خرید تور تابستان ایران بوم گردی

نگاهی به فیلم‌های جشنواره؛ «جنگل پرتقال»، «آه سرد»، «یادگار جنوب»

لقمان مداین، منتقد سینما در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

«جنگل پرتقال»، اثرات مخرب سیستم آموزشی را به تصویر می کشد!

آمده ما را به سفر قهرمان ببرد، خروجی سیستم آموزشی را سال ها پس از فارغ التحصیلی به نمایش در آورد.

آمده تا تفکیک جنسیتی را از مدرسه تا سلف دانشگاه به سخره بگیرد، نشان دهد که یک قدم دورتر از محیط آموزشی، روابط دختر و پسر تا چه اندازه متفاوت است.

آمده تا چشمان مسئولین ذی ربط را باز کند.

آمده تا بگوید سیستم آموزشی اشتباه چگونه نسلی از جوانان نخبه کشور را از گردونه فعال جامعه خارج کرده است.

آمده تا عیان سازد یک تصمیم اشتباه از سوی مسئولین چگونه نسلی را به دامن اعتیاد، و بحران های حاد روحی دچار می سازد.

آمده تا تلنگری به افراد پشت میز بزند.

آمده تا از توجه به حقوق زنان سخن بگوید، از لزوم آموزش این اصل قرآنی.

فیلم دارای کارگردانی و فیلمنامه ای قدرتمند است.

دیالوگ پردازی فیلم ساده، روان، اندازه و در عین حال آغشته به طنز و توانمند است.

میزانسن فیلم عالی است، طراحی صحنه و لباس بسیار دقیق است، روان شناسی رنگ دارد.

صدا پردازی، تدوین، موسیقی و گریم عالی بود.

بازیگران دارای صلبیت و انقباض جسمانی نبودند، از اسلوب های زیبایی شناسی بدن استفاده کرده و از الگوهای مکرر پیروی نمی کردند، نقش را شخصی کرده و آن را زندگی می کردند، گویش و تلفظ واژه ها بسیار خوب بود، کلام نویسنده را درک کرده و آن را متعلق به خود کرده بودند.

کیفیت بیان بالا و ادای آن صادقانه بود.

نقد و بررسی کامل فیلم را به بعد نسخه نمایش خانگی موکول خواهم کرد. خدا قوت به کلیه عوامل فیلم.

«آه سرد»، تلاش می کند جلوی چرخه خشونت را بگیرد!

سوژه ای ملتهب که دست روی قتل ناموسی می گذارد و تبعاتی که گریبان بازماندگان را می گیرد به ما نشان می‌دهد.

جامعه ای که قاتل را مردی غیرتمند می داند.

جامعه ای که هیچکس با هیچکس صحبت نمی کند.
و همین حرف نزدن ها انسداد ایجاد می کند.

همین حرف نزدن ها ایجاد عقده کرده و گره ای که با دست باز می‌شد را با دندان هم باز نمی کند.

سه خطی فیلم می خواهد بگوید چه می‌شود اگر در شرایط بحرانی گفتگو را بر خشم، و فکر کردن را بر جهل  ترجیح بدهیم.

از جنگ و آماده کردن فکری سربازان برای بالا بردن توان کشتن دشمن سخن می گوید و پدری که متوجه خطای بزرگ قتل شده و نمی خواهد فرزندش دچار این درد بزرگ بشود.

اما فیلم اگرچه که در فیلمبرداری، صدا، گریم، تدوین، رنگ و نور پردازی خوب ظاهر شده اما در کارگردانی، فیلمنامه و بازی دارای ضعف های جدی است.

دقایق ابتدایی فیلم مخاطب را جذب نمی کند، کشش نیست، کاشت، داشت و برداشت کاراکترها را نمی بینیم، کد و مانع گذاری ندارد، عطف بندی ندارد، اوج ندارد و فاقد سکانس و دیالوگ برتر است.

قهرمان و ضد قهرمان اگرچه ضعیف ظاهر کرده اما ارزش و ضد ارزش را خوب به تصویر کشیده است.

دیالوگ پردازی ضعیف است، شعاری است، اطلاعات را یکجا فاش می کند، روان نیست و کشمکش ندارد.

طراحی صحنه و لباس هیچ نکته مثبتی ندارد، فاقد روانشناسی رنگ است، منطقه ای کوهستانی که هیچ اطلاعاتی از پیرنگ به ما نمی دهد. لباس هایی که مطابق با صحنه نیست. و ما را با میزانسنی ضعیف مواجه می کند.

کارگردان به کاشت ثابت دوربین بسنده کرده، و هیچ خلاقیتی ندارد، گویی برای مستند طبیعت گردی تصویر برداشته است، نتوانسته نقش لازم را از بازیگران بیرون بکشد و همین ما را با نقش آفرینی ضعیف بازیگران مواجه کرده است.

معیار ما در بازی، علی باقری عزیز است، که همه از قدرت نقش آفرینی او مطلع هستیم. وقتی نقش او درست از آب در نمی آید، متوجه می شویم که آزادی لازم به بازیگران داده نشده و همین نقطه شکست در فیلم است. شاید همین باعث شده جوهر کلام نویسنده توسط بازیگران پیدا نشود، نقش برای بازیگران شخصی نشده و با آن زندگی نمی کنند، شاهد ریتمی یکنواخت و استفاده بیخود از کلمات هستیم، تلفظ واژه ها و گویش متعلق به زبان بازیگر نیست، کیفیت سخنوری پایین است، کلام صادقانه نیست، ساده و روان نیست، بازیگر نقش را از آن خود نمی کند و به الگوهای مکرر بسنده می شود.

کاراکترها دارای صلب و انقباض جسم هستند. صدا و حرکات بدن آنها مطابق با صحنه و متن نیست. ما بازیگران فرعی را آزادتر از بازیگران اصلی می یابیم.

نقد و بررسی کامل فیلم را به بعد از انتشار نسخه نمایش خانگی موکول خواهم کرد. خدا قوت به کلیه عوامل فیلم.

«یادگار جنوب»، روایتی است از جنس ققنوس، از عشقی نافرجام

با قصه ای پر و پیمان مواجه هستیم، با تعلیق های زیاد و قدرتمند، اما کاشت، داشت و برداشت کاراکترها رعایت نشده، در وسط فیلم یا در انتها، کاراکتر موثر وارد می شود و می رود، عنصر ارتباطی بی نظیری دارد، پیرنگ آن مناسب و خرده پیرنگ های آن دقیق است، فیلمنامه طولانی است و کشش در آن وجود ندارد.

دیالوگ پردازی خوب است، ساده و روان، دارای صداقت، بدون افشای اطلاعات. تدوین فیلم حرفه ای نیست، ریتم را کند کرده، طراحی صحنه و لباسش مناسب، اما موسیقی متن خوبی ندارد. صدا پردازی، گریم، رنگ و نور خوب است.

در کاراکتر وحید رهبانی ضعف کارگردان را می بینیم، از او علی رغم توانایی و تسلط بالایش در نقش آفرینی، یک فرد جنوبی با گویش و تلفظ واژگان و انعطاف بدنی برای یک رقص جنوبی را بیرون نکشیده و دارای صلبیت و انقباض جسمانی است، نقش شخصی نشده و از الگوهای رفتاری مکرر پیروی گردیده است. که می بینیم نقش او در انتها کمی باور پذیرتر می شود. این خلا در ادای گویش محلی پژمان جمشیدی نیز وجود دارد.

سحر دولت شاهی نمونه یک انتخاب درست است و توانسته به خوبی از پس نقش بر بیاید. ما این را در بازی خوب الناز شاکردوست و صابر ابر نیز می بینیم.

چکش کاری فیلمنامه به همراه نرسیدن به بازی مطلوب از بازیگران توانایی که در اختیار داشته و آنچه در خروجی تدوین به دست آمده، ضعف جدی کارگردان است. فارغ از تمام نقد ها، هرکس به سهم خود بهترین تلاشش را ارائه کرده است.

نقد و بررسی کامل فیلم را به بعد از انتشار نسخه نمایش خانگی موکول خواهم کرد. خدا قوت به کلیه عوامل فیلم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا