فیلم “به ترتیب یا بدون ترتیب” و “همشهری” داشت و شیوه روایتی که در آن خود کیارستمی فیلم را با صدایی خارج از قاب روایت می‌کند، ردپای فروغ و خانه سیاه است به عینه مشاهده می‌شود. اینجاست که فروغ جایگاه بزرگش در سینمای ایران مشخص می‌شود و یا مستند “َ ABC آفریقا”

که درباره قربانیان حوادث اوگانداست. فضای فیلم کاملا مارا به یاد خانه سیاه است می‌اندازد. هم در فرم وبیان فیلم و هم در نگاهی که به انسان‌های ستم‌دیده فیلم شده است، همه و همه شاید اتفاق نمی‌افتاد اگر فروغ هنر ایران خانه سیاه است را نمی‌ساخت. اما ساخت و پنجره‌ای رو به حیات سینمای مستند ایران گشود. فیلمی بی حتما چه در شیوه روایت و فرم ساخت، در عین سادگی. و چه در عمق وجودی و معنایی ش. خیلی‌ها خانه سیاه است را سیاه‌ترین و تلخ‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران می‌دانند، اما در عین این تلخی آنچه که مشهود است امیدی ست که سازنده به زندگی دارد. این امید نه در آینده متبلور است و نه در گذشته، فقط یک عامل دارد و آن هم خود زندگیست. پیام عظیم هنر فروغ فرخزاد و کیارستمی و خیلی متاثرین از هنر فروغ دقیقا خود زندگی است، زندگی‌ای جاری در انسانیت انسان که قادر به امیدواری در عین داشتن بزرگ‌ترین دردهاست. نکته بزرگ دیگر فیلم جنسیت نداشتن آن است، گویی که فیلم شهادت می‌دهد فروغ از مرزبندی‌های جنسیتی گذشته و تنها وادی انسانیت را می‌شناسد و تمام معیارش خود انسان است نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا