خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چند توصیه به اصول‌گرايان | عباس عبدی

به گزارش انصاف نیوز، «عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در تازه ترین شماره ی هفته نامه ی صدا که ظاهرا تا اطلاع ثانوی منتشر نمی شود، نوشت:

به طور معمول وقتي اصلاح‌طلبان درباره اصول‌گرايان مطلب مي‌نويسند از موضع سياسي است، يعني در پي تضعيف طرف مقابل و اثرگذاري منفي بر آنان و تقويت خود هستند. عكس اين استدلال نيز صحيح است و اصول‌گرايان هم متقابلاً چنين مي‌كنند. ولي بنده در اين يادداشت از پرداختن به آينده اصول‌گرايي، قصد سياسي ندارم، خواننده اصول‌گراي اين متن فرض كند كه من نيز يك اصول‌گرا هستم و از موضع درون‌گروهي اين را مي‌نويسم و قصدم نه تضعيف اصول‌گرايان، بلكه تقويت آنان است. شايد بپرسيد كه چرا يك اصلاح‌طلب بايد خواهان تقويت اصول‌گرايان شود؟ وقتي مطلب را تا پايان بخوانيد پاسخ به اين پرسش را در خواهيد يافت، ولي اجمالاً عرض كنم كه به نظرم تا وقتي كه جريان اصول‌گرايي و همين طور اصلاح‌طلبي در جايگاه شايسته و بايسته خودش قرار نگيرد، جامعه ما روي آرامش به خود نخواهد ديد. در نتيجه از اين جهت تحول مثبت در اين جريان بايد مطلوب هر اصلاح‌طلبي باشد. همان یک باری که قربانی احمدی‌نژاد شدند و دود آن به چشم همه رفته برای چند قرن ملت ایران کافی است.

به نظر مي‌رسد كه جريان اصول‌گرايي كه بايد معرف و نماينده بخشي از سنت‌هاي اجتماعي باشد از سال 1384 دچار يك خطاي راهبردي شد. چرا که آنان با هدف رقابت حاد با اصلاح‌طلبان و شايد هم تا حدي از روي اكراه و ناچاري تمام تخم‌مرغ‌هاي خود را در زنبيل! احمدي‌نژاد گذاشتند و بیشتر سرمایه خود را به باد دادند. در حالي كه اگر به صورت دقيق و ريشه‌اي نگاه مي‌كردند، به خوبي متوجه مي‌شدند كه احمدي‌نژاد و جريان او قرابت چنداني با اصول‌گرايي ندارند. انديشه‌ها و رفتارهاي آنان با اين جناح بيگانه بود. خطاي مسلم جريان اصول‌گرايي حمايت از احمدي‌نژاد در برابر هاشمي بود. در حالي كه آقاي هاشمي با همه انتقاداتي كه به آن مي‌توانستند داشته باشند، يكي از نمادهاي مهم جريان اصول‌گرايي و جامعه روحانيت مبارز و حتي علماي قم بود. اصلاح‌طلبان از زاویه خود می‌توانستند به نقد کنند ولی این کار برای اصولگرایان قابل فهم نبود. در واقع نه تنها اصول‌گرايان با هدف پيروز شدن بر اصلاح‌طلبان پشت احمدي‌نژاد قرار گرفتند، بلكه يك نماد مهم خود را كه هميشه به آنان نزديك بود، به شدت از خود دور کردند. اصول‌گرايان براساس يك تصور تك‌بعدي گمان كردند كه برنده انتخابات 1384 شده‌اند و مردم به آنان روي آوردند. به همين دليل به گروگان احمدي‌نژاد در آمدند. نفر بعدي كه در تيررس حمله احمدي‌نژاد قرار گرفت، آقاي ناطق نوري بود كه در انتسابش به اصول‌گرايان ذره‌اي ترديد نبود. خط قرمزهاي بعدي جريان اصول‌گرايي يكي پس از ديگري از طرف احمدي‌نژاد و منسوبين به او در نورديده شد. وضعيت اصول‌گرايان با احمدي‌نژاد حالت دوگانه‌اي پيدا كرد، نه جرأت مي‌كردند كه از او دور شوند و نه علاقه‌اي داشتند به او منتسب شوند. جالب اينكه به شدت از او مي‌ترسيدند. این اظهارات داخل قلاب سخنان صریخ یکی از رهبران اصولگرایی است: “احمدی‌نژاد یک جوری خودش را عین نظام معرفی کرده بود که خیلی‌ها این را باور کردند. یعنی او را قبول نداشتند اما می‌ترسیدند این را علنی کنند و بگویند نظر ما کس دیگری است. از بزرگان هم بودند که این طور نظری داشتند… ما از چیزی که می‌ترسیدیم در آن اوضاع خود آقای احمدی‌نژاد بود. او کسی بود که در آن مناظره معروف حرف‌هایی زد که زمینه اتفاقات بعدی شد. جریان مشایی را پیش آورد. جریان عزل آقای صفارهرندی را پیش آورد. رفت و در میدان ولی‌عصر آن حرف بسیار بد و نسنجیده را زد که خیلی‌ها بابت آن عصبانی شدند. خب اگر در آن شرایط ما خیلی هم می‌آمدیم و به او و وزرایش گیر می‌دادیم قطعا باز هم توانش را داشت که بحران درست کند. ما هم نمی‌خواستیم بحران روی بحران درست شود… واقعا می‌ترسیدیم که با چنین حرکتی کشور را به هم بریزد. در ابعاد بین‌المللی هم کار خطرناکی بود و البته وضعیت اقتصادی هم آنقدر رو به نزول و وخامت بود که از نظر ما خطرناک بود. ما خیلی‌ جاها با احمدی‌نژاد سوختیم و ساختیم. بدترینش همینجا بود.(خانه نشینی 11 روزه) از اینجا به بعد حتی همان‌ها که به او رای داده بودند، عده زیادی او را نمی‌خواستند. ولی راه پس و پیش نمانده بود.” بدتر اينكه هر كس كه با او مخالفت كرد در وضعيت بدي نزد اصول‌گرايان قرار گرفت.، از جمله آقاي علي مطهري و حتي احمد توكلي تا حدي كمتر مصداق اين مورد هستند.

جريان احمدي‌نژاد برخلاف انتظار اصول‌گرايان آنان را نه تنها تقویت نکرد بلکه تضعيف كرد. ناطق نوري و علي مطهري را به اصلاح‌طلبان نزديك‌تر كرد. حتي بخش ديگري از اين جريان در اين مسير گام برداشتند. شكاف عميقی را ميان جريان اصول‌گرايي ايجاد كرد كه پیش از آن سابقه نداشت و قدرت تصميم‌گيري را از آنان سلب نمود، زيرا آنان در عمل به زايده‌اي از جريان احمدي‌نژاد تبديل شده بودند. اصولگرایان دقت نکردند که ماهیت اختلاف احمدي‌نژاد با اصلاح‌طلبان با اختلاف آنان فرق دارد. در نتیجه اصول‌گرايان آن قدر كه توجه خود را به رأي‌آوري ولو به هر قيمتي متمرکز كردند، از بسياري از مسايل غفلت كردند. نامزدهاي آنان هيچ ارتباطي سازمان‌يافته با اين جريان نداشت، نمونه‌اش حمايت از قاليباف بود كه به دلايل متعددي اين نوع افراد كنشگر سياسي نيستند و در بهترين حالت مديران اجرايي هستند. با ملاحظه اين مقدمات كلي، من اگر در جريان اصول‌گرا بودم به چند نكته و راهبرد زير توجه مي‌كردم.

1ـ پيش از هر چيز به نظر مي‌رسد كه بايد تحليلي جدي و عمومي از وضعيت خود را ارايه كنند؟ اينكه آنان دنبال چه اهدافي هستند؟ آيا امكانات موجود پاسخگوي تحقق اين اهداف هست يا خير؟ آیا اهداف آنها با واقعيات جاري جامعه تطابق دارد يا متضاد آن است؟ پاسخ به اين دست از پرسش‌ها نه تنها براي اصول‌گرايان بلكه براي اصلاح‌طلبان نيز ضروري است. بويژه درس‌آموزي از گذشته و نقد آن بسيار جدي و مورد نياز است. به نظر بنده اگر اصول‌گرايان اين توصیه را انجام دهند، آنگاه برايشان روشن خواهد شد كه اصولاً تا چه حد محقق شدن اهداف اصول‌گرايي در جامعه ممكن و مفيد است. طرح و پاسخ به اين پرسش‌ها شجاعت مي‌خواهد. زيرا بسياري از تناقضات را براي هر دو جناح و حتي گرايش‌هاي ديگر آشكار مي‌كند. تا وقتي كه حدي از پاسخ به اين پرسش‌ها به دست نيايد هر اقدامي و كنش سياسي زيان‌بار خواهد بود.

2ـ شركت در انتخابات آينده بايد مبتني بر يك پيام روشن انتخاباتي و يك جريان ملموس سياسي که حامل این پیام است باشد. اصول‌گرايان در شرايط كنوني فاقد چنين پيامي هستند، بنابراين بزرگ‌ترين اشتباه خود را به صورت تكراري در حال انجام دادن هستند، و گمان مي‌كنند مي‌توان روي يك نفر تفاهم كرد و با حمايت از این فرد مثلاً برنده انتخابات شد و يا حداقل بازنده خوبي شد. چنين رويدادي غيرممكن است. حداقل در انتخابات رياست جمهوري آينده قابل تحقق نيست. از سوي ديگر انتخاب شعار كار ساده‌اي نيست، نمي‌توان همين طوري يك شعار دهان پركن را برگزيد. شعار بدون جريان اجتماعي شنيده نمي‌شود. اگر پشت شعار يك حركت سياسي نباشد، حتي ممكن است برداشت منفي از آن شود.

3ـ يكي از مسايل مهم شركت در انتخابات معرفي نامزد است. برخي از اصول‌گرايان براي اينكه بگويند دستشان خيلي باز است گفته‌اند كه «قحط‌الرجال كه نداريم، 50-40 نفري كانديدا داريم.» اين حرف بيش از اينكه نقطه قوت آنان محسوب شود نقطه ضعف است. وقتي كه 50-40 نامزد دارند، يعني هيچ نامزدي ندارند! نامزد انتخابات بايد معرف آن جايگاهي باشد كه براي حركت سياسي تعيين شده است نمی‌توان 50 نفر را نماد و معرف یک شعار کرد. در انتخابات سال 1392، اين اتفاق براي نامزد پيروز رخ داد و او توانست خود را نماد دو شعار خود كند. ولي چگونه مي‌شود يك نفر غيرسياسي را آورد وسط ميدان و گفت اين شعار توست، بدون اينكه مردم در جبين او صلاحيت راهبري چنين شعاري را ببينند.

4ـ به نظر مي‌رسد كه اصول‌گرايان می‌توانند حذف احمدي‌نژاد را مغتنم بشمرند و خود را به عنوان يك رقیب جدی از انتخابات كنار بكشند. روحاني بهترين فرد براي نامزدي اصول‌گرايان است. حتماً انتقاداتي به او دارند، همچنان كه اصلاح‌طلبان هم مي‌توانند انتقادات ديگري داشته باشند. بهترين کاری که براي كشور می‌توانیم انجام دهیم ایجاد آرامش و نوعي تفاهم و اجماع است. نباید اجازه داد كه كشور براي يك دوره 9 ماهه ديگر وارد يك چالش بي‌فايده شود. رفتن به دنبال نامزدهاي ديگر اتلاف وقت است. همان طور كه آقاي باهنر هم گفته‌اند، 80 درصد وقت خود را بايد صرف رسيدن به يك نامزد كنيد كه در پايان هم محقق نمي‌شود، و فقط 20 درصد وقت را مي‌توانيد صرف امور عمومی سياست كنيد. با اين وضع هيچ دستاوردي براي اصول‌گرايان محتمل نيست، جز يك تنش و شكست ديگر. اين ذهنيت را از خود دور بايد كرد كه احمدي‌نژاد رأي جدي داشت و يا اگر هم داشت كس ديگري از اصول‌گرايان مي‌تواند آن را مال خود كند يا قرض بگيرد و يا حتي به او بدهند. احمدي‌نژاد با هيچ منطقي جزو اصول‌گرايان نيست، اگر اصلاح‌طلبان به او راه مي‌دادند يا مثل اصول‌گرايان از او حمايت مي‌كردند، تا حالا بارها به سمت آنان مي‌آمد. اگر اصول‌گرايان دوباره بكوشند كه وارد يك چالش جدي انتخاباتي مثل سال 1392 شوند، جز اينكه فرصت بازسازي خود را از دست مي‌دهند دستاورد ديگري نخواهند داشت. اصلاح‌طلبان هم چنين رفتاری نخواهند داشت. اتفاقاً روحاني حداقل به لحاظ پس‌زمينه تاريخي به جامعه روحانيت يعني اصلي‌ترين نهاد اصول‌گرايي نزديك است. پس چه دليلي دارد كه از او حمايت نمي‌كنيد؟ اگر تفاوتي هم مي‌بينيد ناشي از الزامات كار اجرايي و پست رياست جمهوري است. هر كس ديگر هم از شما وارد اين ميدان شود كمابيش همين مسير را طي خواهد كرد. فرض كنيد كه فردا يكي از شما و از نزديك‌ترين افرادتان مثل آقاي بادامچيان يا آقاي باهنر يا آقاي لاريجاني رييس جمهور شود، خوب چگونه مي‌خواهيد حقوق كارمندان و بازنشستگان را بدهيد؟ بايد با جهان تعامل كنيد نفت بفروشید و سرمایه بیاورید؟ چگونه مي‌خواهيد جلوي تورم را بگيريد؟ طبعا باید امساک کنید. اينكه احمدي‌نژاد نفري 45 هزار تومان داد و هم‌زمان رشد اشتغال صفر بود و تورم 40 درصدي داشت براي مردم بهتر است يا رساندن تورم به زير ده درصد و تبديل رشد منفي 7 درصد به رشد مثبت و رو به افزایش؟ اصلاح‌طلبان آن قدر انعطاف داشتند كه با حمايت از نامزد منسوب به شما، پيروزي او را با پيروزي خودشان قرین کردند، حال چگونه شما نمي‌توانيد با حمايت از نامزد خودتان چنين دستاوردي داشته باشيد؟

در يك كلام مومن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي‌شود. ولي شما تاكنون چند بار از سوراخ تندروهايتان گزيده شده‌ايد، اين بار را احتياط كنيد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. ۸ سال سیاه دوران احمدی نژاد ، دست گلی ست که اصولگرایان به آب دادن . بعد از آن هم ، چنان دچار بحران و ریزش شده اند که اکثرا کاسه چه کنم دست گرفته اند .
    تعدادی یا گروهی به تندروی خود ادامه میدهند، تعدادی بدون بزرگتر ( یتیم ) شده اند ، برای خیلی ها دیگه چیزی نمی ماسه ، تعداد خیلی زیادی هم گیچ و مبهوت و نمیدانند چه باید کرد ، بعضی افراد هم
    از گذشته درس گرفتن و اعتدال گرائی را پیشه کردند.
    پس جناب عبدی ، متاسفانه بخش کوچکی از اصولگرایان هستند که ، امید میرود به پیشنهاد شما لبیک گویند .

  2. لازم نيست جناب عبدى براى جريان اصولگرائى دلسوزى كنيد، خاستگاه شما اصلاحاته ، اگر دانشى داريد – كه داريد – خرج آسيب شناسى اصلاحات كنيد، اين جماعت بجز عده قليلى شايسته پند و اندرز نيستند، از زمانيكه يه مشت انسان دروغگو قدرت گرفتند آقايون به قهقرا رفتند، اجمالاً و بطور سربسته عرض ميكنم كه طرفدارى بى قيد و شرط از محموت و جماعت انحرافى چيزى بود كه بعنوان تكليف به اين جماعت قالب كردند ، اينها اينقدر دورانديش نبودند كه بقول معروف «چراغ از بهر تاريكى » براى خودشون نگه دارند ، هرچى داشتند و نداشتند بپاى اين موجود از خود راضى و حاميان بيسوادش ريختند ، مگه يادمون رفته آقايون به زور زشتى هاى محموت رو زيبايى نشون ميدادند ؟ مگه منتقدى جرات نفس كشيدن داشت ؟ كم اصلاح طلبها رو آواره ديار غربت كردند ؟ لطفا از اين ببعد اشتباه نكنيد اين جماعت اينقدر تواضع و خرد سياسى ندارند كه حد اقل به خطاهاى خود اعتراف كنند ، چطور ميان با اونهمه تكبرى كه دارند نصايح شما رو بپذيرند ؟

  3. ۸ سال سیاه دوران احمدی نژاد ، دست گلی ست که اصولگرایان به آب دادن . بعد از آن هم ، چنان دچار بحران و ریزش شده اند که اکثرا کاسه چه کنم دست گرفته اند .
    تعدادی یا گروهی به تندروی خود ادامه میدهند، تعدادی بدون بزرگتر ( یتیم ) شده اند ، برای خیلی ها دیگه چیزی نمی ماسه ، تعداد خیلی زیادی هم گیچ و مبهوت و نمیدانند چه باید کرد ، بعضی افراد هم
    از گذشته درس گرفتن و اعتدال گرائی را پیشه کردند.
    پس جناب عبدی ، متاسفانه بخش کوچکی از اصولگرایان هستند که ، امید میرود به پیشنهاد شما لبیک گویند .

  4. به نظر حقیر جناب احمدی نژاد اگر با دقت به کل جامعه بنگریم و نمودهای عینی انرا ببینیم و درک کنیم حد اقل 1000 سال از لحاظ اخلاقی ما را به منهای هزار بردند.والله میبینم از همه قشر چه جوان چه پیر,چه خانم و چه بچه های حتی دوساله و….که با کوچک ترین نمود منفی عینهو……به هم می پرند و…..هر روز اگر دید و دیده بهتری به جامعه نظر کنیم به گمانم باید…..دیگر به داد ما و مردم ما برسد انقدر این ویروس….خطرناک بود که حالا,حالاها باید گریست.من یکی خیلی دوست دارم که این اعجوبه ایران افکن را در محظر قاضی ای شجاع ببینم تا بنگرم که اول و وسط و اخر این ایران ویرانگر چه خواهد شد که اگر چنین نشود تاریخ ما را ….نخواهد بخشید.هر چند نمک گیرها و…متون شبیه بالا را هرگز چاپ نمیکنند هم چنان چه تا کنون هیچ کدام را به ارزنی نخریده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا